می گویند یکی از تجار معروف اصفهان، روزی در حجره خود نشسته بود و می شنید که پسرش دوستان خود را جمع کرده و معرکه گرفته است و به آنها تعلیماتی می دهد از تجارت، اقتصاد و.... حاجی سری از افسوس تکان داد و آهی کشید و گفت آقا جمال، اگر سه تا تجارتخانه را ورشکست نکرده بودی، لابد حالا ادعا داشتی که من هم پای درس و کلاست بنشینم؟!
دلواپسی و حکایت تاجر اصفهانی
حکایت عده ای به رغم کارنامه های نه چندان موفق، که چنان دلواپسانه، سفره نقد و انتقاد می گشایند، گویی چک سفید امضایی با انبوهی از شاخصها و متغیرهای مثبت در سطوح مختلف تورم، رشد اقتصادی، نرخ اشتغال و.... به دست دولت داده اند که باید هر سطر وستونی از آنها، از رونق و ارزانی قریب الوقوعی در آینده نزدیک خبر دهد.
خیر، اینگونه نیست. ای کاش برخی از این دلواپسان، کمی هم به صدهاگره ناگشوده، نگاه می کردند که رفع ورجوع آنها چشم انتظار برنامه ها وتدابیر جدی بلند مدت است.
به آمار روی هم انباشته از لشگر بیکاران نگاه می کردند که جویای مسکن، اشتغال، ازدواج و سر و سامان و زندگی هستند. از تعداد معتادین و فراوانی مواد افیونی مخدر، حرفی نمیزنم که متاسفانه، مشتریانش زودتر از صف خرید نان صبحانه به خانه بر می گردند.
از نرخ منفی رشد اقتصادی و فاصله آزار دهنده پنج ونیم درصدی آن با نقطه صفر، از رقم وحشتناک تلفات تصادفات جاده ای و گره کور ترافیک آن که حتی با افزایش نرخ بنزین و جریمه ها هم باز نمی شود، از آلودگی خفه کننده هواکه پارسال، نفس پایتخت و برخی شهرهای بزرگ را چنان به شماره انداخت که امکان حیات را از عد ه ای سلب کرد وخوشبختانه امسال به مدد تدابیر وزیر با تجربه نفت اندکی از ارتفاع آن کاسته شد.
و نیز در عصری که هر سال دانایی جهان دو برابر می شود، از دانشگاهها و آموزش وپرورش، حرفی نمیزنم، که یکی از ساکن ترین سیستمهای آموزشی را داراست، و از یادآوری اینکه هر سال کشتی علم هزاران نفر از ممتاز ترین فارغ التحصیلان کشور در ساحل دیگران پهلو می گیرد، دل کسی را نمی آزارم. که میدانم نازکدلان طاقت فریاد دادخواه ندارند.
باورش کمی مشکل است اما، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری کشور آمار خروج ومهاجرت نخبگان علمی از کشور را 150 هزار نفر در سال عنوان کرد و گفت با مهاجرت مغزها، سالانه 150 میلیارد دلار به دیگر کشورها کمک می کنیم. ناقابل!
از صنعت به جا مانده از این دلواپسی ها هم فعلا چیزی نگوییم که حتی به مدد تعرفه گمرگی هم، ضربان قلبش تنظیم نمی شود، و مدیرانشان تا خبری از گوشه لنگ صنایع خودرو سازیشان می رسد، جیبی نزدیکتر از جیب مردم برای جبران ضعف های مدیریتی نمی یابند و هرچه قیمت دلار ارزانتر هم بشود کماکان اصرار بر افزایش قیمت خودروهایی دارند که هنوز مشتری و بازاری ساده تر از بازار ایران برای خود نیافته است.
