غلامرضا جعفری
به هر کجای ایران که پا گذارید،به یقین با نام هایی مواجه می شوید که هرکدام جایی و جاهی داشته و نامی به نیکی یادگار گذاشته است،نام هایی می شنوید که جان آدمی را لبریز از غرور و شعف میکنند؛این سرزمین هرگز از نام های متبرک خالی نبوده،و در سراسر تاریخ می توان این انسان های سترگ را مشاهده کرد،خاصه در اینجای جهان که اقوام مختلف برادرانه در کنار هم زیسته و نگارستانی از تاریخ را آفریده اند.
به هر گوشه که نگاهتان بیفتد،چهره ای ملکوتی جان تان را صیقل می دهد؛درشرق و غرب و جنوب و شمال این خطه گران،آدمیان داستان هایی نبشته اند از صبوری و ایستادگی در برابر سطوت ظلم و ظالم و حکایتی از افروختن گوهر آدمی در برابر ظلمات وسوسه شیاطین جن و انس،آدمیانی که در فراخور حال و داستان خویش روایتی نامکرر از جانبازی برای حفظ کلمة الله بوده اند،وتاریخ از این نام ها بسیار در چنته دارد.
ما ولی تاریخ را همین اکنون زیسته ایم،و شاید از اقبال مان باشد که در زمانه تاریخ نویسان سترگی چون امام زیسته و نفس کشیده ایم،بزرگانی که درس آزادگی از امام کربلا آموختند و معلمانی شدند برای نبشتن تاریخی دیگر؛متفاوت از همه آنچه گذشت.
در هر کجای تاریخ که نگاه کنید،نام هایی درخشان می یابید که در خلوتی از بسیاری نام جلوه گری می کنند و تاریخ ملک طلق آنهاست،قهرمانانی که تصویری از مردم در کنارشان نیست و مردمان را درهزار توی تاریخ رها کرده اند،مردمانی که حقیقت قهرمانی نگاشته دستشان است؛رویه ای که در زمانه ما دیگرگون شد و قهرمانان ازمیان کوچه های کوچک شهرها و روستاها درجان حقیقتی روایی رنگ ابدیت یافتند.
هزاران نام از دوران انقلاب و شکوه دفاع مقدس در برابر چشمان مان رژه می روند،نام هایی که هرکدامشان،قهرمانی است در برابر بزرگان تاریخ؛هاشمی ها،فهمیده ها،جهان آراها و بسیاری نام دیگر،ما را به هسته اصلی تاریخ راهبری میکنند،مردمی که خالی از اسطوره و افسانه،افسانه شدند و اسطوره تا بدانیم معلم اینان به تنهایی وارد تاریخ نشد که بسیارانی در کنارش به اوج علیین رسیدند.
در همین لحظه کنونی تاریخ-در چند دهه ای که می گذرد- نام هایی از قبیله و گروه های مختلف در کنار همدیگر زیستند و گاه در برابر نامردمی سرب ها و بادهای شیمیایی نفس را از یاد بردند،اما هر کدامشان قبیله دیگری بود و نام همه آنان کربلایی و قبیله شان منتهی به سرزمین نینوا.
تقدیر شهرهای ما نیز زیستن در چنین هوایی بود و شهروندان که برخی شان روزی درمتن حماسه بودند وگاه درپس پشت خاکریز، نام یکدیگر را از بر بودند و قبیله ای به جز قبله جانشان نداشتند، قومیت های مختلفی که در جامه خاکی،عروج ازخاک را تجربه کردند ونام برادران را برکوی وبرزن نهادند و به یاد هر کدامشان آیه ای خواندند و فاتحه ای و درچشمشان حسرت دوری از دوست قطراتی شد و بر خانه خاک چکید.
حالا ولی داستان دیگراست؛مردمانی که البته نه از آن هوا چیزی به جانشان نشسته و نه از آن یادهای تاریخی،تاریخ شان پربار،در جست و جوی نام هایی دور نام های نزدیک را از یاد برده اند.
درهرکجای این شهر- اهواز- که بنگرید بر کوی و برزن و خیابان و کوچه هایش،نام هایی آویخته اند که تاریخ این خاک به بالندگی شان غرور دارد،اینان همان مردمانی هستند که در کنار معلم شان – امام – تاریخ قهرمانان را بازنویسی کردند و قهرمانی را تعریفی دگر؛نه از آن بالا برایشان سیمرغ چکید و نه شمشیرشان را از دست فرشته ای گرفتند،آنان فقط کلامی از معلم خود شنیدند و در جانشان نشست،نام هایی که ما در برابر عظمت شان به جز پذیرش چاره ای نداریم و در هیچ کدام آنان جویای قبیله و نام عشیره نیستیم حالا ولی داستان دیگر است.
برخی نام ها بلاشک بزرگند و ماندنی،نام هایی که جزیی از تاریخ سرزمین ما هستند،نام هایی که باید به احترام یادشان کلاه از سر برداشت،اما باید مراقب بود که نامردمان کلاهی دیگر بر سرمان نگذارند.اینکه قهرمانان نزدیک را از یاد ببریم و قهرمانانی دیگر را به جای شان بنشانیم،کلاهی است که باید مراقبش بود.
مردمانی که در تاریخ اکنون،بویی از باروت وخمپاره وموشک و طیاره ها جایی چندان دریادشان نداشته،درپی ازیاد بردن قهرمان نزدیکند و آوردن نام هایی که درختی هستند خوش بو اما متعلق به خاک و هوایی دیگر،هرچند این بزرگان همه در ظل نبرد برای حفظ کلمة الله برادران یکدیگرند و جدایی در میان شان رایی سست و نا به جا،اما تاکید در پس داستان نامگذاری هایی چنین،جای پرسشی نه ساده است.
مراقب کلاهمان باشیم،اینجا سرزمین دفاع مقدس است،حماسه ای که از دیر باز با مردمان این خطه از خاک ایران عجین بوده و هست و مردمانش با فتوای مراجع عظام تقلید امپراطوری قدر قدرت عهد خود را در همین جا به خاک مذلت نشاندند و فرزندانشان نیز در برابر هجوم به خاکشان دفاعی جانانه کردند و با معلم و دوستان دیگرشان به تاریخ آبرویی دوباره دادند،نام هایی که نباید از یاد برد.