استاندار خوزستان گفت: افرادی که مانع توسعه استان هستند را از طریق رسانه ها به مردم معرفی می کنم.
استاندار خوزستان گفت: افرادی که مانع توسعه استان هستند را از طریق رسانه ها به مردم معرفی می کنم.
عبدالحسن مقتدایی در نشست شواری اداری استان خوزستان با تاکید بر تعامل سازنده با دیوان محاسبات کل کشور عنوان کرد: همه مدیران دستگاه های دولتی موظف هستند ضمن رعایت قانون، با ارائه راهکارهای جدید، مسیر توسعه استان را هموار کنند.
وی افزود: شورای اداری استان در دوره جدید استانداری به صورت تخصص برگزار می شود به گونه ای که هر نشست به دنبال حل مشکلات یک بخش است. برای نمونه جلسه آینده این شورا به دنبال بررسی مشکلات پایانه های استان است.
مقتدایی با اشاره به اینکه اختیارات خود را به معاونان و مشاوران خود تفویض کرده ام تا کارهای سریع پیش برود، عنوان کرد: با این کار من قصد دارم به مدیریت کلان استان و حل مشکلات ریز و درشت آن رسیدگی کنم زیرا حجم مشکلات در این استان بسیار وسیع و گسترده است.
استاندار خوزستان با بیان اینکه 12 محور برای توسعه استان ترسیم شده است، عنوان کرد: توسعه فعالیت های بخشی خصوصی مهمترین محور توسعه استان به شمار می رود.
مقتدایی افزود: برخی در مسیر توسعه استان و حضور سرمایه گذاران تنها به ایجاد موانع بسنده کرده اند در حالیکه این موارد باید برچیده شود. از سرمایه گذاری پاک و سرمایه گذار نجیب در استان به خوبی استقبال می کنیم ولی از سرمایه گذاری که بخواهد با منت به مردم وارد عمل شود حمایت نمی کنیم.
وی هدف از سرمایه گذاری را سود متقابل مردم و سرمایه گذار دانست و گفت: در این مسیر هر شخص حقیقی و حقوقی که مانعی برای توسعه استان باشد از طریق رسانه ها به مردم معرفی می شود. در این مسیر همه چیز شفاف و به اصطلاح زیر نور افکن انجام می شود.
مقتدایی تاکید کرد: استان در این مدت نتوانسته از زیر بار بخش دولتی کمر راست کند در حالی که باید در این مدت بخش خصوصی هم متناسب با بخش دولتی پیشرفت می کردند. استان از این همه سرمایه گذاری دولتی دچار خفگی مطلق و آسم شده است و راهش این است که باید بخش خدمات غیر دولتی توسعه یابد.
وی عنوان کرد: همانگونه که آب پشت سد رودخانه های کارون، مارون و دز باعث عمران می شود؛ حواشی مناطق پیرامون آنها نیز باید آباد شود. کارون این ظرفیت را دارد که از درآمد حاصل از آن تمام مناطق اهواز آباد شود.
استاندار خوزستان گفت: از شورای شهر و شهرداری های استان انتظار دارم راه را برای حضور سرمایه گذاران در پروژه های مختلف هموار کند.
سرمایه گذاری دولتی دچار خفگی مطلق و آسم شده است .
روانشناسی، دانش مربوط به روح و جان است. به زبانی ساده میتوان گفت كه روانشناسی، بررسی و مطالعه پدیدههای ذهنی از هر گونه را در بر میگیرد و دانستههای خودآگاه و ناخودآگاه ذهن را مورد پژوهش قرار میدهد. یكی از اساتید روانشناسی فرانسه در اینباره اظهار داشته است:
« روانشناسی پدیدهای است همگانی كه بطور مطلق به هر موضوعی دست مییازد و در هر موردی میتوان نشانههایی از آن را بازیافت». روانشناسی تمام رفتارهای درونی و بیرونی انسان را مدنظر قرار میدهد و انگیزههای درونی و بیرونی این رفتارها را بررسی میكند.
چگونگی شناخت شرایط انسان
پیوند با دیگران، مستلزم قبول یا بازگویی واقعیتهاست. بازگویی آنچه كه هست و تلاش برای آنچه كه باید باشد. روانشناسی جدید برآنست كه هر فرد باید پاك و صادق باشد. حداقل با خویشتن چنین باشد و این صداقت، آغاز رشد است. روابط بین انسانها مستلزم وجود اعتماد و اطمینان است. باید بهگونهای روشن و صادقانه با هم روبرو شویم. همیشه باید به سخنان دیگران با دقت تمام گوش كرد و مهم نیست كه صحبت چقدر شوخی یا جدی است و طرفین مورد بحث چه كسانی هستند. باید همیشه سراپا گوش باشیم، زیرا كه با همین كلمات و گفتگوها میتوان افراد را واقعا شناخت. اشخاص نیز میتوانند از ناگفتههای درونیشان به ما خبر دهند. در اجتماع كنونی، آدمهایی را مییابیم كه متاسفانه با گذاشتن یك نقاب دروغین بر چهره واقعی خود و با نقش بازی كردن، در كنار واقعیتها زندگی میكنند. شاید برایآنان نوعی مفهوم داشته باشد، اما از نظر ما و از نظر عموم انسانها، چنین زندگی به مفهوم واقعی زنده بودن و زندگی كردن نیست. آنان با دیگران پیوندی ندارند و تنها هستند و تنها میمانند. هیچیك از انسانها دوست ندارند كه یك عمر را با حیله، تزویز و دروغ زندگی كنند. ولی ترس از تجربه كردن و خطری كه باید متحمل شوند آنان را از بازی كردن نقش و زیر نقاب رفتن ناگزیر میكند. آنان باید تا آخر عمر به این بازی ادامه دهند. پس از آنكه در نقش دروغین خود غرق شدند و برایخودشان هم این تشخیص بسیار مشكل میشود كه واقعا كی هستند؟ در تمام لحظاتی كه بهعنوان یك انسان رشد میكنیم، با این مشكل روبرو خواهیم بود. اما پشت سر گذاردن مراحل گوناگون رشد انسانی و به سلامت گذار كردن از آن، ما را بر این مشكلات پیروز خواهد كرد.
انسان غیرطبیعی از دیدگاه پیرژانه
فرد غیرطبیعی از لحظهای كه غذا را فرو میدهد تا زمان هضم آن، نیاز به كار دشوار معدوی دارد. گویی غذایش روی دلش مانده است. گذشته از آن عوارض دیگری هم ممكن است بدنبال داشته باشد از قبیل: دل بهم خوردگی، استفراغ، سردرد و سرگیجه. چنین شخصی هنگامیكه در برابر رویداد غیرمنتظرهای قرار میگیرد در حال كلنجار رفتن با خود قرار میگیرند تا بتوانند با موقعیتهای تازه خود را همساز نمایند و همین باعث میشود احساس حقارت در آنها تقویت گردد و ترس بر وجودشان چیره شود و دلواپسی و اضطراب و غیره به سراغشان بیاید.
