رضا جباری
نکته اول؛
وقتی از «شکرخدا موسوی» نماینده مردم اهواز در مجلس تقاضا می کنیم طیِ گفت و گویی، پاسخ گویِ برخی شبهات مطرح شده در برخی پایگاه های خبری که این روزها تا مرز تخریب چهره سیاسی و سابقه اجرایی وی پیش رفته است، با فروتنی و تلخ کامی می گوید که؛ خاطرم هست وقتی نویسنده ای فعال در حوزه ادبیات کشور مورد بی مهری و طعنه ناجوانمردانه قرار گرفت، گفته بود: «من ترجیح می دهم سکوت کنم . چون اولاً شان و اعتبار من فراتر از این است که بخواهم نسبت به هر حرکت و سخنی موضع گیری داشته باشم و از سوی دیگر ، این اتفاق نشان دهنده یک سری نکات بود که واکاوی آن ها در مجال امروز و فردا نمی گنجد. این بررسی باید زمانی بعد از انتخابات صورت بگیرد. یعنی زمانی که تب و تاب ها فروکش کرده و حاشیه ها به کنار رانده شوند»، نماینده مردم اهواز با بیان این نکته که؛ «با این تخریب ها بیگانه نیستم»، ادامه می دهد؛ «خاطرم هست سال ها پیش وقتی خبرنگاری از مدیری اجرایی می پرسید که چرا به شبهات و تخریب های ژورنالیستی پاسخ نمی دهد می گفت مگر ما چقدر وقت برای کارکردن داریم که بخشی از آن را مصروف پاسخ گفتن به شبهاتی کنیم که اساساً برای کندی فعالیت های ما ایجاد شده اند.» و ناگهان سکوتی تلخ و سنگین فضای گفت و گویمان را فرا می گیرد. و من به خاطر می آورم شعری از «اظهری کرمانی» که، «از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است/ جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است».
از این روست که نگارنده این سطور بر آن شد تا خود با توجه به برخی دانسته ها و بایگانی موجود از فعالیت های سیاسی نمایندگان خوزستان به طور مشخص، پاسخ گوی مقاله ای باشد تحت عنوان؛ «چرا نماینده اهواز 5 به علاوه 4 را 11 می داند؟» که در سایت شوشان به تحریر رسید.
نکته دوم؛
تحریف حقایق و بیان نیمی از حقیقت، بحران اخلاقی امروز جامعه سیاسی ایرانی است، امری که تصور آن موجب تصدیق است. گرچه بر اساس آمورزه های اسلامی می دانیم که؛ « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»، اما آن چه این روزها کمتر یافت می نشود پایبندی به اخلاق و صداقت در عرصه سیاست ورزی است. به فرموده سعدی؛ «خردمندی را که در زمره اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط با غلبه دهل بر نیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند». پس فی المجلس خطاب به تحریف کنندگان حقیقت از چشمه پر فیض حق تعالی می توان گفت که؛ «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً»...
به راستی که؛ « حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مى آلود / اى شيخ پاك دامن، معذور دار ما را.»
نکته سوم؛
«مهاتما گاندی»، عقیده دارد: «هدف نهایی مبارزه ما، دوستی با تمام مردم دنیا است»، به راستی ماهیت، غایت و مراد از کنش سیاسی چیست؟ اگر نتوانیم از دریچه سیاست به توسعه و پیشرفت دست یابیم بی گمان باید در سلامت اندیشه خود تردید کنیم. مگر نه اینکه، مدارا با منتقدین و استقبال از انتقاد سازنده و دلسوزانه،از شاخص های مدیریت جهادی مدّ نظر مقام معظم رهبری ارزیابی می شود.به راستی که، در فضای راکد و ایستا، امکان تحرک، پویایی و گام به پیش نهادن ممکن نیست. چرا می خواهیم چنین فضایی بوجود بیاید؟ آیا چنین فضایی نبود که به بال و پر گرفتن اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در استان ما دامن زد؟
در اصل ۸۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: «نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمیتوان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کردهاند یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود دادهاند تعقیب یا توقیف کرد.»
پیرو همین موضوع است که معتقدم؛ طبق اصل ۸۴ قانون اساسی هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول بوده و حق دارد در همه مسایل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر کند. همچنان که مهم ترین و اصلی ترین وظایف یک نماینده را می توان محدود به سه وظیفه قانونگذاری، نظارتی و نمایندگی دانست که به ترتیب ناظر بر سه هدف حکمرانی خوب ،یعنی پاسخگویی، شفافیت و مشارکت است. برای هر یک از این وظایف شاخص ها و مصادیقی قابل احصاء است که به باور من نقد عملکرد مدیران اجرایی و مسئولین خدمترسان در کنار جلوگیری از ایجاد انحراف در راهبردهای کلان از محورهای این فعالیت است.
