شهرستان شوش با توجه به بافت عشايري و وجود اقوام مختلف نظير عرب ـ لر ـ بختياري ـ دزفولي ـ لك و ... داراي تمدن ، آئين و سنت ها و باورهاي قابل توجهي است .
شهرستان شوش با توجه به بافت عشايري و وجود اقوام مختلف نظير عرب ـ لر ـ بختياري ـ دزفولي ـ لك و ... داراي تمدن ، آئين و سنت ها و باورهاي قابل توجهي است .
يكي از اين سنت ها بازي هاي محلي و سنتي است كه كودكان و نوجوانان و در بعضي وقتها حتي بزرگان براي سرگرمي و سلامتي در مناسبت هاي خاصي نظير : تعطيلات عيدنوروزي ـ سيزده بدر و روزهاي جمعه ي هر هفته كه به تفريح و گردش مي روند بعضي از اين بازيها را انجام مي دهند . اما بيشتر اين بازي ها در نقاط شهري يا منسوخ شده و به طور كلي به فراموشي سپرده شده اند و يا به ندرت به آنها توجه مي شود .
در روستاها نيز با رو آوردن نوجوانان و جوانان به ورزش فوتبال در سطح محلاتي ؛ چنين بازي هايي را انجام نمي دهند و تنها بين كودكان روستا و كوچ نشين ها مرسوم است و به قوت خود باقي مانده است .
در زير ابتدا به بازيهاي محلي اقوام عرب ـ بختياري و دزفولي اشاره شده است و در ادامه به بازي هاي قديمي تر قوم لر و لك زبان ها پرداخته ايم .
بازيهاي اقوام عرب ـ بختياري و دزفولي هاي شوش و در مجموع استان خوزستان
ابوامح جيم، ارکُم بَرکُم، استپ،اَلختربازي، الک چوب، بدواشيح، بَردبَرد گرکي، تشتکبازي، تنورتنور، تيرلشبازي، چقّه، چوب توپه، چوب معده، چوب و کليد، حَتَّ حَلُول، خاک ماله، خش بيزار، داژوال، دال پران، دور هرسيه، سَرمامک، سُکسُک، سواره و پياده، شرده، شنگ، طناببازي، عيسىبازي، ننگبازي، قاوان، قلعه ٔ شاه مال من است، کروچ، کشت مايه، گال، گروکبازي، گلبازي، گولکي، لنگرو، منم منم فرشته، هفت سنگ، هُوشِيه، يزله و ....
ابو، امح جيم
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند و روى زمين دايره ٔ بزرگى مىکشند، سپس بهطريق قرعهکشى يارگيرى مىکنند و گروه مدافع و مهاجم را نيز بههمان شيوه تعيين مىکنند. آنگاه بازيکنان مدافع در داخل زمين که بهشکل دايره کشيده شده قرار مىگيرند و گروه مهاجم خارج ان مىايستند. سپس همه ٔ بازيکنان دو گروه پاى خود را بلند کرده و از پشت با دست پنجه ٔ پاى مخالف را مىگيرند، حال مهاجمان لىلىکنان وارد محوطه ٔ دايره شکل مىشوند و هريک از آنها سعى مىکند، بهگونهاى تعادل فردى از گروه مدافع را برهم بزند تا پنجه ٔ گرفته شده ٔ او، رها شود. گروه مدافع نيز بههمين ترتيب عمل مىکند در اينصورت فردى که تعادل او بههم خورده باشد از دور خارج مىشود. در آخر بازى يک نفر بدون باخت در زمين باقى خواهد ماند که اين فرد متعلق بههر گروه که باشد، آن گروه برنده ٔ بازى خواهد بود .
بايد يادآور شد که حمله ٔ چند نفر از يک گروه به يک نفر از گروه مقابل بلامانع مىباشد
اَروِيع
بازيکنان بهوسيله ٔ تر يا خشک به دو گروه مساوى تقسيم مىشوند و پشک مىاندازند تا گروه برنده و بازنده مشخص شود. روى زمين مستطيلى رسم مىکنند و از طول آن را نصف مىکنند. بازيکنانى که بازنده شدهاند با فاصلههاى معين روى خط وسط مىايستند و بازيکنان برنده بيرون زمين صف مىبندند و تکتک سعى مىکنند از مقابل صف بازندهها خود را به انتهاى زمين برسانند. بازيکنان بازنده بايد مانع حرکت اين بازيکنان بشوند و آنها را با دست بزنند . بازيکنان برنده مىتوانند بهطور مارپيچ عبور کنند .