انسان طبیعی از دیدگاه پیرژانه
فردی كه طبیعی است در حین هضم غذا متحمل هیچگونه ناراحتی نمیشود. كار گوارش نیز به سهولت صورت میگیرد. انسان طبیعی كسی است كه از انعطاف و كشش روانی نیرومند و هماهنگی برخوردار است.
انسان واقعبین
یك انسان واقعبین همواره در جال تعادل است، تعادل بین حالات درونی و بازتابهای برونی، یعنی ظاهر و باطن وی با هم برابری دارند. انسان واقعبین وجودش را همینگونه كه هست قبول میكند. در واقع خویشتن را میشناسد و میداند در نهانش چیست و كیست. خویشتن را فریب نمیدهد و گرد كارهای ناشدنی و ناشایست نمیگردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متكی است. آگاهی از خود به او اعتمادبهنفس می دهد كه در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچچیز نمیتواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد.
نیاز خواستنی بودن
آیا هرگز فكر كردهاید كه چرا برخی تا این حد پایبند برخی ارزشهای نادرست بدلی كه دیگران القاء كردهاند هستند؟ پاسخ این است: آنان نیاز شدیدی به محبت و احساس دلبستگی دارند. ترس از رانده شدن و نخواستنی بودن یكی از ریشهدارترین ترسهایی است كه با آن روبرو هستند.
بدترین ناكامی برای هر یك از ما احساس عدم تعلق است و احمقانهترین كارها این است كه از قوانینی كه ضامن قبول و پذیرش ما توسط اطرافیان میباشد، سرباز میزنیم. از همین رو كوكورانه، «بایدها»، «رسم بر این است»، «لازم استها» را بهعنوان غرامتی در قبال احساس تعلق كردن، میپذیرند و بهجای آنكه با قاطعیت موضع درستی را در زندگی انتخاب كنند، در مقابل قضاوت سایرین برهوار زانو میزنند.
خصوصیت آدمهای بچه ننه
اصولا مادران خودخواه، كه فقط نقش مادر را خوب بازی میكنند و كودك را بصورت موجودی كاملا وابسته به خود بار میآورند در نتیجه كودكان آنها هنگامیكه به سن بلوغ و جوانی میرسند ناگهان با دنیایی روبرو میشوند كه با آن هیچگونه آشنایی ندارند و در خود هیچگونه آمادگی برایروبرو شدن و مقابله با مشكلات حس نمی كنند و حامی همیشگی آنان نیز نمی تواند در این مراحل كمكی كند. خصوصیات اینگونه مادران:
الف/ اضطراب، بهگونه عصبی آن: اینان از احساس ناامنی شدیدی رنج میبرند و فكر میكنندحمایت افراطی میتواند تاامنی كودك را نیز از بین ببرد.
ب/ناكامیهای زناشویی: كسانیكه در زندگی زناشویی، خود را ناراحت و بدبخت حس میكنند، معمولا تمام محبت و توجه خود را به كودك خود اختصاص میدهند.
ج/ خصومت: حمایت بیشازحد، نوعی عكسالعملسازی است در برابر خصومت درونی كه مادر نسبت به فرزند خود حس میكند. با محبت بسیار زیاد و حمایت و پشتیبانی بیشازحد خود، كفاره این احساس ناخودآگاه را پس میدهد.
خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس دارند
اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود كه قوی، محكم، آرام، موقر و متین است مشخص میشوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت میكنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمیدارند. بر جسم خود حاكم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را كنترل میكنند. از زیادهروی در غذا خوردن و از الكل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز میكنند. در مقابل احساسات بیارزش، حسادت، نفرت، هوسهای زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار كرده تا آشكار نشوند. بدون فكر حرف نمیزنند، رازدار هستند، علیه ناتوانیها و كاستیهایشان با نیروی اراده مبارزه میكنند، برای موفقیت در كارهایشان تنها روی خود و تلاشهای خود برای رسیدن به موفقیت حساب میكنند. این افراد كاملا از افكار و عقاید دیگران مستقل بوده و بهجای آنكه بصورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب می شوند.همچنین مسئولیتهایی را كه بر عهده دارند بر دوش دیگران نمیاندازند. كمتر خود را تنبیه میكنند و افسوس رفتار گذشته را نمیخورند. عموما افراد شاد، خوشبین و سالم هستند.
خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس ندارند
خود را در دست لحظات و خوشحالیهای زودگذر رها میكنند و به سختی میتوانند در مقابل هوسها و تمایلات خود مقاومت كنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد می شوند. ثابت قدم نبوده و غالبا سطحی عمل میكنند و حاضر به قبول خستگیای كه بر اثر ورزش ایجاد میگردد نیستند. غالبا در حرف زدن زیادهروی كرده و پس از آن متاسف میشوند. معمولا رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرحها و افكار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شكست خورده و بدون پرستیژ میانگارند. معمولا خود را گناهكار دانسته و سرزنش میكنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مایوس بوده، از زندگیشان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، بهشدت منضبط، جدی، مشكلپسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی می شوند.
ناسازگاری (تضاد) عصبی چیست
زمانی كه، تمایلات، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد میكند، ایجاد تضادهایی مینمایند و چون این قبیل برخوردها در اجتماعات امروزی متداول و عادی است، خواه ناخواه مقدار زیادی تضاد در ما ایجاد میگردد كه اجتنابناپذیر است. مثلا شما میل دارید در ساعتی معین با صمیمیترین دوست خود باشید ولی میبینید شخصی دچار مصیبتی شده است و به كمك شما احتیاج دارد. در اینجا وظیفه انسانی شما حكم میكند كه از دیدن دوست محبوب خود صرفنظر كنید و به كمك شخص درمانده بشتابید. در این صورت طبیعی است كه از برخورد این میل و وظیفه، تضادی در شما ایجاد گردد.
علاوه بر این تضادهای دیگری وجود دارد كه بسیار شدید و نامطلوبست كه سراسر زندگی شخص را تباه میسازد و منشا آن دوران تربیتی محیط كودك است. با وجود تاثیر بسیار مهمی كه تضادهای عصبی در بروز امراض و ناراحتیهای روحی دارند شناختن آنها به نحو واضح و بدون پرده كار مشكلی است. زیرا اولا، خود شخص از وجود تضادها بیخبر است. ثانیا شخص عصبی، بدون اینكه خودش آگاه باشد و وجودشان را در خود انكار میكند. میخواهیم ببینیم از چه نشانههایی میتوان به وجود تضادهای درونی پی برد.
