امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
از طلا گشتن پشیمان شده ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید!
حسینعلی خداکرمی : به مصداق این مثل نغز و گهربار بزرگان قوم آموزش و پرورش و بیمه ایران به مترادف بیت توجه فرموده و من بعد از این طرح های طلایی برای معلمان به ویژه بازنشستگان از کیسه خلیفه بذل و بخشش نفرمایند. بله مترادف بیت : « مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان!» زمانی که پس از ماه ها تبلیغ و گوش فلک کر کردن بیمه طلائی را به ما دادند نزدیک دو ماه از مهلت آن گذشته و دو ماه باقی بود تا حداقل دندان و عینکی که مورد لزوم اکثر بازنشستگان است سرو سامانی بدهیم. اما به اولین عینک سازی که مراجعه کردم. نگاهی تحقیرآمیز به من انداخت و گفت : از من بشنو خودت را خسته نکن زیرا مبلغ چهارده هزار تومان که هزینه عینک در بیمه قید شده ، نه قاب و نه حتی 1 عدد لنز عینک را نمی توانی تهیه کنی. ویزیت پزشک و هزینه های جانبی دیگر پیشکشت!
عرق شرم و خجالت از سرو رویم سرازیر شد. حتی تبعیض را در اینجا هم نتوانسته اند کتمان کنند. شاغلین هزینه دندان دویست هزار تومان و بازنشستگان 56 هزار تومان!
یاد یکی از بزرگان و زعمای مملکت افتادم که پانزده سال پیش در پاسخ بازنشستگان فرمودند بازنشسته مثل درختی است که ثمر خود را داده و دیگر فایده ای جز ضرر برای کشور ندارد. در پاسخ به این فرمایش گهربار چه باید گفت؟ خوانندگان محترم بهتر از من قضاوت می کنند. فقط چهارکلام یادآور شوم که بنده حقیر که بیش از سی سال تدریس در کارنامه خود دارم. از ناحیه اعصاب ، عدم تعادل، عدم توانایی هزینه دندانپزشکی، ناشنوائی و مشکلات حنجره بر اثر 30 سال فریاد تدریس، عدم توانایی هزینه سمعک و ده ها درد بی درمان دیگر که بیمه طلائی فریبی است که فقط ماهیانه دو مبلغ بیمه طلایی و تکمیلی و یک فقره بیمه خدمات درمانی از حقوق مان کسر شود اما دریغ از پرداخت هزینه ها . حقیر در بهمن ماه هزینه MIR و داروی تزریقی آن را تحویل دادم و سه ماه است که امروز و فردا و اخیرا هم اظهار می دارند که روی حقوق فروردین اضافه می شود. فروردین هم گذشت ولی ای کاش تلفن ها را جواب دهند. از دو خط تلفن بیمه کیانپارس یکی دائم المشغول است و دیگری هم چند بوق می زند و خفه می شود. من نمی دانم حضرات قیم ما هستند که با هر نوع بیمه ای از طرف ما قرارداد بسته و چنین گرفتارمان می کنند. قصد تهمت و افترا ندارم ، اما آیا اگر زیرکاسه نیم کاسه ای باشد و یا تصوراتی از این دست به فحیله ی ما پیچید. نوعی شک منطقی نمی توان به حسابش آورد. نزدیک به سه ماه پیش یکصدهزار تومان هزینه MIR کرده ام. قشر معلم «آنهم بازنشسته» از بدیهیات است که نمی تواند پس اندازی داشته باشد.
حیثیت خود را نیز برکف گذاشته از این و آن قرض کنیم تا ببینیم جناب بیمه ایران آبروی ما را کی می خرد:
دست نیاز چوکنی پیش کسان دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
اما شاید بعضی تصور کنند که حقوق دریافتی معلمان آن قدر زیاد است که سه نوع بیمه دارند.-1 بیمه خدمات درمانی 2- بیمه تکمیلی 3- بیمه طلائی (بخوانید مفرغی). ای کاش به جای این سه فقره بیمه ، یک بیمه درست و حسابی داشتیم مثل شرکت نفت. مثل کارمندان شریف بانک ها .
در فیش حقوقی ما بازنشستگان سرحقوق سه نوع بیمه و بیمه ی دیگری بنام بیمه عمر و معوقه آن هرچند ماه یک بار تراژدی بازنشستگان از داشتن دندان محروم اند تا دندان قروچه بگیرند. بغض آدم می ترکد زمانی که پیرمردان و پیرزنانی عصا بدست از این داروخانه به آن داروخانه با دفترچه ای که خیلی از داروخانه ها با بیمه همکاری ندارند و یا داروهای نوشته شده به دلیل خارجی بودن و یا عطاری باید به قیمت گزاف خریداری شود می چرخید. تراژدی بعدی عینک. دندان و سمعک است که آن قدر فریبکارانه تنظیم شده که دل آدم را به درد می آورد. از عینک 16 هزار تومانی گفتیم اما با 56 هزار تومان فقط در مطب دندانپزشکان فله ای می شود دندانی را کشید و بس. سمعک را گویا حضرات در کشان این است که از نوع اقلام زیبایی مثل عمل بینی است لذا اصلا محلی از اعراب ندارد که بیشتر بازنشستگان به این درد عذاب آور مبتلا گردیده اند.
در پایان به آقایان مسئول بیمه و آموزش و پرورش که خود بریده و دوخته اند نظری به بازنشستگان پا به سن گذاشته انداخته تا صدای شکستن استخوان هایشان را بشنوند و قبول کنند که این قشر نیاز به دارو و درمان دارند نه شعبده بازی بیمه طلایی و آنگاه وجدان خود را قاضی کنند.