از حاشیه نشینی که در اغلب شهرها در حال غلبه بر متن است، از تخلیه روستاها ، از رکود تولید، شغل های کاذب، غلبه فقر، فساد مالی و از...... رجاء واثق دارم که نوشتن به این سبک و سیاق دل کسی را نیازارد. من هم حقیقتا اندکی گفتم غم دل، ترسیدم که دل آزرده شوند، ورنه، سخن بسیار است
اما میراث انبوهی از این همه نارسایی ها، هیچ توجیهی هم پیش رو نمی نهد که خدای ناکرده ناکار آمدی های بعدی نیز با آن توجیه شود. اگر چالش اصلی مردم، کنار آمدن با مشکلات روز افزون معیشتی است، یکی از چالشهای اصلی دولت هم، باید چالش هزینه باشد.
دولتی که در اوج درآمدهای نفتی به شدت فربه شده است اکنون که نمی تواند از آن در آمد برخوردار باشد و ناچار است سنگینی و گرانی خود را بر دوش مردم قرار دهد، باید این آمادگی را داشته باشد که اندکی از وزن و هزینه خود بکاهد تا فشار کمتری روی مردم احساس شود و بهره وری خود را هم بدین طریق افزایش دهد. مشکل بیماری هلندی در اقتصاد همین است.
اینکه در اوج درآمد نفتی به فراوانی هزینه بکنید و در تنگنای آن درآمد، توان کاستن از هزینه را نداشته باشید.
با میزان فعلی از بهره وری، اقتصاد ایران گران اداره می شود و زمانی که اقتصاد، گران اداره شد غلبه بر مشکلات اقتصادی ممکن نخواهد بود. کشور ما بیشترین تعطیلی های سال را در میان اغلب کشورها دارد.
و از این نظر و صدها دلیل دیگر با میزان بهره وری نامناسبی اداره می شود. تنها کشوری هستیم که تعطیلاتش با سه تقویم شمسی، قمری وانقلاب تنظیم می شود. بین التعطیل هم که در نظام اداری ما عین التعطیل است. تعطیلی های اجباری واقلیمی ناشی از گرما وسرما و آلودگی هوا، ساعتهای تاخیر وتعجیل ماه مبارک رمضان و....هم که جایی برای درج در تقویم ندارند در دلمان جای دارند.
اگر ثروت حقیقی و اصلی جامعه امروز، عبارت از زمانی است که در اختیار جامعه است. ما برای غلبه براین نارسایی ها، نباید زمان بیشتری از دست بدهیم .«عنصر زمان» در عصر امروز به قدری تعیین کننده است که می گویند یک هزارم ثانیه هم در آن، یک واحد زمان محسوب می شود. ما برای این سوال ،باید پاسخ روشن و قاطعی داشته باشیم که برای انجام یک کار، چند نفر، چه مدت و چه مقدارهزینه به کار می گیریم تا آنرا به انجام برسانیم، استاندارد جهانی برای آن چقدر است ؟
ما به چه میزان توانسته ایم در امورات اجرایی خود عنصر معطلی را برای مردم کاهش دهیم و بهره وری خود را که منجر به رفاه همگانی در آن زمینه می شود بالا ببریم، مردم چقدر معطل بی برنامگی های ما هستند؟
هنوز در ادارات ما عنصر معطلی برای پاسخگویی به مردم غوغا می کند.و این درحالیست که بیشترین کارمند حقوق بگیر دولتی راهم داریم. چندین برابر پرسنل دولتی ژاپن. با اندکی بیشتر از نصف جمعیت آن کشور. سالهاست که دولت ما از حیث حجم سنگین،از حیث هزینه گران واز حیث سرعت کم شتاب اداره می شود و راندمان کارش به مراتب کمتر از هزینه ای است که بر دوش ملت می گذارد. کاری که ژاپن با یک نفر انجام می دهد ما آنرا با نفرات بیشتری انجام می دهیم.
ذکربخشی از این نارسایی ها شاید بتواند، خواب خوش برخی را درعرصه های مختلف، اندکی به هم زند و آنها را به تامل، ارائه راهکار وبرنامه هایی برای حل بخشی از این مشکلات وا دارد. اما حساب خوابزدگان وخود شیفتگان جداست.
**مالک رضایی - فرارو