تناقض در رفتار، بیتصمیمی،تردید، تنبلی، اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی،میل اجباری به كنارهگیری از مردم، عدم ابراز وجود، نفستنگی، رعشه و صدها عارضه دیگر، همه نشانه و علامت وجود تضادهای عمیق روحی است.
مهمترین علامت تضادهای درونی، تناقض و عدم هماهنگی در رفتار، حالتها و احساسات و تمایلات شخص است.
تردید
بزرگترین اشتباهیكه گاه مرتكب میشویم، ترس از اشتباه كردن است. شك و تردید از جمله راههای فرار از اشتباهات و مسئولیتها بهشمار میرود. افراد مردد تصور میكنند كه اگر تصمیمگیری آنان درست از آب درنیاید ممكن است اعتبار و احترام خود را به خطر انداخته باشند. افراد مشكوك و دودل، افراد بسیار خودپسندی هستند زیرا فقط به خود فكر میكنند و به حقایق اطراف خود با شك مینگرند.
نشانههای آدم بیقرار
در بیقراری غالبا افكار سیاه ناپدید میشوند و جای خود را به شادی تصنعی میسپارند. گاه فرد دچار خستگی شدید شده و در خود فرو میرود و آرام میگیرد و یا پر جنب و جوش و فعال میگردد. اما پس ار پنج دقیقه و یا حتی یك سال این بیقراری بهسوی افسردگی تمایل پیدا میكند.
بیقراری فردی، پركاری است كه پیدرپی، به اینسو و آنسو میدود و به خود اطمینان دارد. اجتماع نیز صورت ظاهر را میبیند تا جایی كه انرژی و اراده وی نیز دیگران را به اشتباه میاندازد، چون او را میبینند كه دائما در تلاش است. فرد بیقرار، ظاهری فریبنده داردو غالبا در مورد او چنین داوری میكنند:
« آدمی نیرومند است در حالیكه به عكس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
« بسیار فعال است در صورتی كه فاقد انرژی است»
« خسته نمیشود در حالیكه قادر به استراحت نیست.»
برونفكنی
منظور اینست كه شخص مسائل روحی و ذهنی خود را بصورت عینی و خارجی درآورد. یا به اصطلاح روانشناسان، برونفكنی اینست كه شخص تمایلات، احساسات و حالتهایی را كه در خودش هست و آنها را مذموم و رانده شده میداند در دیگران ببیند و ملامت كند. پس برونفكنی حالتی است كه شخص صفات نامطلوب خود را در دیگران میبیند.
تعكیس
در تعكیس شخص نه تنها كاستیها، بلكه كموبیش تمامی احساسات و تمایلات خود را در دیگران میبیند. مثلا برخیاشخاص هنگامی كه نسبت به خودشان عصبانی و خشمناكند بهنظرشان میرسد كه دیگران چنیت حالتهایی را نسبت به آنها دارند. بنابراین وقتی كسی خوب و بد زندگی خود را تحت نفوذ عوامل خارجی و غیر از خود احساس كند، كاملا منطقی است كه پیدرپی یك حالت دفاعی و آماده باش به خودش بگیرد و بكوشد تا رفتار و نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد،اصلاح كند یا آنها را تنبیه نماید، یا خود را از شر آنها حفظ كند و یا آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
خصوصیات افراد لذتجو
افرادی كه خوشیها و لذتهای شخصی را به هر چیز دیگری ارجح میدانند و با این فكر «دم را خوش باش» سعی میكنند بر ناراحتیهای درونی خود سرپوش بگذارند، اینان غالبا بی اساس و بچهگانه فكر میكنند. برای كاری كه شروع میكنند هرگز فكر نمیكنند. برای خوشیهای آنی و زودگذر خود از هیچ كاری رویگردان نمی شوند. حتی گاهی روی پول و ثروت و آبرو و حیثیت دیگران نیز در این راه حساب میكنند. این تقریبا یك قاعده كلی است كه میزان و شدت «خودمحوری» انسانها بستگی به میزان درد و ناراحتی آنان دارد.
بطور كلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر كه بحث در مورد آنان باشد، برایشان كافی است. آنان بهتدریج درونگراتر میشوند و نشانههای «افسردگی» را ظاهر می سازند.
خصوصیات افراد مبتلا به سادیسم
یكی از نشانههای تمایلات سادیسمی این است كه شخص از نفس آزار رساندن بهدیگران لذت برده و نیتش مستقیما اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتریطلب اقتضای روحیاتش اذیت دیگران است نه اینكه مانند یك سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممكن است بهخاطر حفظ منافع خودش با كسی نزاع و كشمكش داشته باشد و دائما درصدد آزار او برآید. این آزار و اذیتها فینفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیما هدفشان آزار دیگران نیست.
سادیسم پدیدهای است كه وسیع كه به صورتهای مختلف ظاهر میشود.
علائم و روشهای ارضاء تمایلات سادیسمی:
1- بازی با عواطف دیگران
2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممكن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی كه مشخص است، خنثی كردن و از بین بردن لذتی است كه دیگری از این دست و دلبازی میبرد.
4- میل نكوهش و تحقیر دیگران
حسد، احتیاج به كم ارزش كردن دیگران، بدبینی و نارضایتی از زندگی، یك عامل بروز تمایلات سادیسمی است. عامل دیگر احساس یأس و درماندگیست و اگر نتواند بطور مستقیم ستیزهجویی خود را متوجه دیگران سازد، تحت عنوان پند و اندرز،دلسوزی، خیرخواهی، میل كمك و غیره نیشش را میزند.
تمایلات جنسی مازوشیستی از دیدگاه فروید
مازوشیسم نقطه مقابل سادیسم است. در اینجا شخص، گذشته از آن كه هیچ تعرض و تحكمی به جفت جنسی خود نمیكند، بلكه دوست دارد تا مورد تعرض و تحكم و شكنجه نیز قرار گیرد و از جانب مفعول جنسی خود دچار خسارتهای مادی و معنوی گردد. به این تفسیر كه مازوشیسم شكلی از سادیسم است كه متوجه خود فرد شده است، و شخص آنچه را كه در حالت سادیسم نسبت به دیگران انجام داده و روا میدارد، نسبت به خودش جایز میداند. انحراف مازوشیسم به عناوین و اشكال گوناگون ظاهر میشود و تا حدی در حدود متعارف و خارج از عادت باشد حالت غیرطبیعی محسوب نمیگردد. اما این حالت غیرطبیعی از دو راه اصلی نمود پیدا میكند: از راه روانی و از راه بدنی. مازوشیسم روانی عبارت است از آن كه شخص مفعول دوستدار آن است تا بدون آنكه از ناحیه بدنی مورد ضرب و جرح واقع شود، از نظر روانی آزرده گردد، به این معنی كه مورد فحش و اهانت و تحقیر و ناسزا گیرد. مازوشیسم جنسی در افرادی تجلی دارد كه میل جنسی آنها به وسیله تحمل درد و شكنجههای سخت و در پارهای موارد قطع یك عضو و یا جراحت سختی اقناع میشود. اشكال انحرافی مازوشیستها از لحاظ بدنی به یكی از چند حواس پنجگانه وابستگی دارد.
