شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۱۴۸۰
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۸
عبدالرحیم سوارنژاد
هر وقت نام ابوالفضل العباس به میان می آید زبان به ذکر سجایای اخلاقی و مردانگی اش گشوده می شود ، کاسه های چشمان لبریز از اشک و دلها محزون می گردد ،گریه امان نمی دهد با تصویری از همه زیباییها و فضائل انسانی که یک مرد مجسم می سازد و بروز می نماید و انسانهای خوب در ذهن به زیبایی نقاشی کرده اند .
عباس کسی است که وقتی تشنگی تاب و توانش را گرفته بود و بارها دستهای پرآبش را تا نزدیک دهان می برد ، از آشامیدن آب امتناع می کرد و آب را برپهنه رود می ریخت و به تماشای جریان زلال آن می نشست و اندیشه اش به جایی دیگر برای جاودانگی نظر داشت آنجا منزلگاهی بود که مرز بین حق و باطل را آشکار می ساخت ، می دانست که وقتی مشک را در اوج تشنگی خویش به کودکان برساند اثبات وفاداری است و یک درس را عالمگیر می سازد که برای ایفای عهد باید از خود گذشت و بر پیمان ماند آنجا که عهدش اجازه نمی داد در صورتی که زنان و کودکان تشنه آبند خود رفع عطش سازد تا با تمام وجود رنج تشنگی را بچشد و به دیگران بیندیشد و از خود بگذرد، با همین اندیشه در عرصه هستی ماندگار گردد و الگویی نمونه برای ایثار و فداکاری و وفاداری به عهد شود و تکرار قصه مشک پر از آب و تشنگی منتظران در خیمه ها و بستن راه بر علمدار سقا.تکان مشک و خروش آب و توفانی درون مشک و چشمانی تیر خورده که به لبهای خشکیده طفلان دوخته شده است با روایت حدیث همت سقایی که ترسیم افقهای روشن را برای فردا همراه با مشک آب به دوش می کشد برای همیشه در بستر تاریخ جاری می شود و برای مرثیه سرایان نوای سوزناکش سنگینی داغ را بفهماند این جریان زندگی ساز که اشکها را تقدیس می کند گامها را نیر برای رسیدن مصمم و محکم می سازد و همه نسلها را به حرکت در می آورد تا گوهر نوعدوستی را در گنجینه دل محفوظ دارند و کسی نتواند بر این گوهر نرخی گذارد .

عباس فرزند ام البنین که علمدار اردوگاه حسین (ع) است و شهره به شجاعت و شهامت است در فرط عطش ناله های کودکان را با دل می شنود و اشکهایش بر این مظلومیت جاری می شود . حالا او یک لشگر است و تمام کفر در صف آرایی تقابلی با این لشگر وفادار ورود می کند ،تیرها رها می شوند و اشکها خون می شوند و از چشمهای زیبایش بر زمین می افتند تا فردا زمین بر مظلومیت گواهی دهد و سند ماندن بر پیروی از امام را امضا نماید، شمشیرها باریدن می گیرد ، دستها بریده می شوند تا نتواند بذر وفا و مهربانی بر زمین خشک بپاشد و دریغ بر کور دلان که خدا را ندیدند و آزمون مردانگی عباس را و از صدای ناله ها جماعت تشنه منتظر عبرت نگرفتند و خاموشی گزیدند و فروغ جاودانگی را از خود دور ساختند غافل از اینکه مظلومیت عباس گونه سندی شود تاریخی و کلام سردار دلاور عرصه کربلا حدیثی مستمر شود برای همه رزمندگان که دل به امام می بندند و از عهد شکنی می گریزند و به خدا اتکا می نمایند همان کلامی که فرمود:والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا" ان دینی.... و منظومه عاشقی سروده می گردد و عشق نامه جاویدان به نگارش در آید و مصرعهای بیشمار در کنار هم با قافیه هایی که مشابهی ندارند ردیف می شوند تا عاشورا معنای شهادت و فقط نگریستن به خالق مهربانی که قدرت لایزالش بنیان هستی را بنا نهاد را منتشر کند و مسیر کمال را بر رهروان بدرستی بشناساند و بیراهه را تمیز دهد .