بَردبَرد گَرَکى
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند. آتشى روشن مىکنند و سنگ را در آتش مىگذارند تا داغ شود. سپس قرعه مىکشند تا گروهى که بايد از آتش نگهبانى کند، مشخص شود . بعد چشمهاى افراد گروه ديگر را مىبندند و گروه نگهبان سنگ را از آتش بيرون آورده و در سياهىها به دوردست پرتاب مىکند، بعد چشمهاى گروه مقابل را باز مىکنند و آنها مىروند تا سنگ را پيدا کنند؛ گروه نگهبان هم بايد همين کار را بکند. اگر گروه نگهبان سنگ را بيابد و آن را در آتش بىاندازد بازى بههمين روال تکرار مىشود. اما اگر کسى از گروه مقابل اين کار را بکند جاى دو گروه عوض مىشود .
تشتکبازى
پسرها به در مغازهها مىروند و تشتک جمع مىکنند. ديوارى را بهعنوان هدف انتخاب مىکنند و با فاصله از آن مىايستند. نفر اول تشتک خود را پرتاب مىکند، همينطور نفرات بعدي. تشتک هرکس به ديوار نزديکتر بود او برنده است. اين بازى با سکه هم صورت مىگيرد و جنبه ٔ قمار دارد. برنده ٔ سکههاى ديگران را از آن خود مىکند .
تيرلشبازى
نى بلندى را برمىدارند و يک سر آن را با يک لوله ٔ کاغذى که پر از مواد منفجره مثل باروت است، پر مىکنند و براى آن فتيلهاى درست مىکنند. فتيله را آتش مىزنند و آن را به هوا پرتاب مىکنند .
دادارى پودارى دو تا بيار (دا به معنى مادر و پو به معنى پدر است )
يکى از بازيکنان مىگويد: هرکس مادر و پدر دارد دو تا انگشت خود را در دست من بگذارد . بازيکنان همين کار را مىکنند. بازيکن اول چشمهاى خود را مىبندد و مىپرسد: تف کنم يا بگيرم؟ بچهها مىگويند: بگير. بازيکن سعى مىکند که يکى از بازيکنان را بگيرد. اگر موفق شد، چشم او را مىبندد و ديگران مىروند و گوشهاى پنهان مىشوند. وقتى همه پنهان شدند، چشمهاى بازيکن را باز مىکنند و به او مىگويند: 'روغه رى سست گرده بر سيست' و او بايد برود و پنهان شدهها را پيدا کند. اگر کسى را پيدا کرد بايد بر سر او بزند و بگويد: 'کچل' کسى که کچل بشود از بازى کنار مىرود تا دور بعدي. بعضى از بازيکنان که بتوانند خود را به بازيکن اولى برسانند و به او دست بزنند و بگويند: 'حلال حلال' ديگر کسى نمىتواند به آنها کارى داشته باشد. وقتى همه يا کچل شدند يا حلال بازى از نو آغاز مىشود و کس ديگرى انگشتان بچهها را در دست مىگيرد .
طناببازى
هريک از چهار بازيکن يکى از نامهاى سرخ، سبز، آبى و گلابى را براى خود انتخاب مىکند . آنگاه دو نفر از بازيکنان هريک دو سر طناب را در دست گرفته و يکى ديگر از بازيکنان بين اين دو قرار مىگيرد. يک نفر ديگر هم کنار محوطه ٔ بازى مىايستد. دو نفر بازيکن طناب بهدست شروع به چرخاندن طناب مىکنند و فردى که در وسط ايستاده بايد با نزديک شدن طناب به پاهاى او به هوا بپرد تا طناب از زير پاى او بگذرد. اين کار بهصورت متوالى انجام مىگيرد. همراه با اين کار، همان دو نفرى که دو سر طناب را گرفتهاند، مرتباً تکرار مىکنند: سرخ، سبز، آبي، گلابي. بازى بههمين ترتيب ادامه دارد تا زمانىکه پاى پرنده به طناب گير کند و طناب از چرخش بىافتد. آنگاه روى هر نامى که اين خطا صورت بگيرد، صاحب آن نام بايد به وسط بيايد و از روى طناب بپرد و بههمين شيوه بازى را تا هر زمان که مايل باشند، ادامه مىدهند .