رفتار اشخاص بدخلق
از نشانههای مشخصه این گروه عصبانیت بیشازحد و غیر قابل كنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشكیل میدهند. در برخوردهای روزمره كنترل خود را بسیآر زود از دست میدهند، احساس امنیت نمیكنند. در عصبانیتها، غالبا دستان و انگشتان لرزان دارند.
رفتار اشخاص سازشگر
سازشگری، نوعی نقش بازی است كه آن را میتوان «كسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولا آدمهایی كه فقط همین حالت را حفظ میكنند. با یك احساس گناه و یا یك گناه دست بگریبانند. این گروه اصولا دوست ندارند كه دیگران آنها را رد كنند. اینگونه افراد، گاه به بیماریهای جسمی دچار میشوند. چرا كه بازی نقشی كه خواستههای فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را بدرون میریزد و آسیبهایی بدو وارد میسازند.
خصوصیات افراد مهرطلب
مهرطلب،دارای صفات و خصوصیاتی است كه ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و تسلیم و بطور كلی پیرو و فرمانبرداری دیگران درمیآورد. نیاز شدیدی به جلب محبت و تایید و تصویب دیگران پیدا میكند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این خصوصیات است.
نخست اینكه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینكه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بیتفاوتی مشاهده میشود. یعنی برایش مهم نیست كه جلبنظر و محبت چه كسی را بنماید. فقط احتیاج دارد به اینكه محبوب همهكس باشد. سوم اینكه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضاء آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد میگردد.
دائما آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، كمك و تمجید و تحسین كردن دیگران است و میكوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش میپندارد، برآورده كند. در ابراز قدردانی زیادهروی میكند. میكوشد تا به خودش بباوراند كه همهكس را شدیدا دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازیها بر تزلل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش میافزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بیارزشی میكند. یكی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه دائما میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی كه به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحكم و فرمان، ابراز لیاقت و كوشش برای رسیدن به هدفهای بزرگ و عالی در او نابود میگردد. از هیچ چیز به تنهاییلذت نمیبرد.
در ضمن تحلیل شخصیت تیپ مهرطلب میبینیم در پشت انساندوستی مشهود، یك بیعاطفگی، بیعلاقگی و بیاعتنایی شدید به انسانها، تمایلات تسلططلبی و كنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقامجویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوقالعادهای پیدا میكند. گاهی چنان تظاهر به عشق میكند كه انگار هیچچیز در دنیا وجود ندارد.
خصوصیات افراد برتریطلب
تیپ برتریطلب می پندارد كه اصولا تمام مردم كینهتوز و متخاصمند و كوشش میكند تا خلافش را نبیند. بهنظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با انسان، و برنده كسی است كه از همه خبیثتر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده كلی قائل شود با اكراه و محافظهكاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعااب ادب و نزاكت، انصاف و دوستی می پوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تایید و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدفهای تهاجمی و برتریطلبی خود استفاده میكند. فرد برتریطلب میكوشد تا یأس و درماندگیعمیقش را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان میدهد، زیرا بهنظر او این صفات نماینده یك شخصیت قوی و برتر است.. یكی از احتیاجات مردم برتریطلب این است كه بر دیگران حاكمیت، كنترل و تسلط داشته باشد كه چنین احتیاجی شكلهای گوناگون به خود میگیرد.
از خصوصیات دیگر تیپ برتریطلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، كسب موفقیت، پرستیژ و كسب شهرت است. یكی دیگر از خصوصیات برتریطلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطهای نخستین چیزی كه به ذهنش میرسد این است كه به خودش میگوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من میشود، چه استفادهای میتوانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانیندارد و تنها به خودشان فكر میكنند. فرد برتریطلب میكوشد تا ترس خود را تحت كنترل درآورد. مثلا اگر از دزد میترسد تعمدا در یك اتاق تنها میخوابد تا بر ترسش غلبه كند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار میدهد.
ویژگی افراد حق بهجانب
این دسته افراد، بهندرت بحث را میبازند. همواره سعی میكنند كه در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجهگیری كنند. اصولا كم گوش میكنند و بدون توجه به سوال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیریشان كم است و در مورد افكار و عقاید اشتباه خود بسیار حساسند و همیشه یك چهره حق بهجانب دارند.
رقیب و حریف
در این زمینه افراد برای«برنده شدن» از هیچ كاری رویگردان نیستندو همواره، تمام مسائل زندگیشان در رك حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی كه در دنیای رقابتها زندگی میكنند، هرگز در مورد مسألهای وارد بحث و گفتگو نمی شوند بلكه شرطبندی را ترجیح میدهند. سعی میكنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر كسی كه سر راه آنان قرار گیرد خصومت میورزند.
خصوصیات افراد پرخاشگر
در حال استراحت: ابروان گره خورده، آروارهها بهم فشرده، مشتها درهم، با حالی عصبی، لیكن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین برمیآید كه از هیچكس و هیچچیز ترس و واهمهایندارد.
در حال كار و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادكشان همه را مسخره میكند و دست میاندازد و جواب و متلك آماده را در آستین دارد.
همیشه: شق و رق، منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او كنار میآیند و با نرمی و مسالمتآمیز رفتار مینماید ولی رفتهرفته پیرامون وی را خالی كرده و بالاخره تنهایش میگذارند. با خشونت و خشكی همه را تأدیب میكند و خوار و خفیف می سازد و شلاق زبان را بكار میگیرد و این زمانی است كه به اصطلاح با كوچكتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیشرو ببیند نرم میشود و آتشبار كلامش را استتار میكند و به چربزبانی میپردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خندهاش، رفتارش، حركاتش، راه رفتنش، از دست دادنش و ...
افراد ساكت و حراف
برایصحبت نكردن درباره خود دو راه وجود دارد: یكی سكوت و دیگری پرحرفی. افراد برای فرار از واقعیت و حمایت خویش، این دو نقش را بازی میكنند:
الف/ ساكت و كم حرف وارد میدان میگردند و در نقش یك آدم مظلوم، ظاهر میشوند.
ب/ حرافی میكنند. اینان با حرافی و وراجی بیشازحد سعی میكنند كه شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج كنند و به این ترتیب، كاری كنند كه دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند.
اصولا در مورد اموری كه به آنها هیچگونه ارتباطی ندارد نیز دخالت میكنند. یكی از سوژههای مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بكاری گرفته نمیشوند.
