محمد مالی
هنوز کودکی خردسال بود که آرزویی بزرگ در سَر داشت. آروزیی برای «استاندار» شدن! و راستی که در این سالیان درازی که از بارش برف طبیعت بر او رفته است هیچ گاه از سقف این آرزو عبور نکرد تا زخم محرومیّت و یتیمی و تنهاییِ کودک درونِ این آبادانیِ متعصّب، همواره با وصال به این آرزو آرام گیرد و التیام یابد.
او یک تئوری خدشه ناپذیر دارد؛ «چاهی خوب است که آبش بجوشد». و او در این سال ها در عرصه «عمل» و «شدن»، به خوبی جوشش و غلیانی را گفته بود، نشان داده است.
مقتدایی هر چه بوده، بر هر سیاق و مکتبی که رفته؛ «خودِ خودش» بوده و این در گستره ستبر سیاست ایرانی، که بر یک گفتمان ماندن، نماینده یک هویّت و بافت فکری بودن و از یک روایت تاویل کردن؛ برای کنش گران و سیاست پویان، امر مصطلح و راهِ آشنایی نیست، نشانۀ ظهور سیاستمداری تازه است.
او از «منوچهر سالیا» آموخت، پیستون چپ باید تیز و بُر باشد. نه خانه حریف مامن همیشگی اوست و نه زمینِ خودی جایی مناسب برای ماندگاری. او از سالیای فقید بارها شنید؛ بهترین دفاع حمله استً.
او از روحانی مجاهد فی سبیل الله «جمی» آموخت؛ جز به مردم نباید تکیه کرد. توصیه پذیر نباشد. عمقِ زندگی را دریابد و کیفی بزید. در سطح نچرخد و با تَشَر مدعیان نلرزد.
مقتدایی همین است. به سختی و صعوبت، آغوشِ اندیشه بر یقین می گشاید و چون گشود از چشمۀ این اجتهاد شخصی، ملات لازم و کافی برای سنگر خدمت بر می گیراند که او استانداری است «آتش به اختیار».
این روزها دیگر اما چندین ماه از جلوس مقتدایی بر اریکه سازۀ ذوذنقه ای شکل استان می گذرد و آرام آرام روی خوشِ سیاسیون و زبان شیرینِ اقتصادیون به زخم طعنه و کنایه و دسیسه و این اواخر چالش زایی و تنش آفزینی گشوده می شود.
این خودی ستیزی تاریخی البته «عجیب» نیست. این که تلاش پیدا و پنهانی برای ناموفق جلوه دادن مدیری بومی صورت گیرد و ائتلافی نانوشته از میان همه جناح ها و قومیّت ها برای حصول این هدف سامان یابد باز هم البته «عجیب» نیست. این که تعاریف غلو آمیز و مدایح عجیب ناگهان در روزگاری که حافظه شفاهی کوتاه مدت، وجود خارجی ندارد، جای خود را به نقدهای خاله زنکی و سطحی در شبکه های اجتماعی دهد باز هم البته «عجیب» نیست. «عجیب» نوع واکنش این روزهای کارکتر اصلی ماجراست.
گویی هر چه بر شدت نقدها افزوده می شود، هر چه آتش کنایه ها و تخریب ها دامنه گسترده تری می یابد، هر چه تیغ شایعات تیزتر و پیکان حملات مستقیم تر، او را نشانه می گیرند بر عزم جزم و حجم تلاش وی اضافه شده و «عبدالحسن» بدون توجه به فرم، محتوا و خواستگاه نقدها به پیش می راند که این امّا تفاوتی است که او پیش از این ها گفته بود با ورژن نخستین استاندریش پیدا نموده است.
و این تفاوت در مزیّت های نسبی او نیست! که مقتدایی ورژن دو؛ شوخ تر، متعصب تر، منعطف تر در برابر مردم، محکم تر در مقابل نمایندگان، خاکی تر و در یک کلام خوزستانی تر نیز شده است. تفاوت آن جایی است که می توانیم گفت؛ مقتدایی را گامی به پیش رانده است. او دیگر سیاه و سفید نمی بیند. صفر و صد نیست.