گال
بازيکنان در اين بازى با مشتى چوب باريک، برد و باخت مىکنند به اين ترتيب که ابتدا طرف مقابل شرط خود را که طاق يا جفت است، مشخص مىکند، آنگاه بازيکن اولى چوبها را در لبهاى از ديوار که گال ناميده مىشود، مىاندازد،د درنتيجه مقدارى از آنها در لبه ٔ گال باقى مىماند. تعداد چوبها را مىشمارد و اگر با شرط طرف مقابل مطابقت داشت، همه ٔ آنها را مىبرد .
يزله
اين بازى نمايشى جنبه ٔ حماسى و پهلوانى دارد و در مواقعى که دشمن سرزمين را تهديد مىکند، براى بالا بردن روحيه ٔ مبارزهطلبى مردم اجراء مىشود. يک نفر سردسته ٔ گروه مىشود و شروع به حماسهسرائى مىکند و ديگران به او پاسخ مىدهند . حرکات موزون بازيگران و هماهنگى کامل بين اين حرکات با گفتار آنها از ويژگىهاى مهم اين مراسم است. اين مراسم در شکل اصلى خود همراه با سلاح انجام مىشده و بازيگران با لباسهاى محلى و خشاب فشنگ به اين بازى مىپرداختهاند. اين بازى با نيايش پروردگار براى پيروزى پايان مىگيرد .
بازىهاى محلی وسنتی لرهاي شوش
آتش بيار، آسموچه رنگه، اِسار، شب شب، الکو، انىمني، پادشا وزير، ترمغبازي، تنور، جنگ با چوب، چاق بده، چرخکبازي، چوزر، دارو-دارو، دال پهلو، دُرنابازي، دستمکش، دوز، سردکور، سوار هى سوار، شکار و شکارچي، قارچ، قاز و قيز، قلاءقلا، قوت (تاببازي)، قيقاج با اسب و سوارکاري، کازِکيز، کران، کشتى جنگ، کشتى لري، کلاورونکي، کله رفتن، گاو چشمبسته، گربه ٔ ما شغال گرفت، گل مشت، گلومايه، ليسکو، هرک و برک، هَلو و ...
اساره شِبشِب
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند و يک نفر را بهعنوان استاد (داور) انتخاب مىکنند . بعد افراد دو گروه چشمهاى خود را مىبندند و استاد ضمن گفتن عبارتي، چوبى را که در دست دارد به سمتى پرتاب مىکند. بعد از پايان کلمه ٔ آخر عبارت، بازيکنان چشمهاى خود را باز مىکنند و به جستوجوى چوب روانه مىشوند . گروهى که با دقت به صداى پرتاب چوبگوش کرده باشد، آن را زودتر پيدا کرده و از گروه ديگر سوارى مىگيرد
تاق پيل گردله
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند و هر گروه براى خود يک استاد (هالو) انتخاب مىکند . افراد يک گروه دستها را به گردن يکديگر انداخته و سرهاى خود را بههم نزديک مىکنند و دايرهوار مىايستند و استاد آنها از آنها مراقبت مىکند . افراد گروه مقابل سعى مىکنند استاد آنها را گول زده و غافلگير کنند تا بتواند به پشت يکى از افراد آنها بپرند، در مقابل استاد آنها هم سعى مىکند با پا به آنها ضربه بزند، که در چنين صورتى گروه اول که دستها را به گردن هم انداخته بودند، برنده شده و جاى خود را با گروه ديگر عوض مىکنند .
تنور
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند. بعد با 'شير يا خط' يا بهصورت توافقى گروه 'تنور' را مشخص مىکنند. افراد گروه تنور دايرهوار کنار هم مىايستند و دستها را روى شانههاى يکديگر گذاشته و سرهاى خود را بههم نزديک مىکنند. يکى از افراد گروه تنور بيرون مىايستد و در حالىکه دست وى به تنور است دور آن مىچرخد. افراد گروه مخالف هرکدام سعى مىکنند خود را به بالاى تنور برسانند، البته اين کار دشوارى است، زيرا فردى که بيرون تنور ايستاده تک تک ياران خود را از حمله ٔ گروه مخالف مطلع مىسازد و آنها هم از پشت لگد زده و مانع مىشوند که کسى سوار آنها شود. اگر فردى از گروه مخالف با همه ٔ دشوارىها بتواند از تنور بالا برود، تا زمانىکه تنور بهعلت سنگينى او خراب نشده مىتواند همانجا بماند. البته افراد ديگر هم از گروه مخالف مىتوانند بالاى تنور بروند ولى بهعلت سنگينى افراد، تنور زودتر خراب خواهد شد. افراد گروه تنور حق ندارند بدون خود را کج و کوله کنند تا گروه مخالف را از تنور پائين بىاندازند. زمانى که تنور خراب شود، گروه تنور بازنده و گروه مخالف که منظورى جز سوار شدن بر روى تنور نداشته، برنده ٔ بازى خواهد بود .