خصوصیات افراد گوشهگیر
می توان افراد گوشهگیر را عصبی دانست كه علت آن ترس و انزجار از آمیزش با دیگران باشد. از خصوصیات بارز تیپ گوشهگیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور كه واقعا عست نمیشناسد، نمیداند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشهگیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی میكنند كه به هیچ طریقی با كسی آمیزش و درگیری پیدا نكنند. همینكه احساس كنند كسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشهگیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش میگردند. یكی از احتیتجات مبرم تیپ گوشهگیر احتیاج به «خلوت» است. حتی كتاب به نظرش مخل و مزاحم بهنظر میرسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصیاش، او را دچار نگرانی میكند. شخص گوشهگیر نسبت به هر چیز كه مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عكسالعمل دفاعی نشان میدهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یكی بدین جهت كه آن را تحمیل و فشار احساس میكند. دوم اینكه او را در تماس نزدیك با دیگری قرار میدهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یكدیگرند حتی خودش هم گاهی از این همه تضاد و تناقض متحیر میشود.
افراد غمگین
این افراد اصولا خود مسئول حالات خویشند و همواره غمزدگی آنان دلیل حساسیت بیشازحدشان در تمام امور است. با حالت غمزدهای كه به خود میگیرند، یا قصد جلب توجه دارند و یا واقعا درصدد جبران گناهی برآمدهاند كه احساس میكنند و گاه اساسا غم برای آنان نوعی عادت و لذت از این عادت تلقی می شود. اینان ظاهرا بسیار صلحجو هستند و آرام تصمیم میگیرند. همیشه به نگهداشتند حیوانی در منزل علاقه دارند. بیاراده هر كودكی را عاشقانه دوست دارند. از شروع جر و بحث جدی واهمه دارند و اعتمادبهنفس در آنان اندك است.
افراد گزافهگو
گزافهگویی بازی بچههاست و اگر در بزرگسالان دیده شود، نماینده مشكلاتی است كه فرد دارد و بدان وسیله میخواهد از آنها فرار كند. در پی كسب نفوذ و تسلط بر دیگرانند، خواه به صورت كلامی و یا به صورت بدنی و سعیمیكنند خود را مهم جلوه بدهند.
ویژگی افراد درونگرا
خونسرد، خوددار و آرام بوده، نوعی عدم تعلق خاطر در آنها به چشم میخورد. این اشخاص عموما خود را كنترل كرده، افكار و احساساتشان را ابراز نمینمایند. این افراد بیشتر به ایدهها، پرسشهای فلسفی، بحثها، نظریهپردازی و علم به خاطر علم علاقمندند. افرادی فكور و دروننگر هستند، در پی سلامت و امنیت هستند. هر چه از واقعیات فاصله میگیرند، بیشتر به درون خودش كشیده می شوند و خطر قطع ارتباط آنان با دیگران افزایش مییابد. دارای فكری سمتدار هستند و علاوه بر ویژگی انضباط، هوشیاری و مواظب و مراقب اوضاع بودن، همواره برای زندگیشان از پیش برنامهریزی میكنند. همیشه قبل از سخن گفتن میاندیشند. تعداد انگشت شماری دوستان صمیمی دارند و فعالیتهای انفرادی مانند مطالعه را ترجیح میدهند، معمولا برایشان مشكل است كه بتوانند موضوعاتی را برای گفتگو با دیگران پیدا كنند و تمایل دارند كه خود را از تعهدات اجتماعی طاقتفرسا، دور نگه دارند و در نهایت این افراد، باوجدان و قابل اعتمادند.
ویژگی افراد برونگرا
برونگرای افراطی،انسان متزلزلی است كه دنیای خارج و پیرامونی، بر او تاثیر فراوان مینهند، به رهنمودهای دیگران عمل میكنند. با غمهای خود غمگین میشوند اما با غمهای دیگران غمگینتر میشوند. با شادی خود شادمان میشوند ولی شادی دیگران برایشان شادیآورتر است. یك حالت دفاعی در خود دارند و به همین دلیل هرگز نمیتوانند یك انسان كامل و رشد كرده به حساب آیند. غالبا از این شاخه به آن شاخه میپرند.بعلت فقدان اعتمادبهنفس معمولا زندگی درخشان و پرباری ندارند. بیدقت و غیرقابل پیشبینی هستند و بهسادگی تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار میگیرند. این اشخاص تمایل به آشكارسازی و ابراز احساساتشان دارند، خواه این احساس اندوه باشد، خواه خشم و یا ترس، عشق و نفرت. معمولا فعال و پرانرژی هستند و دوست دارند با خطر زندگی كنند.
اشخاص ظاهرپسند
برایجلب توجه ظاهر خود را به اشكال مختلف درمیآورند و برایاطمینان از تناسب ظاهر خودش در چشم هر غریبهای خیره میشوند تا جواب را در چشمهای او بیابند. از مقابل هر آئینه یا شیشهای كه عبور میكنند، بیاختیار به خود مینگرند.
اشخاص لوده
این گروه افراد فكر میكنند كه با دلقكی، و بازی كردن نقش یك احمق میتوانند توجه دیگران را نسبت به خود جلب كنند. افراد گاهی دانسته به این نقش پناهنده میشوند تا در پناه آن اولا مشكلات خود را با فرار از واقعیات فراموش كنند و ثانیا آن توجهی را كه میطلبیده و بدست نیاوردهاند، اكنون بهصورتی اجباری بدست بیاورند. اصولا مسخرگی نوعی راه فرار است در مواجهه با مسائل جدی. آدمهایی با این خصوصیات، نمیدانند كه در بحثها و مسائل جدی خود را چگونه حفظ كنند و به همین خاطر سعی میكنند با شخصیت شوخطبع خود، از واقعیتها بگریزند.
خصوصیات افراد مالیخولیایی
مبتلایان مالیخولیا معمولا گرفتار اندوهی عمیق و همیشگی هستند كه علتی هم نمیتوانند برای آن پیدا كنند. بدبینی در ایشان فوقالعاده اوج میگیرد. حركاتی كند و سنگین دارند. دلزدگی از زندگی، نخستین واكنش مالیخو لیایی میباشد. غالبا دچار احساس وحشتناك تهمت به خود و ندامت و مجرمیت میشود و دائما خود را سرزنش میكند. اختلالات جسمانی نیز در او دیده میشود. مانند بیاشتهایی، تشنج و تحریك زیاد و بد كار كردن دستگاههای بدن. همیشه در پی آنند تا به طریقی خود را مجازات كنند و گاه برایتنبیه خویش تا مرحله خودكشی پیش میرود.
اشخاص نگران و مضطرب
اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی كه در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه میگیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولا روی یك مسأله تاكید میگذارد و آن را همواره تكرار میكند. این روش نه تنها هیچ مشكلی را حل نمیكند بلكه به بیماریهای بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم میشود.
