حسین عبدالعزیزی:
با وجود شرایطی که رسانهها ایجاد کردهاند متأسفانه در ایران سواد رسانهای مورد استفاده قرار نمیگیرد، در صورتی که توانایی استفاده از تکنولوژی روز رسانه و تحلیل بازتابهای جامعه از عوامل تعیین شده در آموزش سواد رسانهای است.
در مجموع سواد رسانهای عبارت از یک نوع درک متکی بر مهارت است که بر اساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد یا به زبان ساده میتوان گفت که سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان است. رسانهها از مهمترین عواملی هستند که میتوانند بر احساس خوشبختی و عقبماندگی کشورها تأثیرگذار باشند.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته از دهه 60 به بعد جنگ در دنیا به جنگ رسانهها تبدیل شده برای نمونه در جنگ جهانی اول کشور آلمان با وجود اینکه از نظر تجهیزات و نیروهای دفاعی کمبودی نداشت، بهدلیل ضعف در جنگ رسانهای شکست خورد. با این مقدمه میتوان گفت که با وجود ورود ماهواره به کشورمان، علم آن وارد نشد و در حال حاضر با دیشهای حرفهای، 18 هزار شبکه تلویزیونی ماهوارهها در ایران قابل دریافت است که تهمت و افترا به شخصیتهای نظام، دعوت به نافرمانی، هرج و مرج و شورش، قومیتگرایی و ایجاد شکاف قومی و دینی در بین مردم از اهداف این شبکههاست و طبق تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما با ورود رسیورهای جدید تعداد شبکههای در حال دریافت رو به افزایش است.
از 18 هزار شبکه ماهوارهای موجود 419 شبکه ورزشی با نمایش صحنههای مستهجن از ورزش بانوان، 387 شبکه فیلم با موضوعات شیطانپرستی، تزلزل خانواده، خشونت و 380 شبکه موسیقی با پخش برنامههای مخرب قابل دریافت در کشور است، 252 شبکه مخصوص کودک و نوجوان، 273 شبکه در بخش مستندهای علمی، 92 شبکه با موضوع برنامههای اقتصادی که ناکارآمدی نظام اقتصادی ایران را هدف گرفته از دیگر بخشهای این 18 هزار شبکه است.
74 شبکه مد لباس، 450 شبکه مستهجن و 104 شبکه فارسیزبان در حال حاضر اقدام به پخش برنامههایی در راستای اهداف خود میکنند که به نظر میرسد یکی از ضروریات عصر ارتباطات و مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، آموزش سواد رسانهای در کشور است و در صورتی که مخاطبان در این زمینه اطلاعات کافی نداشته باشند و آنچه را که میبینند تجزیه و تحلیل نکنند به انحراف کشیده میشود.
با وجود این شرایطی که رسانهها برای ما ایجاد کردهاند متأسفانه در ایران سواد رسانهای مورد استفاده قرار نمیگیرد، در صورتی که توانایی استفاده از تکنولوژی روز رسانه و تجزیه و تحلیل بازتابهای جامعه از عوامل تعیین شده در آموزش سواد رسانهای است. توانایی تشخیص و کلیشهسازی در رسانه، توانایی در تشخیص تصاویر بصری، توانایی انتقال به مخاطب به جای برداشت منفعلانه از آن، توانایی اتخاذ رژیم مصرف رسانهای و همچنین ظرفیت تجزیه و تحلیل سیاسی، اقتصادی از برنامههای رسانه هفت محور تعیین شده در آموزش سواد رسانهای است.
به این ترتیب میتوان گفت محصول نهایی یک رسانه الزاماً آینه دنیایی که آن را پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان یا شکل تحریف شدهای از آن باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد.
محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان، گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاماً عدالتجو، رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد.
فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است بهعنوان مثال وقتی تلفن همراه یک نفر به صدا در میآید، این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده، یا زمانی که یک مودِم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است از همین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین و زمان میبارد، همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری بر سر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند.
همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مانند آنچه مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند، چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند، مراقب هستند که در غذایی که مصرف میکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت و بر این نکته باید تأکید شود که یکی از مهمترین عوامل عدم برنامهریزی مناسب برای معرفی و ایجاد شناخت و نحوه تعامل با رسانهها و ابزارهای ارتباطی و رسانهای در کشور است و واقعیت این است که رفتار و برخورد ما با فنآوری، برخوردی قهری و انکاری بوده و کمتر به بررسی ابعاد و ظرفیتهای آن برای توسعه ملی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پرداختهایم.
بنابراین برای جلوگیری از بروز این تأثیرات منفی باید واقعیت این رسانههای نوین را بپذیریم و برای آموزش جنبههای مختلفی که این تکنولوژیها دارند تلاش کنیم و لازمه این کار نیز این است که نگاه واقعبینانهای به این حوزه داشته باشیم و نباید از نکته غافل شد که ارتقای سواد رسانهای باعث کاهش آسیبهای اجتماعی نوپدید فضای مجازی میشود.