خاکستری بودن، میانه حال شدن، رویه اعتدالی و منش عقلانی اخیری که استاندار مقتدایی اختیار کرده است همان تمایزات محتوایی او در گام سوم تجربه ای است که در مقام استاندار عرضه داشته است.
این تجربه اما تنها محصول دوران گذار او از سال های پایان جوانی به سال های انتهایی میان سالی نیست! می توان گفت این تجربه ناشی از دگردیسی جدی در جهان بینی یک انسان است. تجربه ای که بر او در سال های فراغت از مدیریت گذشته است، فصلِ تازه ای از زیست عملی مقتدایی در گستره جامعه خوزستانی گشوده است.
با این همه، چنان که مقتدایی حائز و واجد این تجربه تازه است مخاطبان او نیز در میدان عمل با این تغییرات مواجه شده اند و آن چه ارائه می دهند مبتنی بر تجارب پیشین است پس در آینده نزدیک ناکارآمدی دسیسه ها و تخریب هایشان را به وضوح خواهند دید.
به عنوان نمونه ماحصل شناختی که این گروه از مقتدایی داشتند این بود که وقتی خود را برابر حجم مشخصی از تخریب و تضعیف و چالش می بیند چون منفعت طلب نیست راه «استعفاء» در پیش می گیرد و بازی را به حریف می سپارد. به همین خاطر گروه رقیب تا مرز خود زنی و انتحار سیاسی پیش رفت و همه برگ های خود را در ابتدای بازی رو کرد.حال آن که مقتداییِ ورژن دو، جان سخت و صبور و آرام است. او آمده است تا استان و مردم استان را گامی به پیش راند.
و حالا تک بازیگرانه نیز عمل نمی کند. او گروهی را برگزیده تا تغییرات مدّ نظرش را در فرآیندی منطقی به مطالبه جمعی توده ها تبدیل کرده و چون همیشۀ این مرز پُر گهر پس از خواست توده ها این نخبگانِ تنبل جامعه باشند که گفتمانی با محوریت منافع بلند مدت استانی فراهم آورند و راستی که مقتدایی جز این نمی خواهد.
... شکستن طلسم طرح مقام معظم رهبری در عرصه کشاورزی، حرکت 1300 میلیارد تومانی برای احیاء پنج رودخانه کارون، استفاده از ظرفیت های منطقه آزاد اروند، پتروشیمی ها و نفت برای توسعه خوزستان و تغییر احساس نا امنی در استان؛
نشانه گذاری های جدید آقای استاندار است. در این میانه او، گروه مشاورین و مدیران مقرّبش از مشکلاتِ دارای فوریتی چون حوزه سلامت و درمان، آموزش و محیط زیست نیز غافل نبوده اند اما راه همان است که گفته شد.
مقتداییِ ورژن دو تمایلی به قهرمانی ندارد.
خوزستان قهرمان نمی خواهد. مردمی که متحمل این همه مصیبت و محرومیت و تبعیض و کمبود و ناروایی اند خود قهرمانانی بی مثال و کم نظیرند. مردم خوزستان قهرمانند و این قهرمانی محصول صبر و آرامش و وفاداری آن هاست.
مقتدایی تنها می خواهد سَرِ طناب محرومیت استان را تکان دهد. این تکانه به طور قطع به لرزه ای چند ریشتری در مرکز مبدل خواهد شد. با این لرزه می توان به فروریختن نگاه تبعیض آمیزی که به خوزستان در پایتخت وجود دارد امیدوار بود.
دستاوردِ مقتداییِ ورژن دو اگر برای مردم خوزستان تنها این تکانه باشد، ما را و شما را و او را حتی کافی است! آرام باشیم.
نه هر که به قلم بهتر به قامت مهتر
آقا محمد شما چرا؟
با تشکر از مرقومه ی شما جناب مالی عزیز
رجا واقق دارم که تحلیل میکروسکوپی محللینی چون شما راه را برای وثوق و حصول به برنامه های خوزستان هموار خواهد کرد
به امید تراکم تراوشات ذهنی پرتوانانی چون شما