بیاشتهایی روانیچیست؟
این بیماری در دختران جوان، بین سنین پانزده تا بیست سال دیده می شود. مبتلایان دانسته یا عمدا از خوردن غذا امتناع میكنند و در صورت ناچار شدن در خفا هر چه را خوردهاند، بالا میآورند. معمولا دلایل منطقی برای این كارهایشان وجود ندارد. پس از مدتی دچار لاغری مفرط میشوند و حتی در برخی موارد میمیرند و این مرگ را با طیب خاطر می پذیرند. در برخی مواقع بیاشتهایی روانی دختران جوان ناشی از مقابله با والدین و انتقامگیری از ایشان میباشد. قاطعترین شیوه معالجه، جداسازی بیمار و رواندرمانی فوری میباشد.
افراد رویایی
رویایی بودن راه مطلق فرار از واقعیتهاست. بازیگران را دوست دارند با رویاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز كنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رویایی بیشتر بهخاطر فرار از شكستها و ناكامیهای دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه میبرند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصههای هیجانانگیزند، چرا كه این منبع می تواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژههای جدید انباشته كند. محیطی را میجویند كه بتوانند در آن بدرخشند و كسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شكست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی).
معنی افسردگی
افسردگی را می توان گونهای سستی اعصاب و روان بهشمار آورد و هم می توان آن را به یك سری از حالات روانی تعمیم داد مانند خستگی اعصاب یا ضعف شدید روحی و وسواس كه مراحل و درجات متفاوتی دارد.
یكی از علائم مشخصه افسردگی حالت سكون و خموشی و بیحسی شخص مبتلا میباشد. در رفتار و حركات خست نشان میدهد بهطوری كه كمترین تلاش، او را شدیدا خسته می سازد. غالبا دچار بیخوابی می شود. لرزههای خستگی عوارض زیر را به دنبال میآورند:
سردرد، كاهش فشار خون، احساس فرسودگی شدید، وسواس و خستگی، نداشتن تمركز حواس، شك و تردید، غم و اندوه بیدلیل و بدون علت مشخص و دردهای پشتسر و گردن و اختلالات بینائی و سرانجام از بین روی اراده، ابتلا به مالیخولیا و ترس از دیوانه شدن. فرد افسرده همواره هدف را از خود دور مییابد ولی وجودش زبانه میكشد با اینحال بیحسی، مانع از اقدام او میگردد. بیشتر مبتلایان به افسردگی دچار سوءهاضمه و اختلالات گوارشی هستند.
افراد دمدمی در دوست داشتن
بهطور كلی، دمدمی بودن در دوست داشتن نوعی بازی است كه منبع آن عدم ایمنی در افراد است. آدمهای دمدمی خطر ارزشیابی كردن روابط را به خود نمیدهند و همیشه در حال فرارند. دمدمی بودن در دوست داشتن موقعی ایجاد میشودكه احساسات فرد مبتذل، ناقابل و سطحی هستند. هیچكس دوست ندارد به دمدمی بودن خود اقرار كند. ولی قبول كردن این واقعیت، خود میتواند اولین قدم بهبود در راه ایجاد احساسات واقعی باشد. در مراحل مختلف رشد احساسات و عواطف، دورههایی وجود دارد كه انسان مجذوب خویش میگردد (نارسیسم) اما با پشت سر نهادن مراحل گوناگون، دوستداری خود به دوستداری دیگران نیز وسعت مییابد. ما باید یاد بگیریم كه دیگران را نیز دوست بداریم (آلتریسم). بهطور كلی افراد دمدمی مراحل یاد شده را نمیگذرانند و رشد احساسات و عواطف آنان در نارسیسم متوقف شده است.
خصوصیات اشخاص كمرو
الف/ جلوههای فیزیولوژركی
1- ناراحتیهای ترشحی
2- اتساع عروق كه منجر به سرخی صورت می شود.
3- انقباض عروق كه پریدگی رنگ صورت از آن بوجود میآید.
4- ناراحتیهای تكلم و تنفس، گرفتگی گلو.
5- سختی عضلات: ناشیگریهای عمده حركات ارادی، تردیدها، رعشهها
6- ارتعاش انگشتان
7- انقباضات ناحیه قلب، احساس سكته كردن
8- پس از احساس خجالت: خستگی، عرق ریختن، دلتنگی، بیحسی، سرافكندگی به مدت زیاد.
ب/ جلوههای روانی
1- هوشیاری و روشنبینی به حداقل میرسد و پهنه وجدان و شعور به نحو قابل ملاحظهای كاهش مییابد.
2- ترس و وحشت فوقالعاده با فشار درونی زیاد و احساس خفگی پیش میآید. در پی آن احساس فرار میرسد. این احساس ممكن است محدود یا بیحسی و منگی همراه باشد.
3- امتناع از قرار گرفتن در موقعیتی كه موجب خجالت شخص گردد.
این قبیل ترسهای مضاعف، گاه پیامدهای جسمانی پدید میآورد. كمرویی بسان تنه درختی است كه بر آن شاخههای بسیار میروید و برخی از آنها عبارتند از: احساس گناه، خود تنبیهی و حتی انحرافات جنسی (مخفی یا آشكار)
یاوهگو
از خصوصیات این افراد: پرت و پلاگویی، سخنچینی، شایعه پراكنی، پرگویی و بالاخره هرزهدرائی است. اینان بسیار پرحرفند و از هر دری سخن میگویند.
یاوهگویان، غالبا خصوصیات مطلوب انسانی دیگران را نیز ویران میكنند و در عوض سعی میكنند كه خود را بالا برده و بسیار خوب جلوه بدهند. با پوچاندیشی در این خیالند كه با پایین بردن دیگران، مرتبه خودش را بالا میبرند. اینان دنیای مغشوش و گناهآلود خود را با پرحرفی و یاوهگویی در مورد مسائل مربوط به دیگران فراموش میكنند. با تهمت زدن و غیبت زدن و غیبت در مورد دیگران، ناراحتی آنان كمی تخفیف مییابد.
خصوصیات افراد سنگدل
افرادی هستند كه همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی میروند و به شدت تشنه تجربیات جدید و كسب نشده میباشند. معمولا تمایلی به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سختكوش و مبارز، بلندپرواز و افزونطلب هستند. معمولا به صورتهای مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر كجخلقی، زد و خورد، بحثهای تند و سخنان كنایهآمیز، پرخاشگری میكنند. این افراد مستقل و متكی، حسابگر و مادی، با جرأت و بیباك و سیاستمدار و مردمدار، در برخوردها و داد و ستدهایی كه با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر میگیرند و در جهت مصالح خویش، گام برمیدارند. این افراد سلطهگر برای دست یافتن به خواستههایشان بیشاز حد پافشاری میكنند.
