شوشان - غلامرضا نجفی سولاری :
صدای دعای کمیل های عاشقانه اش هنوز در گوش جان طنین انداز است . مهربان بود و از هر گونه کمکی به دوستان مسجد و محله دریغ نمی کرد. در مدرسه و دبیرستان جزء ممتازترین ها بود و در جبهه جنگ از نظرشجاعت و پاکیزگی زبانزد خاص و عام بود . به هنگام نماز و در سجده های طولانی و عارفانه اش صدای هق هق گریه اش دل را میلرزاند . در عین نشاط و شادابی ظاهری همیشه دلی غمگین داشت . چهره زیبا و وست داشتنی اش هیچگاه از یادهایمان محو نمی شود .
وی که در لحظه شهادت همانند مولای بی کفن مان اباعبدلله الحسین (ع) مادر نداشت در شهادتش مادران و خواهران نمازگزار مسجد آنقدر گریستند که هیچکس متوجه نشود مادر ندارد . در آخرین وداعش در حالی که تمام امکانات هیئت عزاداری باب الحوائج مسجد برای محرم آماده میکرد گفت : من دیگر از جبهه برنمی گردم !
یکی از باشکوهترین عزاداری ها در منطقه و مسجد برای او برپا شد و زن و مرد و کودک و پیروجوان در سوگش به غم نشستند .
مرحوم حاج محمد داودی شاعر عزیز مسجد در فراقش نوشته بود :
ای عزیز کردگار ای جوان مهربان اسفندیار
در مراسمها تو بودی بهترین خدمتگزار
مانده آثارت دراین مسجد همیشه یادگار ...
در وصیت نامه مفصل و معنوی زیبائی که نوشته بود و با صدای زنگ دار و زیبایش نیز بر روی نوار
کاست ضبط نموده بود این مطلب به چشم می خورد :
میخواهم به دنیا دل ببندم .
میخواهم به عالم بی منتها دل ببندم .
میخواهم به زمین و زمان دل ببندم
تا بتوانم بمانم !
لکن هرچه می گردم چیزی را که ارزش دل بستن داشته باشد نمی یابم ...
میخواهم به پست و مقام دل ببندم و با دلبستن بدان زندگی کنم !
لکن می بینم همه گان برای دست یافتن به آن از هیچ تهمت و افترائی به یکدیگر باکی بخود راه نداده و کذب ترین کذب ها را به هم روا می دارند بگونه ای که ارزش انسان را از حیوان نیز پایین تر می آورند .
آری میخواهم دل ببندم لکن به چه دل ببندم ؟
...
او که در اخلاق پاکیزگی و شجاعت از ممتازترین ها بود سرانجام در عملیات غرور آفرین والفجر هشت در حالی که به هنگام شهادت دست راستش گره شده مانده بود و ندای الله اکبر سر می داد کربلایی شد .
آری او بسیجی همیشه تنهای مسجد ابالفضل(ع) شهید سرافراز اسفندیار کیانپور بود .
...
اسفندیار عزیزم
در بهاری که بی تو خزان شد باورم شد دگر نیستی تو ...
روحش شاد