قيقاج بازي ـ سوارکارى
تعدادى سوارکار ورزيده و ماهر که به فنون تيراندازى نيز آشنا هستند، در اين بازى شرکت مىکنند. آنچه در اين بازى اهميت دارد اين است که اسب و سوارکار دو عامل مهم و وابسته بههم در توفيق بازيکن هستند. بازى به اين ترتيب انجام مىشود که در ميدان مسابقه هدفى را در نظر مىگيرند که معمولاً يک گوسفند است. سوارکاران با سرعت و چهارنعل، ضمن گردشها و دورزدنهاى بخصوص، جهشهاى از روى اسب و تيراندازى به شيوههاى مختلف از روى اسب، از زير شکم و ميان دو دست اسب، بهطرف هدف تيراندازى مىکنند .
گربه ي ما شغال گرفت
بازيکنان دايرهوار روى زمين مىنشينند. يک نفر از آنها داوطلب مىشود و يا با شير يا خط بازيکنى را انتخاب مىکنند تا نقش گربه را بازى کند. گربه در وسط دايره مىايستد. توپ بهوسيله ٔ بازيکنان به يکديگر پاس داده مىشود، طورىکه گربه نتواند آن را بگيرد. هنگامى که توپ بههنگام پاس دادن، بهوسيله ٔ گربه گرفته شود، همگى مىگويند 'گربه ٔ ما شغال گرفت' . در اين موقع گربه مىنشيند و همان بازيکنى که نتوانسته توپ پاس داده شده را بگيرد، گربه مىشود و بهوسط دايره مىآيد .
بازی کُلاوُرکنی (kolāow ronki)
تعداد بازیکنان در این بازی از 4 الی 12 نفر و یا بیشتر هم می شود منتها تعداد افراد باید زوج باشد.
شرکت کنندگان در این بازی باید از قدرت بدنی و سرعت در دوندگی به میزان کافی برخوردار باشند. پس معمولاً افراد جوان (پسر) و پر انرژی در این بازی شرکت می کنند.
بازیکنان بر حسب قدرت بدنی و سرعت در کار با توافق در بین خودشان بدو دسته تقسیم می شوند (بطور مساوی). ضمناً زمینی که برای بازی انتخاب می شود باید محوطه ای صاف و وسیع و عاری از موانع طبیعی باشد تا بازیکنان به هنگام دوندگی دچار صدمه نشوند.
بازی کِرَ دَرکی (kera darki)
تعداد افراد در این بازی از 6 الی 10 نفر بیشتر هم می شود منتها تعداد بازیکنان باید زوج باشد زیرا افراد به دو گروه مساوی و با در نظر گرفتن قدرت بدنی تقسیم می شوند. ضمناً بازی باید در زمینی صاف و مسطح انجام بگیرد.
بعد از تقسیم بندی دو گروه، به نسبت تعداد بازیکنان در یک گروه، دایره ای که در اصطلاح محلی به آن کِر ker می گویند بر زمین می کشند. اکنون باید یکی از دو گروه در داخل دایره یا کر قرار بگیرند، برای اینکه مشخص شود کدام گروه داخل دایره شود باز هم تر و خشک می کنند به همان نحوی که برای شروع بازی کُلُاوُرنکی توضیح داده شد یعنی هنگامی که سنگ به زمین فرود آمد اگر طرفی که رو به بالاست خشک بود باید دسته ای که تر را انتخاب کرده داخل کر برود و بالعکس. بعد از انجام این مرحله، گروهی که باید، داخل کر شود داخل کر می شوند.