عباس می خواست برای همه نسلها و اعصار تاریخی حجت بر وفاداری به امام خویش را تمام کند و بیاموزاند که به هیچ غیری به جز ذات واحد خالق زمین و آسمان تکیه ننمایند و هیچ میدان مبارزه ای را بر نگزینند مگر برای رب کریم که میدان دارش امام فرزند رسول الله باشد و هرگز امری را برای خوشایندی بندگان نپذیریم مگر رضایت پروردگار را همراه داشته باشد. وقتی دستهایش بریده می شود مشک را بر دندان می گیرد و راه را ادامه می دهد زیرا استراتژی مشخصی دارد و امید وار است و امیدش به کردگار بی همتاست تا با این مشک که شاید محکی برای آرمایش او از سوی خداست روسفید شود و انجام ماموریتش را در فرمانبری از امام تمام کند،مشک عباس گنجینه رازمظلومان همه تاریخ است ،

چشم هایی که به راه می دوزد برای روشنایی بخشیدن به مسیر در موسم تاریکی و چگونگی پیمودن راه و عبور ایمن است . وقتی چشمان زیبای مهربانش هدف تیر قرار می گیرند تا از راه باز بماند دل دریایی اش درون سینه راه را می داند و می رود و از حرکت باز نمی ماند که این درس را از رود آموخته است که نباید راکد ماند ، مشک دریده می شود و آب بر زمین می ریزد ، احساس می کند که درون این مشک آبرویش بوده است که بر زمین ریخت چرا که قول داده است و در قاموس وی خلف وعده نیست .آبی نیست ،طاقتی نیست ، دستی نیست فقط چشمهای پر آبش که قطراتش نم نم بر زمین می چکند تا زمین را گواه گیرد بر ناجوانمردی دشمن و ماندگاری بر سرپیمانش و وفا داریش ،می ماند با غربت اشک و انس با زمین و قطره ها که با رود پیوند می خورند .رود مظلومیت یک مرد را به نظاره می ایستد برای فردا که چگونه در این مکتب شیدایی آموزاند رسم دلداری را و گذشتن از همه هستی برای اثبات اطاعت از امام خویش و چه زیبا در این کلاس درس وفا را تدریس کرد .

عباس تفسیر و معنای فداکاری و ایثاردر فرهنگ انسانها شد .راه جانبازی ، سرداری و سرلشکری را هموار نمود و به عیان نشان داد و راغبان این مسیر را راهنمایی و هدایت کرد .قله رفعت و سربلندی را آشکار ساخت و معرفی کرد، منشور مکتب وفا و وفا داری را تدوین نمود و در تیراژی به اندازه تاریخ منتشر ساخت ، وفای به عهد ، معامله با خدا، برادر بودن برای برادر را عیان نمود و الگویی شایسته برای جوانان گردید. و در مقابله با دشمن آموزاند آنجا که دیگر راهی نیست شهادت بالاترین افتخار و انتخاب و زیباترین گزینه برای پیروزی است .

قمر بنی هاشم.یل ام. البنین . ابو فاضل . ابوالفضل العباس علمدار کربلا که مجموعه ای از صفات و خصائل پاک انسانی، پرچمدار عزت ،شرف ،مردانگی ، غیرت ، آزادگی ، اخلاق و انسان مداری همیشه تاریخ است ، او عباس است که با دستان بریده،مشک دریده،لبهای تشنه و انبوهی از تیر و نیزه در بدن و چشمانی خسته خجالت از رخسار طفلان دارد و فریاد ش در واپسین لحظات عمر اخی یا اخی ادرک اخی ست یعنی این که امام من ،مقتدای من،رهبرمن برادرمن هنوز هستم و هنوز مانده ام مبادا ناامید شوی! مرا دریاب ،او ماند نه بر لبها بلکه در دلها چون بر پیمان خویش ماند و هنوزاز بین الحرمین بوی عطر گل یاس بر خیزد زیرا در آنجا عباس آرمیده است و بین الحرمین مزار یک مرده ،بین الحرمین شفای هردرده ، بین الحرمین مظهر پاکیهاست ، بین الحرمین خونه خاکیهاست. خوبیها با عباس تفسیر می شوند و با این تفاسیر رمز جاودانگی اش آشکار می گردد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار