با شنیدن نام و اصطلاح «مدیریت جهادی»، چه بسا یکی از برداشتهای نادرست زیر از آن، در اذهان به یاد آید:
1- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بر پایه سرعت.
2- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بر پایه دستیابی به اهداف کوتاه مدت.
3- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بر پایه بی برنامگی.
4- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بر پایه شور و هیجان.
5- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بدون رعایت قوانین و مقررات.
6- مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بدون محاسبه هزینه- فایده.
البته برداشتهای نادرست یاد شده، چون بر یک مدار و در یک طول قرار دارند، میتوان در هم ادغام شوند و گفت: «مدیریت جهادی یعنی اداره یک مجموعه بدون برنامهریزی و برای رسیدن به هدفی کوتاه مدت که برخاسته از شور و هیجان است بدون رعایت قوانین و مقررات و پیش بینی سود و زیان و با سرعتی هر چه تمامتر».
این نوع مدیریت حتی اگر در ظاهر به لحاظ دستاوردهای زود رس آن، مورد اقبال سطحی و گذرا قرار گیرد ولي در هیچ مجموعهای مورد اهتمام عمیق قرار نمیگیرد و به لحاظ زیانهای غیر قابل جبران آن، کاملاً مطرود است.
از سوی دیگر، مدیریت امروزه یک دانش و علم مدرن و حاصل تجربههای عقلی و عملی انسانها در چند سده اخیر است. اصول و پایههای این دانش، که دستاورد ملموس و محسوسی در ابعاد اقتصادی برای جوامع توسعه یافته داشته است؛ بر برنامهریزی محاسبه سود و زیان، رعایت قوانین و عقلانیت و خرد گرایی استوار است.
ولي در نام و اصطلاح «مدیریت جهادی» صفتی میبینیم که برخاسته از ایدئولوژی و جهان بینی اسلامی است. واژه «جهاد»، گرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صفتي برای پارهای اقدامات بیبرنامه و زیان بار قرار گرفت ولي در ریشه و اصل خود، حاوی ارزشهای انسانی است و گويای نوعی تعامل بر اساس «کرامت مداری» است.
بر این پایه، بایستی با کنکاش و بازنگری، تعریف تازه و جدیدی از «مدیریت جهادی» به دست آورد.
مشکل اینجاست که چگونه میتوان لفظ جهادی بودن را که آمیخته شده با قداست دینی است، برای واژه «مدیریت»، که دانشی عرفی و برخاسته از خرد مادیت گراست، در کنار هم قرار داد و از ترکیب میان آن دو به اصول تازهای دست یافت.
در شش ماه گذشته، با تصدی مدیریت دانشگاه شهید چمران اهواز کوشش گردید تا به مقوله مدیریت، با نگرشی فرهنگی نگریسته شود. این نگرش، رویکردهای تازه و نابی را فرا روی مدیران جدید گشود و بر اساس آن حرکت کردند. گر چه برای ارزیابی این رویکرد، کمی زود است ولي امید است که دانشگاهیان ارزیابی مثبتی از آن داشته باشند. بر اساس آن رویکرد، تا کنون اقدامات زیر صورت پذیرفته و اصول کار قرار گرفته است.
1. تدوین اصول برنامه كاري مديريت و اعلام آن به مجموعه انسانی سازمان.
2. دریافت پیشنهاد از افراد سازمان از رهگذر مشورت با آنان.
3. ارائه گزارش کار از سوی مدیران به افراد سازمان جهت ارزیابی کار مدیران.
4. انتقاد پذیری و تشویق افراد سازمان به نظارت بر عملکرد مدیران.
5. شفافیت سازی در اُمور از رهگذر اطلاع رسانی مستمر به افراد سازمان.
همانگونه كه روشن است، در اصول ياد شده، رعايت احترام و كرامت نسبت به افراد سازمان و به رسميت شناختن حق نظارتي و انتقاد براي آنان و فراهم آوردن امنيت روحي و رواني در محل كار براي ايشان، بطور برجسته ديده ميشود. به نظر ميرسد كه با در پيش گرفتن اين رويكرد مثبت، عملاً اصولي از «مديريت جهادي» در دانشگاه تجربه شده است.
والسلام