خصوصیات افراد نازكدل
این افراد افتاده، كمرو، خوشاخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینكه در روابطشان با دیگران ابتكاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی تسلیم می شوند و پیروی از نظرات دیگران را میپذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب میكنند و از ابراز خشونت، دوری میگزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و امثال آن به تندی ناراحت میشوند و علاقه شدیدی به پدیدهها و چیزهای عاطفی و ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند.
بسیاری از این افراد خونسرد، گوشهگیر، بیتفاوت و حتی بیهدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. بهجایامنیت و آسایش محیط آشنای خانه و كاشانه خویش را بسیار ارج مینهند. چنین افرادی آمادهاند تا غمگین گردند و اشك بریزند. دوست ندارند كه به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نشان دادن شدت نازكدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران میخواهند كه با دنیای «او» كنار بیایند.
خصوصیات افراد آتشیمزاج و تندخو
این گروه از افراد بسیار زود غضب میكنند كه این حالت برای اطرافیان، بسیار رنجآور است، زیرا كه در مقابل عمل خود، عكسالعمل فوقالعاده شدیدی را ملاحظه میكنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی التهابپذیری و عصبانیت شدید، میتواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینان را «نسل قربانی» مینامیم چرا كه اولا آنان خود را عامل بدبختی پدر و مادر میدانند و ثانیا، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان میشوند و برای گرفتن انتقام «عمل» میكنند.
احساس حقارت، عقده حقارت
روانشناسان عقیده دارند كه بین عقده حقارت و گناه، تفاوت عمدهای وجود دارد. فرق عمده این است كه در عقده «حقارت»، اعتراف به ناتوان بودن و عدم كفایت وجود دارد و افرادی كه از عقده حقارت رنج میبرند، اصولا تعرض و چشمهمچشمی میكنند. ریشه این احساس ناشایستگی و ضعف شخصیتی افراد میدانند. اینگونه افراد، عقدههای خود را با پرخاشگری بیرون میریزند اما دلیل احساس «گناه» كار یا عمل ناشایستی است كه از فردی سرزده است. اصولا افرادیكه عقده حقارت دارند، كفایت و تواناییاندكی دارند. اگر مرتكب اشتباهی شوند فكر میكنند كه هرگز كار یا عمل درست دیگری از آنان ساخته نخواهد بود. اما افرادی كه با یك احساس گناه دست بگریبانند مكررا خود را مورد موأخذه قرار میدهند.
بازتاب بیرونی این احساس در مردان عبارتست از دستپاچگی و اضطراب در محاورات یا سخنرانی و خطابه، دقت و وسواس در آراستگی ظاهر و وضع لباس، كفش و امثال اینها و نیز حساسیت فوقالعاده نسبت به نظر و عقیده دیگران درباره ایشان.
در زنان این عكسالعمل بصورت مدپرستی، زیادهروی در تغییر آرایش سر و صورت و رنگمو و مدل لباس و كفش و جوراب به پیروی از مد روز و همچنین تمایل به غیبت و عیبجویی از سایر زنان و تحقیر همجنسان دیده میشود.
اشخاص اندیشمند
این گروه بیماران، بطور كلی از خواندن و یاد گرفتن و كسب اطلاعات بیشتر، هدف آموختن واقعی ندارند. اینان بیشتر دوست دارند بیشتر در مورد زنده بودن و زندگی كردن بخوانند تا به آن عمل كنند. زیرا كه این افراد خود را از زندگی، به دروغ خوشحال و راضی نشان میدهند. نقش یك آدم خردمند را بازی میكنند. مسوولیت های اجتماعی را نمیپسندند، چرا كه در خلوت خود راحتترند. گاهی پناه بردن به علم و دانش بیشتر بهتر از اقرار كردن به انزواپرستی و گوشهگیری است. گاهی چنین رفتاری میتواند ناشی از غم و ناراحتی عمیق باشد.
اشخاص حسود
حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامتبار. فردی كه محسود واقع میشود ممكن است به دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در كانون حسادت قرار گیرد. حسادت را میتوان انحصارگری مطلق توصیف كرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت شیئی معمولی مینگرد و حتی او را از داشتن یك زندگی خصوصی و اختیاری منع میكند و از این بابت حقی برای وی قائل نمیشود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلاء باطنی خود را كه در آن غالبا احساسات گرانبار حقارت و خودكمبینی اشغال كرده است را به گونهای پرسازد.
حسادت بالغان همواره نشانه یك ارضه روانی بوده است. برای افراد حاسد، ناامنیها و تشویش خاطر از چنان حدت و شدتی برخوردار است كه با فشار سرانگشتی میتوان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیتشان سرنگون ساخت. حسادت یكی از اشكال حاد قدرتطلبی و سلطهگرایی میباشد كه این نیز به نوبه خود منجر به عدم تعادلهای تازه: وسواسها، افكار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره میگردد.
افراد تنها و تكرو
این گروه از افراد معمولا خود را از دیگران و اجتماع آنان دور میكنند. اینگونه افراد اصولا نسبت به زیردستان خود بسیار زورگو هستند. عقبنشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شكست را كمتر میكند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است كه تكروی و تنهایی ناشی از آن میتواند به پیمانشكنی و تجاوز و شدت عمل و بیحرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالبا اضطراب درونی است.
ویژگی افراد منفیباف یا بدبین
این خصوصیت واكنشی آموخته شده است كه در طول زمان و بر اثر تكرار زیاد، بدون فكر و بطور خودكار از انسان سر میزند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنینبودن و سایر وسواسهای منفی احساسی معتاد می شوند. این اعتیاد سبب می شود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و بهتدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادتهای منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود میباشد. آنان در درون خود احساس بیارزشی كرده، تصور می كنند قابلیتهایی كه از خود نشان میدهند، واقعی نیستند و عادت كردهاند كه در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور كنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیبجویی آنقدر فراوان است كه نمیتوان یك دلیل و یا یك مجموعه از دلایل را برای آن عنوان كرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار میدهند كه اعتقاد خود را از همه چیز سلب میكند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشكوك می شود. بیهدف و بیامید میگردد و كوششها باطل بنظر میرسند و بالاخره بدبینی علاوه بر آنكه ارتباط آنان را با دیگران از بین میبرد. عواطف از بین میروند و تفكرات از عقل و منطق دور میگردد و تنهای تنها میماند.