در شرایط بغرنج اقتصادی فعلی، نمایندگان مردم رسالت سنگینی بر دوش دارند. چرا که کمبود اعتبارات و بودجه اجازه اشتباه محاسباتی در تعیین اولویت های اجرایی را به ما نمی دهد. در دوران گذار فعلی، دخالت دادن نگاه سیاسی، آینده نگری بر اساس منافع شخصی و سوء استفاده از جایگاه خدمت از آفت هایی است که می تواند خرمن اعتماد مردم را در معرض طوفان های سهمگین قرار دهد.
الف؛
نوشته مزبور با یک دروغ بزرگ که ظاهراً بستر مناسبی است برای پذیرش نزد مخاطب آغاز می شود. یعنی همان جمله ای که اذعان می کند: «شکرخدا موسوی از جبهه پایداری کاندیدای ریاست کمیسیون کشاورزی شد»، ابتدا باید دید که آیا جبهه پایداری اصولاً کاندیدایی برای کمیسیون کشاورزی معرفی کرده است؟ و آیا اساساً رقابت بر سر ریاست کمیسیون کشاورزی یک رقابت سیاسی بوده و یا اینکه مگر در بین اعضای این کمیسیون تکثر نگاه سیاسی به معنای مصطلح عامه پسندانه اش وجود داشته؟
پس می بینیم که نویسنده بحث خود را بر اساس یک دروغ بزرگ آغاز می کند. بهتر است در این زمینه کمی توضیح دهیم.
شکرخدا موسوی نماینده مردم اهواز پس از قریب به 32 سال خدمت مجاهدانه و صادقانه در نهاد مقدس بسیج و سپاه پاسداران که بخش اعظم آن در سال های دفاع مقدس و کوران مبارزه با دشمنان نظام اسلامی و ملت طی شد و در دوران بازنشستگی با اقبال گسترده مردمی پای به عرصه انتخابات نهاد. بی تردید او هنوز هم خود را یک بسیجی می داند و بزرگ ترین افتخارش را پاسداری از آرمان ها و ارزش های بلند انقلاب اسلامی بیان می کند. پس شکرخدا موسوی به عنوان سرباز مقام عظمای ولایت ابایی نداشته و ندارد از این که خواستگاه و ریشه سیاسی خود را جریان بصیر اصول گرای پیرو ولایت بداند. در چندین سال گذشته نیز همواره در اظهار نظرهای سیاسی کشوری و بین المللی خود از این مشرب فکری دم زده و خواهد زد. اما اگر این پای فشاری او بر اصول و دفاع از ارزش های انقلاب و منویات رهبری به این تلقی دامن زده که او پس عضو یک جریان خاص سیاسی است. این گونه نیست! کما اینکه هنوز نطق های انتقادی او از دولت گذشته در آرشیو سایت های خبری وجود دارد و این رویه تا به امروز برقرار بوده است. آری او نمی تواند و نمی خواهد مانند برخی به اصطلاح نمایندگانِ در مجلس خود را پیرو ولایت و عضو فراکسیون اصول گرا بداند و لاجرم با تغییر دولت، در استانِ خود رنگ عوض نموده و در محافل خاص خود را به عنوان نماینده جناح نزدیک به دولت معرفی کند تا مگر با این روش مذبوحانه به منافعی دست یابد. پس در پاسخ باید گفت؛ شکرخدا موسوی عضو فعال فراکسیون اصولگرایان مجلس است. اصولاً کاندید دیگر یعنی جناب رجایی نیز خود یک اصولگراست و رقابت در این کمیسیون یک رقابت درون جناحی بوده است.
راستی که؛ «دلا، دلالت خيرت كنم به راه نجات/ مكن به فسق مباهات و زهد هم مفروش.»
ب؛
پس از واکنش های انتقادی مردم استان خطاب به برخی نمایندگانی که با توجه صرف به منافع شخصی مانع ریاست یک نماینده خوزستان بر کمیسیون مهم کشاورزی مجلس شدند، برخی از این نمایندگان در اظهار نظر عجیبی، دلیل رای خود به گزینه غیرخوزستانی ریاست کمیسیون را حمایت جبهه پایداری از ایشان دانستند. اول اینکه اگر هم بر فرض محال این گونه بوده این موجب خوشحالی است که می شد با استفاده از این تاکتیک آرای بیشتری برای ریاست کمیسیون داشت. دوم اینکه حضور دو نماینده استان در برخی سمت های هیات رئیسه کمیسیون به خوبی نشان می دهد که بر اساس معامله ای نانوشته رای این دوستان برای ریاست کمیسیون آقای رجایی نوشته شده و رای تیم او برای سمت های این دوستان! پس بهتر است دوستان نماینده صداقت داشته باشند و یادشان باشد مردم در میان ما بهترین قاضی هستند و اصولاً ما به لحاظ فقهی در جایگاه «عدول مومنین» هستیم، پس بهتر است «تقلیل» نیابیم.