بازی دال پَلُو (dāl palo)
تعداد بازیکنان در این بازی از 2 الی 10 نفر و بیشتر هم می شود. این بازی بیشتر در بین جوانان و نیز بزرگسالان در صورت داشتن توانایی انجام می شود. ضمناً بازی در زمینی هموار که البته دسترسی به قلوه سنگ نیز داشته باشند انجام می شود.
افراد بر حسب سن و قدرت بدنی و نیز مهارت در نشانه گیری و پرتاب سنگ به دو دسته مساوی تقسیم می شوند. نکته قابل ذکر اینکه اگر تعداد بازیکنان در این بازی فرد هم باشد بازی صورت می گیرد به این ترتیب که بعد از تقسیم شدن افراد به دو گروه، دسته ای که عضو کمتری نسبت به گروه مقابل دارد می تواند به عوض عضوی که کم دارد یک نوبت بیشتر سنگ پرتاب کند.
حال هر گروه سه عدد سنگ نسبتاً بزرگ به عنوان دال یا نشانه به فاصله 1/5 الی 2 متری پشت سر هم در روی زمین قرار می دهند. ضمناً گروه مقابل نیز می بایست دالهای خود را درست در روبروی دالهای این گروه در فاصله مشخصی بنا به توافق دو گروه قرار دهند.
اکنون برای اینکه مشخص شود ابتدا کدام گروه به طرف دالهای گروه مقابل هدفگیری کند تر و خشک می کنند به همان ترتیبی که در دو بازی پیشین توضیح داده شد.
پس از مشخص شدن اینکه کدام گروه ابتدا باید تیراندازی با سنگ را شروع کند هر عضوی از آن گروه به نوبت سنگی را به طرف دالهای گروه مقابل پرتاب می کند و فقط در صورتی که یکی از آنها بتواند دالی از گروه مقابل را بزند یا به اصطلاح محلی (بکشد) می تواند بعنوان جایزه، سنگ دیگری نیز به طرف دالهای گروه مقابل پرتاب کند. به تعداد هر دال که کشته می شود یک سنگ بیشتر پرتاب می کنند.
هنگامی که تعداد افرادی، که در این گروه هستند همگی سنگهای خود را پرتاب کردند اگر موفق شدند که همه دالهای طرف مقابل را بیندازند ولی دالی از خودشان بر زمین نیفتد. یک نَرُو naro برای آنها محسوب می شود. ضمناً کسی که آخرین دال از گروه مقابل را بزند باعث می شود که دیگر یارانش بمیرند یعنی حق تیراندازی را از آنها سلب می کند مگر اینکه در بازی بعد بتوانند آخرین دال را بکشند و فقط در این صورت است که دوباره یارانش زنده می شوند یعنی حق تیراندازی دارند.
اگر گروهی بتواند هر سه دال طرف مقابل را بیندازد یک نَرُو naro برای او محسوب می شود و ضمناً اگر یک یا دو عدد از دالهای خودش هم زده شود یک تُیل toil (معادل نصف نَرو naro است) برای او محسوب می شود. بازی به همین نحو ادامه پیدا می کند، هر یک از دو گروه به نوبت به طرف دالهای یکدیگر سنگ پرتاب می کنند تا زمانی که به حدود و شروطی که از قبل برای بازی تعیین کرده اند برسند مثلاً ممکن است انجام بازی را تا 3 نرو یا 4 نرو و ... مشخص کرده باشند و هنگامی که بازی به حد تعیین شده رسید ختم می شود این بازی (دال پلو) نیز در ایام نوروز و سیزده به در، همچنین در موقعیت های مناسبی از قبیل عروسی بین جوانانی از طرف داماد و نیز جوانانی از طرف عروس و گاهی نیز بین جوانان دو قبیله برای نشان داده قدرت بازو و هدفگیری و تیراندازی با سنگ به اجرا در می آید.
حال اعضای هر گروه بیرون و داخل دایره، یکی یکی به یکدیگر دست می دهند و هر کدام سعی می کنند که طرف مقابل را به حریم خود یعنی داخل و یا خارج دایره بکشند و اگر افرادی که داخل کر هستند موفق شدند فردی از گروه مقابل را به داخل کر بیاورند شروع به کتک زدن او می کنند به طوریکه شخص واقعاً احساس درد می کند افراد، فقط مواظب هستند تا او را زخمی نکنند. این کار را تا زمانی طول می دهند که یکی از افراد گروه آنها از دایره بیرون کشیده شود. ضمناً افرادی که داخل کر هستند اگر بتوانند به پای هر کدام از افراد گروه مقابل بزنند در اصطلاح محلی می گویند قاو qāow است و باید افراد گروه دیگری بجای آنها داخل کر (دایره) شوند.
