جامعه بختياري بعنوان يکي از جوامع روشنفکري ايران هميشه داعيه دار ميهن دوستي و انديشه ورزي بخصوص در دوران مشروطيت بوده است.
وقتي به تاريخ حرکت هاي اصلاح جويانه در سرزمين مان مي پردازيم به نامهاي بزرگي از شيرمردان و شيرزناني برمي خوريم که با صلابت و اقتدار جاده هاي پرپيچ و خم روزگار اين کهن ديار را درجهت انديشه هاي آزاديخواهانه وضد استبدادي صاف کرده اند،البته بدون کوچکترين چشمداشت و به رسم سرنوشت سهم شان از نام ها،حتي کوچه اي بن بست به اسم شهيد شيرعليمردان خان،سرداربي بي مريم و يا سردار اسعد بختياري نبوده است.
با اين وجود چرا مناطق بختياري نشين علي الخصوص قسمت هاي شمالي وشرقي خوزستان،غرب چهارمحال و جنوب اصفهان،با اين همه استعداد بالقوه انساني و منابع طبيعي دستخوش اين همه معضل و تبعيض شده است؟
چرا ميزان بيکاري در شهرهاي بختياري نشين اين قدر بالاست؟
آيا جامعه بختياري نيازي به حمايت و توجه هرچه بيشتر مسئولين محلي،استاني وکشوري ندارد؟
براي مثال شهرستان مسجدسليمان که ايران عزيزمان آباداني و توسعه ي خود را مديون منابع خدادادي آن است،حتي از ابتدايي ترين امکانات شهرهاي کمتر توسعه يافته ويا به عبارتي در حال توسعه بي بهره است.
فرزندان نفت وزاگرس سالهاست که با کمترين امکانات آموزشي،نخبه به کشورمعرفي مي کنند.
نخبگاني که براي ماندن شان در شهرستان نيز بسترمناسبي فراهم نيست و به عبارت درست ترمغزهايي که به کلانشهرها کوچ مي کنند که البته کوچ اين پرستوها ناخواسته وتلخ است.
مسجدسليمان يا به تعبير خود ساکنان آن،misشهري ست که با شيره ي وجود خود،آباداني وتوسعه را به ايران اهورايي خودهديه داده است که متاسفانه اين شهرازامکانات تفريحي و گردشگري مناسب بي بهره و درمقوله سازندگي عقب مانده است.
چگونه مسئولان عزيزبه آساني ازمطالبات اين مردم زجر کشيده ونشسته بر زير گنج مي گذرند؟
هرروز شاهد رشد آمارافسردگي،خودکشي،اعتياد و مرگ جواناني مي شويم که آينده سازان اين ديارهستند.
آيا مسجدسليمان وبختياري درنقطه بحراني اجتماعي قرار ندارند؟
مسجدسليمان شهرمردماني ساده دل وکم توقع وجواناني ست تحصيلکرده که به سرافرازي خاک شان فکرمي کنند.
آيا اين پاسخ مهرباني هايي ست که شهراسطوره اي پارسوماش به مام ميهن
مي کند؟
اميدواريم آينده ي جوانان پرشوري که تنها دلخوشي شان داشتن کار ودرآمد مناسب براي کم کردن باري ازدوش خانواده وجامعه شان است به بازي گرفته نشود.
بايد چاره اي انديشيد ويکي ازراه حل هاي آن آگاهي دادن به جامعه بختياري نسبت به مطالبات وخواسته هاي قانوني وبه حق خود است،تا مسئولين بدانند مردم در رسيدن به خواسته هاي قانوني شان مصرهستند،البته لزوم رسانه هاي بيدار،منصف که به دور از حواشي سياسي اين مطالبات را بيان نموده و در رفع مسايل انساني و منطقه اي خود کوشا باشند،احساس مي شود.
و کلام آخر:
راه حل بيکاري وبعضي ديگرآسيب هاي اجتماعي درشهر مسجدسليمان و ديگر شهرهاي بختياري مي تواند تشکيل پالايشگاه ها وصنايع متناسب با محيط طبيعي آن مناطق واستخدام نيروهاي بومي بختياري دراين شرکتها و صنايع باشد.
شايد اين گونه مملکت عزيزمان دين خود را به مسجدسليمان وبختياري و جواناني که مانند پدران شان هميشه پاسدارايرانيت واسلاميت سرزمين شان بوده اند ادا کرده باشد.
راه حل هایی که عنوان داشتید بالقوه عالی هستند ولی خروجی لازمه را نمی تواند داشته باشد.به نظر می رسد با تشکیل یک سازمان مردم نهاد که بانک اطلاعاتی قوی از نخبگان بختیاری که قدرت اجرایی در سطوح کشوری و استانی را در خود داشته باشد می تواند به خواسته های بر حق مردم این مناطق جامه عمل بپوشاند.
جامعه بختياري بعنوان يکي از جوامع روشنفکري ايران هميشه داعيه دار ميهن دوستي و انديشه ورزي بخصوص در دوران مشروطيت بوده است.
این حکم از کجا امده و روشنفکر بودن یا نبودن چه ارزشی یا ضد ارزشی در خود دارد،کاتب مقال تصور خود را و دلبخواه خود را به همه نسبت داده و روشنفکری تعریف خود را دارد یعنی به زعم ایشان با معذرت از قشر شریف چوپان که عموما ادمهای شریفی هستند با مرحوم علاالدین در یک جایگاه فرهنگی و فکری هستند؟! اینچنین ادبیاتی به درد استان نمی خورد و اینطور فقط عقب افتادگی استان را بیشتر میکنیم
مشکلاتی که در مطلب شما عنوان شد خاص مناطق بختیاری نشین نیست بلکه زاییده سوء تدبیر و میراث گذشته است برای کل جامعه است اما مشکلات قوم بختیاری مسایل ریشه ای تری را در بر میگیرد : آیا بعنوان شهروند اصول شهروندی را یاد گرفته ایم و عمل میکنیم ؟ آیا از قابلیت روشنفکری (به قول شما) برای برون رفت از مشکلات استفاده کرده و می کنیم ؟ آیا معنی کار تشکیلاتی را یاد گرفته ایم و از تک روی فاصله گرفته ایم ؟ و آیا های متعدد دیگر که برای جواب آنها باید به درون خود مراجعه کنیم ....
واقعا این متن و بیان شما قابل تحسین هست.هنوزم شیرزنان بختیاری همچون شما در این خطه وجود دارد.امید داریم مسولین فکری هم برا منطقه محروم سردشت(سالند) دزفول بکنند
من خوزستانی بیکار و دوست اصفهانی و لرستانی و تهرانی و.... توی همین خوزستان سرکار هستن.