افراد مشكوك و اسیر
افراد بیمار این گروه ، افكار مشكوك و غلط را در خود میپرورانند. سوءظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا میكند. بطور كلی احساس میكنند مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. گاهی نیز افراد بیمار این گروه برای درست جلوه دادن كار یا عمل نادرست خود به دروغگویی نیز تن در میدهند. اصولا نمیتوانند روابط رضایتبخشی با دیگران ایجاد كنند. بسیار حساسند و اگر دیگران افكار و عقایدشان را نپذیرند، كمكم از آنان فاصله میگیرند و خود را دور میكنند. فقط دیگران را مقصر كارهای اشتباه خود میدانند. اصولا این افراد قادر نیستند بین مشكلاتی كه خود برای خود میسازند و مشكلاتی كه دیگران ممكن است برایشان بوجود بیاورند، فرقی بگذارند. بطور كلی از «خودفریبی» خویش آگاهی كامل دارند.
نقش باز كردن
توسل به نقش بازی كردن، نه تنها دلپذیر نیست كه دردناك هم هست. نقشها، واكنشهایی الگو دارند كه از طفولیت در برنامهریزیهای زندگی روانی انسان وجود داشتهاند. در نقش بازی كردن، آدمها گاه بهگونهای وحشتناك گریم میكنند و تنها منظور آنان از بازی، یك خواسته است و آن «برنده شدن» است. البته خود نیز نمیدانند جایزه چیست و برایشان مهم هم نیست. هدف آنها در بازیهای دروغین، تنها «برد» است. دلیل بازی كردن این نقشها و تن در دادن به آنها، محافظت خویش و پنهان كردن خود واقعی از دیگران است.نكتهای كه در تمام نقشها، مشتركا دیده میشود این است كه واقعبینی را از افراد میگیرد و ارتباط آنان را با دیگران مخدوش می سازد.
الف/ ممكن است كه شخص هرگز یك انسان قابل اعتماد و معتبر نشود زیرا كه می خواهد بچه بماند، همیشه بیكفایت و محتاج. گاهی علائم دلسوزی و ترحم را در لحن صدایش منعكس میكند و گاه در حالات مختلف صورتش. دیگران را وادار میكند كه با او باملاحظه رفتار كنند.
ب/ گروهی برای تغییر شخصیت آمادگی كامل دارند و بسیار زود شخصیت دیگران را تقلید م
سرپرست مرکز توسعه سلامت کیش از راهاندازی «نخستین مرکز درمان بیماری آسم کشور» در این جزیره خبر داد و گفت: رئیس جمهور در سفر نوروزی خود به کیش بر ضرورت توسعه زیرساختهای سلامت تاکید کرد. -
تعریف خفگی
خفگی ممکن است رفتن آب یا سایر مایعات به ریه ها باشد که منجر به خفگی (ناتوانی هوا برای ورود به ریه ها)، مسمومیت با مونوکسید کربن، آسیب نای ، صدمه به ساقه مغز که عصب را تحت تاثیر قرار دهد، فشرده سازی گردن یا قفسه سینه، شوک الکتریکی، و شرایط دیگر که به تنفس مربوط میشود.
همه چیز در یک آن اتفاق میافتد و در این حال، زمان ارزش فراوانی پیدا میکند. برای همه ما این اتفاق پیش آمده که در حین خوردن خوراکی، جسمی خارجی راه تنفسیمان را بند آورده و حالت خفگی به ما دست داده است. مغز انسان در صورت نرسیدن اکسیژن، در فاصله ۶-۴ دقیقه دچار مرگ میشود. متأسفانه سالانه هزاران نفر به این شکل زندگی خود را از دست می دهند. دو سوم از این افراد را کودکانی تشکیل میدهند که اغلب آنها سن زیر سه سال دارند، در عین حال این خطر همه را تهدید مینماید. حرکت تکنیکی و ساده هایملیخ شما را قادر میسازد تا در حد امکان، اشخاص را از خطر خفگی نجات دهید. با یادگیری این روش، حتی میتوانید خود را نیز از خطر خفگی برهانید. فرد در حال خفگی نه می تواند صحبت کند و نه توانائی تنفس دارد، لذا به کمک شما سخت نیازمند است. هیچگاه به پشت شخص در حال خفگی نزنید، چرا که ممکن است کار مشکلتر شود (مگر آنکه نیم تنه بالائی شخص رو به پائین باشد). خندیدن و یا حرف زدن در حین جویدن غذا و بلعیدن آن ممکن است باعث ایجاد حالت خفگی گردد. به هنگامی که حالت خفگی دست میدهد، هرگز محلی را که دیگران در آن هستند ترک نکنید و همانند شکل زیر، با اشاره وضعیت خود را به آنان بفهمانید.
علامت جهانی درخواست کمک برای خفگی
تأثیر این تکنیک به این دلیل است که در حالت قطع تنفس بیمار، هنوز مقدار قابل توجهی هوا داخل ششها باقی است و با فشردن سریع دستها بر روی شکم مصدوم (بین قفسه سینه و ناف)، ششها فشرده می شوند و هوای موجود در آنها به سمت نای حرکت میکند و جسم خارجی را به سمت بیرون حلق میراند. خفگی در کودکان اغلب به دلیل بلعیدن جسم خارجی رخ میدهد. در مورد به کارگیری این تکنیک برای کودکان با احتیاط کامل عمل کنید.
نشانههای شخص در حال خفگی
1. ناتوانی در تنفس و صحبت کردن
2. ناتوانی در سرفه کردن
3. تغییر رنگ صورت به کبودی
4. از دست دادن هوشیاری
مراقبت از کودکان
از آنجا که کودکان تمایل دارند اشیاء را به دهان بگذارند و ببلعند، پیشبینیهای زیر را در مورد آنها رعایت کنید:
۱- هرگز اسباب بازیهای کوچک را که ابعادشان ۴×۲ سانتیمتر و یا کوچکتر است، در اختیار کودکان قرار ندهید. به همین شکل مراقب قطعات کوچک جداشدنی اسباب بازیها نیز باشید.
۲- قرص های داروئی را پس از حل کردن در آب به کودکان بدهید.
۳- این اشیاء را از دسترس کودکان دور نگه دارید: سکه، دکمه، بادکنک باد نشده، نخود، لوبیا، دانه تسبیح، تیلههای شیشهای و سنگی…
۴- این خوراکیها را نیز از دسترس کودکان دور نگه دارید: ذرت بو داده، آجیل، یخ، شکلات، سبزیجات خام، هویج…
۵- کودک در حال خوردن خوراکی نباید بدود، راه برود و یا بازی کند.
چگونه خودمان را از خطر خفگی نجات دهیم
۱- یک دستتان را مشت کنید و انگشت شست خود را بر روی شکم – بین قفسه سینه و ناف – بگذارید.
۲- این دست را محکم با دست دیگرتان بگیرید و هر دو دست را با حرکت سریع رو به بالا فشار دهید. همچنین میتوانید بر روی جسمی ثابت و افقی (مانند لبه میز، صندلی، نرده، …) خم شوید و شکمتان را با حرکات سریع به لبه جسم فشار دهید