پسر 19 ساله وقتی برای سرقت از معلم بازنشسته شیشه بالکن خانه او را شکست و به داخل خانه رفت، نمیدانست داستانش با یک تراژدی جنایت تمام میشود. این پسر که تنها قصد سرقت طلا و جواهرات زن تنها را داشت با کنار رفتن نقابش مجبور شد برای شناسایی نشدن، دست به قتل بزند.
پنجم فروردین امسال ماموران پلیس پیشوا در جریان وقوع یک حادثه
قرار گرفتند. مردی با پلیس تماس گرفته و به ماموران اعلام کرده بود: ساعتی قبل در خانه
نشسته بودم و مشغول تماشای فیلم بودم که سرو صدایی از کوچه شنیدم. همان لحظه پشت پنجره
رفتم و دیدم پسر جوانی از درخت بالا رفته و دوستش نیز پایین ایستاده است. در ابتدا
تصور کردم که شیطنتهای پسرانه است که از درخت بالا رفتهاند برای همین اهمیتی ندادم
اما چند دقیقه بعد ناگهان صدای شکستن شیشههای خانه زن همسایه را شنیدم برای همین احتمال
میدهم که حادثهای رخ داده باشد.
جسد غرق در خون
با این تماس، بلافاصله ماموران موضوع را در دستور کار خود قرار
دادند و راهی محل حادثه شدند. ماموران به دستور قاضی وارد آپارتمان زن تنها شدند و
پس از ورود به آنجا با جسد غرق در خون زن روبهرو شدند که در سالن پذیرایی افتاده بود.
در بررسیها مشخص شد که این زن حدود 65 سال داشته و معلم بازنشسته
بوده است. تحقیقات نشان داد که این زن پس از مرگ شوهرش به تنهایی در آپارتمان شخصیاش
زندگی میکرده است.
قتل باانگیزه سرقت
کارآگاهان در ادامه بررسیهای خود خانه مقتول را مورد بازرسی
قرار دادند و در بررسی صحنه جنایت متوجه آثار بههمریختگی شدند که نشان از درگیری
مقتول با عاملان جنایت میداد. همچنین در ادامه مشخص شد طلا و جواهرات قربانی نیز به
سرقت رفته است، به همین خاطر فرضیه جنایت باانگیزه سرقت قوت یافت. ماموران همچنین
متوجه شکسته شدن شیشه بالکن شدند. بنابراین با مشاهده شیشههای شکسته دریافتند که عاملان
جنایت از داخل بالکن وارد آپارتمان وی شدهاند. برای همین با توجه به اظهارات مرد همسایه
این فرضیه قوت گرفت که متهمان همان پسران جوانی بودند که برای اجرای نقشه شوم از درخت
بالا رفتند تا خود را به آپارتمان قربانی برسانند. همچنین با توجه به سرقت طلای زن
قتل باانگیزه سرقت محرز شد.بنابراین با کشف این سرنخها تیم تجسس پلیس با دستور قاضی
جستوجوی خود را برای شناسایی عاملان جنایت آغاز کردند و همزمان با انتقال جسد قربانی
به پزشکی قانونی به تحقیق از همسایهها پرداختند. تحقیقات از همسایهها یک سرنخ دیگر
به دست به پلیس داد.او به ماموران گفت که شب حادثه بهنام پسر همسایه را دیدم که سراسیمه
در حالی که یک ساک در دست داشت از آپارتمانشان خارج شده بود. بهنام در همان ساختمان
و آپارتمان روبهرویی قربانی سکونت داشت برای همین وی بهعنوان مظنون حادثه تحت تعقیب
قرار گرفت.با روشن شدن این حقیقت بلافاصله ماموران به تجسس در رابطه با بهنام پرداختند
و متوجه شدند که او پس از جنایت به طرز مرموزی ناپدید شده است و حتی خانوادهاش نیز
اطلاعی از مخفیگاه وی ندارند.بنابراین تلاش برای دستگیری او بهعنوان عامل جنایت آغاز
شد و ماموران در اقدامات اطلاعاتی خود ردی از متهم در یکی از شهرهای شمالی کشور به
دست آوردند. ماموران متوجه شدند که این پسر 19 ساله در ویلای عمهاش پنهان شده است.
به همین دلیل او خیلی زود در یک عملیات در همان ویلای عمهاش بازداشت شد.این پسر پس
از دستگیری بلافاصله تحت بازجوییهای قضایی و پلیسی قرار گرفت اما خود را بیگناه خواند.
در حالی این پسر ادعا میکرد هیچ نقشی در این جنایت نداشته است که آثار خراش روی صورت
وی که نشان از درگیری او با مقتول داشت، دست او را رو کرد.بنابراین درنهایت این پسر
جوان لب به اعتراف گشود و به جنایت اقرار کرد. پسر جنایتکار در اعترافات خود به ماموران
گفت: چندین بار زن همسایه را در راهپلهها دیده بودم. برق طلا و جواهراتش مرا وسوسه
کرده بود و میدانستم او طلا و جواهر زیادی در خانهاش نگه میدارد. آنقدر با خودم
کلنجار رفتم تا اینکه سرانجام نقشه سرقت را کشیدم. با خودم گفتم او زن تنهایی است و
به راحتی میتوان دست به سرقت از خانهاش زد.متهم ادامه داد: شب حادثه خانوادهام برای
عیددیدنی به خانه یکی از بستگانمان رفته بودند. من آن شب همراهشان نرفتم، برای همین
وقتی یکی از دوستانم با من تماس گرفت و مرا به خانهاش دعوت کردم، به آنجا رفتم و با
هم مشروبات الکلی مصرف کردیم. آن شب درباره زن همسایه و سرقت طلا و جواهراتش صحبت شد
برای همین تصمیم گرفتیم همان شب نقشهمان را عملی کنیم. آن شب همراه دوستم از خانه
بیرون رفتیم. چون زن همسایه مرا میشناخت با نقاب صورتم را پوشانده بودم تا شناسایی
نشوم. برای همین از درخت بالا رفتم و خود را به بالکن خانه قربانی رساندم. پشت سر من
هم دوستم از درخت بالا آمد. اما وقتی داخل بالکن شدیم فهمیدیم که در بالکن قفل است.
به همین دلیل مجبور شدم شیشه را بشکنم. وقتی وارد خانه شدم، این زن که مشغول تماشای
تلویزیون بود بهشدت ترسید. با تهدید چاقو از او خواستم تا سکوت کند اما او با من درگیر
شد. مرتب به صورتم چنگ میزد و مقاومت میکرد. آنقدر به صورتم زد تا اینکه نقابم پاره
شد. همان لحظه این زن مرا شناخت. خیلی ترسیدم، میدانستم اگر همینطوری از خانهاش
خارج شوم خیلی زود پلیس مرا دستگیر میکند. برای همین راهی جز قتل به ذهنم نرسید. من
همان لحظه با ضربات چاقو او را به قتل رساندم تا شناسایی نشوم. بعد از قتل، طلا و جواهراتش
را سرقت کردم و پا به فرار گذاشتم اما اصلا نمیدانستم که خیلی زود لو میروم و دستگیر
میشوم.با اعترافات متهم، طلا و جواهرات مسروقه که ارزش آنها حدود 60 میلیون تومان
بود، نیز کشف شد.سرهنگ سلمان آدینهوند، فرمانده انتظامی پیشوا درخصوص این پرونده گفت:
پس از اعترافات متهم دو همدست وی نیز خیلی زود دستگیر شدند و تحقیقات تکمیلی در این
خصوص همچنان ادامه دارد.