محمد مالی:
شانزده سال پیش وقتی عالیجناب، کلید پاستور را به سیّد خندان سپرد، میراث سیاسی تازه ای بر قامت جامعه ایرانی نشسته بود. برخاستن راست از دنده چپ اما، موضوع تازه پیدایی در گستره جامعه سیاسی ایرانی نیست. از روزهای اردیبهشتیِ سنه 1305 که شکستِ آرمان مشروطه، استبداد منوّر سردار سپه را سامان داد تا فرش قرمز انقلابی های تندرو برای دیپلمات های امریکایی تنها سه دهه پس از تسخیر لانه جاسوسی! متناقض نماییم، تا آن جا که راهنمای چپ زده و در منتها الیه راست رانده ایم. نوشته ایم «خاتمی» و خوانده ایم «ناطق». دولت مدرن و کارگزار نوسازی برافراشته ایم و در گرداب سنت لاجرم فرورفته ایم. سَر طناب دولت اصلاحات را تکانده ایم و به دولت پوپولیست لمپن گره خورده ایم. راستمان مدافع اقتصاد لیبرال است و چپمان مبلّغ اقتصاد دولتی! راستمان ضد امپریالیسم و چپمان در آغوش دولت های سرمایه سالار! روشنفکرمان مذهبی است. مذهبی ما سکولار. عاقبت نه اینیم و نه آن.
استاندار پوپولیست از دل دولت تکنوکرات سر بر می آورد. دولت پوپولیست را استاندار تکنوکرات نمایندگی می نماید، این همه اما بازتولید مفهومی تازه پیداست تا بگوییم در دهه نود خورشیدی، سیاست در جامعه ایرانی آبستن تحولی تازه است. هم آغوشی دو گانۀ راست مدرن و چپ مدرن دیگر یک خبر شعاری نیست یک ایدئولوژی خبری است.
صریح تر اما می توان گفت؛ اعتدالی ها، راست های مدرنی هستند که در دولت اول هاشمی زاده و تربیت شدند، در دولت اول خاتمی آرام آرام منفعل و در نهایت از قدرت کناره گرفتند، احمدی نژاد اما کارگزار حذف آن ها بود و حالا در دوره جدید با میراثی از زایش هاشمی، پایش خاتمی و چالش احمدی نژاد برآمده اند تا دولت اعتدالیِ راست گرایان مدرن این بار، بار دیگر احیاء گر چپ مدرن باشد.
راست مدرن به نیکی دریافته است جدال تاریخی و سرنوشت ساز او با راست سنتی، آینده منازعات سیاسی در جامعه ایرانی را تعیین خواهد کرد. لاجرم در این سودای قدرت، راست های مدرن چاره ای ندارند تا جز با یارگیری از گفتمان سوسیال دموکراسی دینی چپ های مدرن، قاعده بازی را در کوتاه مدت به سود خویش برهم زده و با این پارادایم دموکراتیک که آموزه هایشان از آن تهی است، از پاگرد تاریخی پلکان قدرت عبور کنند. چنین تاکتیک متناقض نمایی، دولتِ راستِ مدرنِ اعتدالی را در وضعیت بغرنجی قرار داده است.
برای گرم نگه داشتن تنور سازمان رای خود، زمان برگزاری دوئل تاریخی با راست سنتی را به پیش آورده، با سلاح عقلانیت و شناخت بابِ سخن با نظام سلطه و امپریالیسم را گشوده، گفتمان فرهنگی لیبرال را بر مسند نشانده، و شیب تصمیم سازان اقتصادی اش، دولت رفاه سوسیالیستی را نشانه گرفته، این همه اما یعنی سوت آغاز دگردیسی. جدال همزمان راست مدرن با راست سنتی و چپ افراطی. در این میانه هر چه راست مدرن از فاصله خود با چپ مدرن می کاهد، چپ افراطی به راست سنتی نزدیک تر می شود. مقتضیّات تازه و نو لاجرم آرایشی بدیع را پدیدار می سازد. در این هم آوردی جدید شاید اما صدای راست مدرن از حنجره چپ مدرن برخیزد و این همان نقطه ای است که ریزش های فراوانی را شکل خواهد داد. در آرایش جدید هر چه خواستگاه کنشگران سیاسی بنیادگراتر، تو گویی آشیانه تازه آن ها لیبرال تر.
راست مدرن اما حالا صدای شکستن بنیان های نظام تئوریک خود را زیر پای راست سنتی و چپ افراطی به خوبی می شنود. او امروز آخر، در دولت مستقر به متد تازه ای دست یازیده، اندام واره دولت مدرن تحت رهبری مغزیّتی است که با عینک چپ مدرن به متن و حاشیه می نگرد. دولت اعتدالی با سری از چپ مدرن و بدنی از راست مدرن به پیش می راند. این تجربه تازه پیدا در ساخت سیاسی جامعه ایرانی قوام خواهد یافت؟ اما، پرسش مهمی است که موضوع این نوشتار نخواهد بود، آن چه در لا به لای این سطور کاوش گر و جستجوگر آن بودیم، پرده برداری از تجربه تاریخی مدیریت راست مدرن بر ساخت سیاسی، اجرایی جامعه خوزستانی بود. اگر اما سند و برهان شاخصی برای پیش بینیِ قوام یابی تجربه دولت داریِ راست مدرن با مشارکت چپ مدرن در سیاست ایرانی یاد نداریم، اما به صراحت می توانیم بگوییم که عمل راست مدرن، دولت چپ مدرن را در سال های آینده بَر خواهد آورد. این تجربه بی گمان رخ خواهد داد. با همان اطمینان و باور نیز می توانیم بگوییم که این تجربه متناقض در جلوه استانی خود، در کوتاه مدت شکست خواهد خورد. دورنمایی که این تجربه را در استان تهدید می کند، باورهای سنتی اصحاب قدرت، عدم رعایت قواعد بازی، تسلط همچنانیِ اقلیت بر اکثریت و نگاه از بالا به پایین و میانه احوالیِ تصمیم گیران عالی است.
اینک اما شانزده سال از بازتولید گفتمان عالیجناب می گذرد. راست رَویِ مدرن اما اگر میراث سیاسی آیت الله باشد که با هویّت گفتمانی او تشخّص می یابد اینک یعنی سال ها بعد از افول قدرت سیاسی او، با برخاستن دوباره اش از جای! می توان مدعی برخاستن دوباره راست مدرن بود این بار اما نه از پهلوی چپ که از دامان پوپولیسم. و این حالا اما انتظار زیادی نیست اگر این بار چپ مدرن از دامان راست مدرن برخیزد. تنها باید به تاریخ فرصت داد برای تکرار!
منبع : هفته نامه راوی خوزستان