قابل ذکر است که در این بازی افراد هر گروه به یاری یکدیگر می شتابند به این صورت که اگر افرادی خارج دایره دست فرد و یا افرادی از داخل دایره را بگیرند بقیه نیز به کمک آنها می شتابند تا زودتر فرد را از دایره به بیرون بکشند و همینطور بالعکس. پس مشخص می شود که نیرو و قدرت بدنی افراد نقش بسزایی در این بازی دارد.
حال برای شروع بازی باید یک دسته کلاه و شالی را روی سر خود بگذارند و برای اینکه مشخص شود کدام گروه باید کلاه یا شال بر سر بگذارند تر و خشک می کنند به این صورت که سنگ کوچک و نسبتاً صافی را پیدا کرده و یک طرف آن را تر می کنند و طرف دیگر آن را خشک می گذارند و هر کدام از دو دسته، یک طرف سنگ را مثلاً طرف خشک و یا طرف تر را انتخاب می کنند و سپس یک نفر سنگ را به هوا پرتاب می کند تا زمانی که سنگ پائین می آید هر دسته چیزی را که انتخاب کرده اند تکرار می کنند، مثلاً می گویند تَرتَرتَر و یا می گویند خُشکَ خُشکَ خُشکَ.
با فرود آمدن سنگ بر روی زمین هر طرف سنگ (تر و یا خشک) که رو به بالا بود باید دسته ای که طرف زیر سنگ را انتخاب کرده اند کلاه بر سر بگذارند مثلاً اگر طرف خشک سنگ رو به بالا بود دسته مقابل که تر را انتخاب کرده اند باید کلاه بر سر بگذارند.
اکنون افراد گروهی که باید کلاه بر سر بگذارند پنجه دست را روی زمین گذاشته و البته همگی نیز در محوطه محدودی در کنار یکدیگر می نشینند ضمناً در فاصله مشخصی مثلاً 200 یا 250 متری، محلی را بعنوان دالگَهَ dalga با مشخص کردن یک نشانی از قبیل سنگ و یا درخت انتخاب می کنند.
اینک گروه مقابل یعنی گروهی که کلاه بر سر ندارند به دور گروه نشسته، به گردش درمی آیند و سعی می کنند که کلاه یکی از افراد دسته مقابل را از سرش برداشته و با سرعت تمام آن را به دالگَه برسانند چون در این صورت برنده محسوب می شوند.
حال اگر در حین بازی دسته ای که کلاه بر سر دارند بتوانند به پای هر کدام از افراد دسته مقابل بزنند در اصطلاح محلی می گویند قاو qāow و برنده محسوب می شوند و باید افراد آن دسته، کلاه را بر سر گذاشته و بخوابند (منظور نشستن بر روی زمین و بر روی پنجه دست می باشد) . بالاخره بازی اوج گرفته و اگر گروه ایستاده توانستند کلاه یکی از افراد نشسته را از سرش بردارند شخصی که کلاه را برداشته سعی می کند آن را با سرعت به دالگه برساند و ضمناً افراد گروهی هم که کلاه بر سر دارند همگی به دنبال او می دوند تا کلاهشان را از دست گروه مقابل بگیرند که اگر موفق به گرفتن کلاهشان تا قبل از رسیدن آن به دالگه شوند برنده محسوب می شوند و باید افراد گروه مقابل که کلاه را ربوده ولی نتوانسته اند آن را به دالگه برسانند کلاه بر سر بگذارند و اگر گروه مقابل بتوانند کلاه ربوده شده را به دالگه برسانند این گروه مغلوب بوده و باز هم باید بخوابد. ضمناً فردی که کلاه را از سر دیگری می رباید می تواند در صورت کم سرعت بودن کلاه را به یکی از افراد گروهش که سرعت بیشتری در دوندگی دارد پاس بدهد، تا آن را به دالگه برساند.
این بازی بیشتر در ایام عید و سیزده بدر و نیز مناسبتهای عروسی بین دو دسته از اطرافیان داماد و عروس برای به نمایش گذاشتن چابکی و زرنگی آنها انجام می شد.