نکته بدیهی دیگر این که بر فرض محال، شکرخداموسوی کاندید جبهه پایداری بود، مگر نمایندگان خوزستانی که به او برای ریاست کمیسیون رای ندادند، اصلاح طلب هستند یا چنین ادعایی در طول سه سالی که از نمایندگی شان می گذرد داشته اند. بالاخره با رجوع به حافظه تاریخی موجود می توان دریافت که ایشان عمدتاً به دلیل حضور در لیست اصول گرایان وارد این مجلس شدند و حتی یکی از آن ها وقتی مورد حمایت لیست مردمسالاری که از احزاب میانه رو و محتاط جناح اصلاح طلب است قرار گرفت، برآشفته و این مساله را تکذیب کرد. حال چه شده که با تغییر دولت و شرایط سیاسی خود را مدعی جناح دیگر می دانند، آیا این توهینی آشکار به شعور مردم استان نیست! راستی که؛ «بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم».
ج؛
در فرازی دیگر از نوشتار مزبور که سعی وافری در بافت آسمان و ریسمان به هم و در نتیجه کتمان حقیقت داشته است می خوانیم که؛ «اگر هر 4نماینده نامبرده نیز به شکرخدا رای می دادند باز هم 11رای رجایی و 9رای شکرخدا!! چگونه ایشان عنوان می کند «شاید دیگر هیچ وقت فرصتی پیش نیاید»؟؟ و خود را پیروز این رقابت می دانست؟ آیا فرق 9 و 11 معلوم نیست؟؟» به نظر می رسد نویسنده محترم خود نیز از پوشالی بودن براهین مربوط به انتخابات سیاسی کمیسیون! مطلع بوده و با این فراز سعی در تبرئه 5 نماینده خوزستانی حاضر در کمیسیون دارد که اگر آن ها هم به علاوه جناب پاپی زاده و خود شکرخداموسوی و 4 نماینده دیگر غیر خوزستانی که به ایشان رای داند حداکثر یازده رای می اوردند و باز هم از رجایی که 15 رای اورده بود شکست می خورد. اولاً ظاهراً دوستان نه تنها جمع و تفریق بلد نیستند بلکه به دلیل شتابزدگی در پاسخگویی و تهی بودن کنش سیاسی مربوطه از منطق اصل ماجرای رای گیری را وارونه نشان می دهند. اولاً اگر رای آن پنج نماینده خوزستانی برای شکرخدا موسوی نوشته می شد، به طور طبیعی پنج رای از آرای جناب رجایی کاسته می شد. ثانیاً فضای کمیسیون به شکلی بود که اگر پنج نماینده خوزستان هم به موسوی رای می دادند مابقی وقتی احتمال پیروزی ایشان را می دیدند با توجه به وجاهت و سابقه او در کمیسیون و مشکلاتی که بوجود آمده بود، رای خود را به سود نماینده اهواز تغییر می دادند. ثالثاً بگذارید به یک حقیقت تلخ اشاره کنیم. به تازگی نامه ای با امضای نخبگان اصفهانی از هر جناح و گروهی برای تاکید بر بحث انتقال آب به معاون اول رئیس جمهور نوشته شده، کنار هم قرار گرفتن افرادی که به لحاظ سیاسی کاملاً متعارض یکدیگرند جای تبریک و سوال دارد که چگونه وقتی پای منافع یک استان به میان می آید همه گروه های یک استان متحد می شوند و در استان ما در یک فراز حساس تاریخی به چه بهانه نازلی! فرصتی مهم برای ایجاد تحول در کشاورزی استان از دست می رود. به خاطر می آورم جمله انتهایی مصاحبه شکرخدا موسوی را که به تلخ کامی گفته بود: «شاید دیگر هیچ وقت فرصتی پیش نیاید.»
