در میانه التهاب و موجها خلاف جهت آب شنا کردن و گفتن حرفهایی دیگر بعضا جرات میخواهد و گاه باید دل به دریا زد و گفت، از مسیری گفت که ره به ناکجا میبرد.
عادل طیبی : در میانه التهاب و موجها خلاف جهت آب شنا کردن و گفتن حرفهایی دیگر بعضا جرات میخواهد و گاه باید دل به دریا زد و گفت، از مسیری گفت که ره به ناکجا میبرد. این چند روز که حرکت جمعی همشهریان بختیاریام برای اعتراض به یک سریال شکل گرفته بود و کمی قبل از تجمعشان در جمعهای خصوصیترمان که رگ روشنفکر بودنمان بیشتر گل میکند و «گُندهگویی» میکنیم، گفته بودم که اعتراض یک حق است اما اعتراض به یک سریال، تولید فرهنگی، متن و یا هر پیام دیگر به سانسور ختم میشود.
هر چند نسنجیده نباید پیامی را به خوردِ جامعه داد اما سختگیری بر برخی مسایل -که بیآنکه مسالهساز شود میتواند به نتیجه رسیده و حل شود- به رادیکال شدن فضا میانجامد. بعدتر از برخورد فرهنگی با یک پدیده فرهنگی، تحلیل دادن و انتقال پیامِ مخالف آن پیام را در عرصه عمومی راهکار میدانستم اما حرفهایم شنیده نشد و عدم کارآیی کنشِ منطقی در جامعهای که «منطق» در آن حاکم نیست را در جواب حرفهایم شنیدم.
چند روز پیش هنگامی که تجمع رخ داد، باز هم از یک کنش جمعی اعتراضآمیز با تکیه بر هویت قومی را شاهد بودیم و پوپولیسم(معادل فارسیای که جان کلام را بیان کند، نیافتم) موجودِ برآمده از هشت سال زمامداری آن در کشور- که بیشک خروجش از فضای جامعه سالها زمان میبرد- بر موج احساسات قومی نشست و اجازه نگاه منطقی را ستود.
وقتی از انگیزه تجمع میپرسیدم مثال تبریز و اعتراض به کاریکاتور روزنامه ایران را برایم میآوردند و آنجا و یا اصفهان را که با همیت قومیشان چه امکاناتی به دست نیاوردهاند را به رخ میکشیدند و یا حتی نشان دادنِ زهر چشم برای جرات نیافتن دیگران به «توهین» را مطرح میکردند و در نهایت بحثها پیام تبریک عجیب برای «عقب نشینی متجاوزان بدسرشت و عذرخواهی آنان» دیگر عایدی من در این چند روز بود.
هدف من از این یادداشت نفی یا تقبیح اعتراض رخ داده نیست بلکه بازکردن فضای گفتگو پیرامون جامعه محلیمان است و این تجمع تنها بهانهای برای باز کردن گفتگو درباره جامعهمان بوده که با نقد از خود، راهِ تعالی را در عرصه عمومی و گفتگویی همگانی بیابیم.
آیا تکیه بر هویت های قومی به عنوان زمینه یک کنش جمعی (اعتراض، تجمع و...) به رفع محرومیت موجود در استان و شهرمان، منجر میشود یا زمینه را برای مغشوش شدن فضا و بعضا رادیکال شدن حرکتهای جمعی فراهم میکند؟ شاید پاسخ را بتوان در تمییز بین تعلقخاطر و تعصب و تفاوت قایل شدن بین هویت قومی و هویت شهری(منطقهای) دنبال کرد.
در این تحلیل کوتاه شاید نتوان به همه زمینههای تئوریک بحث پرداخت اما لُب مطلب آنکه تعلق خاطر داشتن و یا به تعبیری پیوسته بودن به خرده فرهنگها نه تنها امری مقبول و مثبت تلقی میشود بلکه آنرا زمینهساز مشارکت در امور اجتماعی نیز معرفی میکنند. اگر به حجم سرمایهگذاریهای بخشهای خصوصی و حتی توجه مسئولین مرکز نشینشان به شهرهای آرمانیمان توجه کنیم یک گسست عمده را در فرهنگ «ما» با «آنها» نمایان میشود که «دیگران» تعلق خاطرشان به شهر، هویت و منطقهشان را در تقویت و کمک به شهرشان نمود پیدا میکند و «ما» در مهاجرت و بهرهگیری از پتانسیل استانمان برای رشد فردیمان نمود پیدا میکند. مهاجر فرستی شهرمان تا بدانجا پیش رفته که بعضاً اهواز را شهر «کار» هم نامیدهاند.
حال در این زمان بجای تقویت هویت مشترکمان بیایم به هویت های خاصترمان (مثلاً قومیت و ...) تکیه کنیم چه اتفاقی رخ میدهد؟ تعصبی که به قومیتمان پیدا میکنیم به کجا ختم میشود؟ همانگونه که نفی هرگونه كنش قومی امری است که به زیرزمینی شدن آنها منجر میشود، تعصب قومی نیز به رادیکال شدن فضای فعالیت و هویت قومی منجر میشود.
شاید بهتر این باشد که تعلق خاطر به قومیت (هویت قومی) را با فعالیت فرهنگی گسترش داده و از دیگر سو با گسترش فرهنگ شهروندی و تعلق خاطر به شهر به این فرهنگ برسیم که محرومیتی که احساس میکنیم برای همه ما وجود دارد و باید به مشارکت در توسعه همه جانبه شهر/استانمان برسیم. از دیگر سو «منطقه نگری» را با تقویت «هویت ملی» همراه کنیم و حقی را که معتقدیم باید داشته باشیم را با هم پیگیری کنیم (امری که در اعتراض به انتقال آب از سرشاخههای کارون نیز شکل گرفت)
نکته دیگر که باید به آن توجه کرد نتایج این اعتراض است آیا عذرخواهی ریاست سازمان صدا و سیما، کارگردان سریال و... تنها خروجی این تجمع خواهد بود؟ پاسخ بسیار روشن است که خیر. ما با تجمع این حق را برای سایر اقوام هم قایل میشویم که براساس هویت قومیشان کنش داشته باشند و حتی در کنشهای دیگر مانند انتخابات و... قومیت مبنا قرار گیرد. آیا تعصب قومی خروجیای جز آنچه که بر ما رفته است، خواهد داشت. آیا حساس شدن نسبت به کنشهای قومی (فضای امنیتی) بجای ایجاد یک فضای فرهنگی/ سیاسی خروجی تجمعهای اینچنین نخواهد بود؟ آیا این تجمعها به سود توسعه همه جانبه استان و بهبود فضای سرمایهگذاری و کسب وکار خواهد شد؟
شاید پرداختن به سایر نتایج تجمعهای اینچنینی در این بحث نگنجد اما «تامل» در «نتایج» امری است که باید به آن توجه کرد و از دیگر سو راهکارهای جایگزین برای احقاق حقوق اقوام را به عرصه عمومی کشاند و مورد بحث قرار داد و همچنین باید نقش نهادهای فرهنگی در جایگاه فعلیمان بنگریم، بهراستی چرا نهادهای فرهنگیمان به وظایف خودشان عمل نمیکنند؟ وظیفه نخبگانمان نسبت به مسایل محلیمان چیست و چرا سکوت کردهاند؟ چرا رفتارهای پوپولیستی جانشین نگاه تخصصی به مسایل فرهنگی و اجتماعی شده است؟ راستی! ما را چه شده است؟
نقدت نسیه است نه نقد