بازی گُل زِرکی (gol zerki)
تعداد بازیکنان در این بازی از 4 الی 10 نفر و بیشتر هم می شود.این بازی معمولاً مخصوص نوجوانان پسر می باشد.
بازی در شبهای مهتابی و بیشتر در شبهای تابستان و در زمین صاف و هموار انجام می گیرد تا خطر سقوط و افتادن برای افراد کمتر باشد. افراد به دو گروه مساوی تقسیم می شوند وسیله لازم برای انجام این بازی تکه چوبی است به اندازه حدوداً 20 الی 30 سانتیمتر. ضمناً محلی را هم بعنوان نشانه یا دالگَه dālga در نظر می گیرند از قبیل درخت، تخته سنگ و ... .
بنا به توافق طرفین، چوب را به دست یکی از افراد می دهند تا آن را به هر جهتی که می خواهد پرتاب کند. در هنگام پرتاب چوب، افراد دو گروه گوش خود را تیز می کنند تا از صدای افتادن آن بفهمند به کجا افتاده است. سپس همگی با سرعت به جستجوی آن می روند ضمناً در حین تلاش برای یافتن چوب، افراد هر دو گروه یکدیگر را نیز می پایند تا مبادا یکی از افراد گروه مقابل چوب را یافته و به دالگه برسانند. اگر فردی از یک گروه توانست چوب را یافته و به دالگه برساند آن گروه برنده است ولی اگر در حین رساندن چوب به دالگه افراد گروه مقابل چوب را از او بگیرند و خود به دالگه برسانند آن گروه برنده محسوب می شود.
بازی جِفتِ تیک یا تَمِ تیک jeftetik / tame tik
نحوه بازی به این صورت است که دو نفر تعداد مشخصی به طور مساوی چوب کبریت در اختیار می گیرند. ابتدا یکی از این دو نفر، پنهانی و دور از چشم فرد مقابل، تعدادی از کبریتهایش را بدون آنکه خود نیز شماره آنها را بداند در مشتش پنهان می کند و از طرف مقابل می خواهد که تعداد آنها را حدس بزند یعنی بگوید تعداد آنها جفت است یا تیک (فرد). پس از اینکه فرد مقابل هم جوابی داد شروع به شمارش کبریتها می کنند تا ببینند تعداد آنها زوج (جفت) است یا فرد (تیک) اگر جوابی که فرد مقابل داده بود درست باشد کبریتهای شخص اول از آن او می شود ولی اگر اشتباه جواب داده باشد به همان تعداد کبریت باید به شخص اول بدهد و این بازی تا زمانی ادامه پیدا می کند که یکی از دو طرف کبریتهایش را به کلی از دست بدهد و در عوض طرف مقابل صاحب همه کبریتها شود.
بازی جِفتُو (jefto)
معنای این کلمه در اصل جِفت دُو geftdo می باشد جِفت دو به معنی دویدن به صورت جفت جفت می باشد و بازی به این صورت است که دو نفر محلی را بعنوان مقصد در نظر می گیرند و در حضور عده ای به عنوان تماشاچی و شاهد، اقدام به دویدن و یا در واقع مسابقه دو می کنند هر کدام از آنها زودتر به مقصد رسید برنده محسوب می شود. لازم به توضیح است که در گذشته این بازی بین دو سوار نیز انجام می گرفت.
هِراز گُنی herāzgoni
این بازی بیشتر مخصوص زنان و کودکان می باشد که در ایام نوروز و سیزده بدر و در موقعیتهای مناسب که بدست می آید به انجام این بازی اقدام می کنند.
هِراز گُنی همان تاب بازی می باشد که با انداختن چِلَه (رِسِن) بر روی درخت به این بازی می پردازند. چِلَه čela ریسمانی سیاه و سفید می باشد که از موی بز بافته می شود و از استحکام زیادی برخوردار است بطوریکه اگر وزن زیادی روی آن قرار بگیرد پاره نمی شود. گاهی نیز مردان جوان و نوجوان به انجام این بازی مبادرت می ورزیدند.
شايان ذكر است اين بازيها در حال حاضر بيشتر در بين عشايركوچ رو و روستاهاي لر نشين شوش مرسوم است ، اما در نقاط شهري استان لرستان منسوخ نشده است . ايكاش مسابقات و يا جشنواره اي براي اين بازي هاي محلي نيز در نظر گرفته شود تا اصالت اقوام عشاير شوش و استان خوزستان به فراموشي سپرده نشود .