همچنین، رشد سریع در استفاده از اینترنت در سالهای اخیر بسیاری از فعالیتها و مشکلات مرتبط با اینترنت همچون تبلیغات نژادپرستی، تبلیغات ضد مذهبی، امپریالیسم خبری و اطلاعاتی، تقلب و سوءاستفادههای مالی و تجاری، پولشویی و افزایش استفاده از تجارت الکترونیک، انتقال پول و هزاران کلاهبرداری دیگر را سرعت بخشیده است که به نظر میرسد مؤثرترین راه برای کاهش آسیبهای اجتماعی نوپدید ناشی از فضای مجازی و رسانهها، کسب آموزشهای تخصصی و امنیتی استفاده از اینترنت و در مجموع، ارتقای سطح سواد رسانهای است.
سواد رسانهای، مهارتی است که الزام است جوانان در کنار استفاده از رسانهها و بهویژه اینترنت بهعنوان یک رسانه تعاملی، به آن مجهز شوند. استفاده از رسانهها بدون داشتن سواد رسانهای، میتواند با اثرات نامطلوبی همراه باشد. به ویژه آنکه با فاصله اطلاعاتی و مهارتی بین جوانان با والدین از یکسو و تنوع و تخصصی شدن رسانههای جدید، لزوم ارتقای مهارتهای سواد رسانهای دو چندان میشود.
سواد رسانهای میتواند همچون یک ناظر هوشمند و درونی شده، رژیم مصرف رسانهای جوانان را تنظیم کند و با قاطعیت میتوان اذعان کرد که آموزش انتقادی رسانه، مهمترین نقش را در ارتقای سواد رسانهای دارد و تا زمانی که استفاده جوانان از رسانهها و بهویژه اینترنت با تفکر انتقادی همراه نباشد احتمال آسیبهای اجتماعی اینترنت محور وجود دارد و با توجه به اینکه زندگی هر روز رو به پیچیدگی میرود.
بخشی از این پیچیدگی ناشی از پیشرفتهای دنیای ارتباطات است، از اینرو هرچه فنآوریهای ارتباطات و اطلاعات بیشتر متحول میشوند، نیاز ما به یادگیری و آموزش برای درک دنیای جدید و استفاده از ابزارها و امکانات آن نیز افزایش مییابد، چرا که ضعف آموزش و آگاهی نسبت به دنیای ارتباطات و مقتضیات آن چیزی جز عقبماندگی و تشدید آسیبها به همراه نمیآورد. شاید به همین دلیل باشد که چندین دهه است که شاهد بحث بر سر این هستیم که آیا رسانه همان پیام است یا نه و به صراحت میتوان گفت که داشتن اطلاعات فراوان در مورد رویدادهای امروز که از رسانهها خبری عرضه میشود به این معنا نیست که همه مسائل را میدانیم یا چگونه با آنها برخورد کنیم چراکه رسانهها میتوانند این احساس را القا کنند که ما نسبت به مسائل روز آگاهی داریم.
در صورتی که نیاز نیست ما از تمام رویدادهای دنیا با خبر شویم، هر فردی باید بداند چه پیامهای برایش ارزشمند است و چه رسانههایی در آن زمینه فعالیت میکنند آنگاه با دید انتقادی به محتوای پیامها برخورد کند و در مورد صحت و سقم آنها تحقیق کند و در پایان میتوان ادعا کرد که سواد رسانهای اصولاً پژوهشگری است و با وجود هجوم سیلآسای اطلاعات رسانههای جمعی که ناگزیر اطلاعات بیارزش و کم ارزش فراوانی را هم دربر میگیرد، با گذشت زمان مخاطبان را به خستگی و دلزدگی از اطلاعات کشانده و آنان را از پرداختن به موضوعات مهم باز میدارد که این امر با وجود فناوریهای جدید رسانهای که روز به روز در حال گسترش نفوذ خود بر مخاطبان هستند، شدت و سرعت بیشتری میگیرد.
سطحینگری، ابتذال و شناخت نادرست از جهان واقعیت (بهویژه در مورد کودکان) از مهمترین تأثیرات ویرانگر رسانههاست که در فرآیند تأثیرگذاری و نفوذ رسانهها اغلب عامه مردم و خانوادهها هستند که بیشترین تأثیرپذیری را دارند و امیدواریم مسئولان دستگاههای فرهنگی با همکاری رسانههای دیداری و شنیداری، خبرگزاریها، مطبوعات و بهویژه صدا و سیما گامهای مؤثرتری در راستای ارتقای سطح سواد رسانهای شهروندان با هدف کاهش آسیبهای اجتماعی بردارند.
چقدر بی انصاف تشریف دارید