م؛
در میان بی اخلاقی و منفعت شخصی اندیشی دوستان نماینده اما شاهد یک رخداد اخلاقی و در طول منافع استانی در انتخابات مربوط به کمیسیون کشاورزی بودیم که هم شایسته تقدیر و حمایت است و هم خود برهانی قاطع بر بهانه سازی دوستان نماینده! که اگر انتخابات مربوطه رنگ سیاسی داشت پس چرا جناب پاپی زاده نماینده دزفول که یک فرد مستقل سیاسی است با آن دوستان همراهی نمی کند و با رای خود به کاندیدای خوزستانی از شعور بالای سیاسی، توجه به منافع استانی و عرق و غیرت مداری و دلسوزی خود برای منافع استان پرده بر می دارد. راستی که به فرموده حضرت حافظ؛ «مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلس رندان خبرى نيست كه نيست / شير در باديه عشق تو روباه شود / آه از اين راه كه در وى خطرى نيست كه نيست.»
د؛
نویسنده بهتر بود به یک اقدام و یا نوشتار و گفتار شکرخدا موسوی به شکل مصداقی اشاره می کرد تا این خزعبلات برای مخاطبی که جوینده و متفکر است کمی تا قسمتی، باورپذیر بنماید.
این جاست که باید شوربختانه و البته به رندی حافظ گفت: «مى خور كه شيخ و حافظ و مفتى و محتسب / چون نيك بنگرى، همه تزوير مى كنند »، تنها در پاسخ این دروغ بزرگ باید به یک سال قبل و انتخابات ریاست جمهوری بازگردیم که اینک در آستانه یک سالگی آن حماسه بی بدیل قرار داریم. کاندیداهای موجود در عرصه رقابت ریاستجمهوری یازدهم با کمی تسامح نمایندگی همه جریانات کشور را برعهده داشتند. از چپ افراطی. تا راست افراطی. معتدل و میانه روهای راست و چپ. آیا می دانید شکرخدا موسوی که امروز ناجوانمردانه مورد هجوم قرار گرفته است؛ از کدام کاندیدا حمایت رسمی و علنی کرد. شکرخدا موسوی با افتخار و شجاعت از کاندیدای خوزستانی و هم تبار خود دکتر محسن رضایی که در عرصه سیاسی کشور هم به یک اصول گرای میانه رو و معتدل و معقول مشهور است حمایت نمود و می توان گفت تنها نماینده خوزستانی بود که حمایت سیاسی خود را از کاندیدای خوزستانی ریاست جمهوری یازدهم دریغ نکرد و رای بالای دکتر رضایی در اهواز و استان خوزستان البته نشان دهنده همراهی شهروندان خوزی با تصمیم درست شکرخدا موسوی داشت. حال چگونه می توان حامی دکتر رضایی در انتخابات ریاست جمهوری را به پایداری منصوب کرد و یا این که بدون ذکر مصداق و دلیل او را که همواره منادی اخلاق و تدبیر و بصیرت و حرکت پشت سر رهبری بوده است به افراط و تندروی متهم کرد.
و نکته آخر؛
البته می توان درازگویی کرد چرا که سیاهه اتهامات و دروغ پراکنی های صورت گرفته بسیار وسیع و ناشی از ذهنیت آشفته برخی دوستان دارد. اما تنها در فراز پایانی به نکته ای به شکل گذرا اشاره می کنیم. گفته شده که شکر خدا موسوی در مواجهه با وزرا لیست بلند بالایی دارد. بله درست است. شکرخدا موسوی لیست بلند بالایی از نخبگان خوزستانی را در جیب خود به همراه دارد همراه با رزومه و سابقه اجرایی و مدارکی که حاکی از وجود نخبگان بسیاری در استان زرخیز خوزستان است؟! اما در جیب و دست شما چیست؟ آیا مناسب است برخی اعترافات امیرخسروی و گروه آریا را با هم مرور کنیم؟ شما چگونه حمایت شکرخدا موسوی از فرزندان بومی استان را مورد حمله قرار می دهید در حالی که شرکت های... و... که منصوب به شما هستند توسط مدیران غیر بومی که به استان آورده اید اداره می شوند؟ بهتر است برخی حجاب ها کنار رود تا حقایق برای مردم در فضای غبارآلود سیاسی فعلی روشن شود. همه با شناسنامه خود سخن بگویند. نکته دیگر در نوشتار مورد اشاره حتک حرمت برخی از بهترین مدیران تاریخ استان است که البته ساحت رسانه های استان نباید مرکب چنین تاخت و تازهای ناصوابی صورت گیرد.
راستی که؛ «غالب گفتار سعدی طرب انگیزست و طیبت آمیز و کوته نظران را بدین علت زبان طعن دراز گردد که مغز دماغ بیهوده بردن و دود چراغ بی فایده خوردن کار خردمندان نیست ولیکن بر رای روشن صاحب دلان که روی سخن در ایشان است پوشیده نماند که درّ موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت بر آمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند».