شاید« مقتدایی» دریافته است که پتانسیل موجود در حلقه های سیاسی موجود و نیز تفکر پیروز، می تواند به فرصت تاریخی برای بکارگیری انرژی خدمت و توسعه تبدیل گردد تا در این رهگذراز سرِ علاقه، استرسِ توسعه وپیشرفت را عملاً در میان صاحبان رأی و بخش عظیمی ازمردم ایجاد نماید.
ابوالقاسم بهوند ( عضو فعال مجمع مشورتی توسعه ی استان خوزستان)
اعتقاد بر این است که مهم ترین کلید موفقیت و توسعه ی استان در ایجاد فضای دلسوزی،برادری و برابری است تا همه ی نگاههای نگران و دوستدارِموفقیت استان، در نهادینه کردن شعارِ « همه با هم و برای هم» همراه و همدل گردند.
کاری که کلید آن از یکسال پیش، به حرکت و چرخش درآمده است، تدبیری بدیع و روشن در شیوه مدیریت استان بوده است. تحوّلی که با ایجاد استرسِ توسعه در میان صاحبان رأی و اندیشه، و تشویق و تشکیل سازمان های مردم نهاد، در کنار مسوولان اجرایی، به همراهی بیشتر سلیقه ها در تعیین فرآیند هدفِ توسعه ی استان منجرشده است. آنجا که علاقه مندان و همه ی دست اندر کاران و صاحبان فکر وعقول، دل در گروِ توسعه و ترقّی استان داشته و نهاده اند.تحوّلی خطیر و دشوار، با ایجاد حس مسوولیت پذیری برای همه،که الزاماً، به حوصله و نیز سایش افکار خودنگر و مهم تر از همه به هرسِ خود محوری ها ی فردی و گروهی نیازمند است.
«مقتدایی»، که تجربه ی دوره های مختلف را چه به عنوان انقلابی و سرباز دفاع مقدّس، چه به عنوان نماینده ی مردم در مجلس شورای اسلامی، چه به عنوان مدیر اجرایی و استاندار، چه به عنوان مشوق و مدیر ورزشی و چه به عنوان فعال سیاسی وانتخاباتی و چه به عنوان کارشناس و مشاور نفتی و... ، همه را در پیشینه¬ی فعالیت¬های سیاسی، اجتماعی واجرایی خود می بیند ، نیک می داند که راضی نگه داشتن همه و گرد آوردن همه ی افکار ونظرها در کنار هم و جهت دادن همه به یک سمت، کاری بس دشوار و پرهزینه است. مشکلات و هزینه هایی که از آغاز راه تا کنون، نوکِ پیکان فشار ها و انتظارات را هر از گاهی هم از سوی دولت و هم از سوی هم استانی ها ی عزیز و حاضر، و هم از طرف سلیقه های مختلف به جان خریده است.
اما به خوبی برای اهل فن روشن است که هرچند نمی توان همه نظرها را عملیّاتی نمود؛ اما می شود با پذیرش پتانسیل افکار و نظرها در تدبیری ویژه، هدایت ورهبری آن در یک راستا وهدف، پی ریزی نمودتا به انرژی عشق وخدمت تبدیل گردد و چه بهتر که مسیر روشن شودو آن هم اهمیت دانستن توسعه ی استان باشد تا درس و الگویی شود برای همه ی کسانی که چه در ظاهر و چه واقعاً از سر دلسوزی نگران راه هستند و برای پیشرفت استان، خاک ها خورده اند و اندیشه در سر پرورانده اند!
دوره ی جدید استانداری«مقتدایی»را بسیار متفاوت تر از از دوره های قبل یافتیم و این تفاوت هم در آغاز و هم در دورنمای هدف، بیشتر جلوه گری می نماید. شاید اگر این نوع مدیریت را از مقتدایی دهه ی 70و 80 و یا به دوره ی جوانی ایشان نسبت می دادیم عجولانه، گمان ناصوابی بر بلند پروازی ها و اثبات احقاق حق فردی می دانستیم و شاید تردیدی در نگرانی و خواست ایشان می یافتیم که نه آنجا یافتیم و نه اینجا! وبرای تأیید نگاه درست ایشان چه دلیلی محکم تر از این ویژگی: یعنی ماندن در گرد وخاک های زمینی وهوایی درکنار مردمان دیارکارون و کرخه و اروند و جراحی و ایستادن بر سرزمین سربازان عشق ، شلمچه ی قهرمان و آبادان سرافراز، تا همچنان به مانند مردم مقاوم استان،خاکی و جاری بماند.
«مقتدایی» که سال های پایان عمر خدمتی خود را می گذراند و در این رهگذر اتفاقات و حوادث ریز و درشت استان را از نزدیک دیده و لمس کرده است، به درستی به این مهم رسیده است که نسخه ی درمان استان را باید از درون ماهیچه های خفته و شاید نگا ه ها ی نگران و گاهاً کم برنامه ای که سال ها بی تفاوتی را تجربه کرده اند و بعضاَ منفعل گشته اند، جُست و بیدارکرد.ایشان به روشنی می داند؛ تا زمانی که آهنگ روزمرگی پاک و دور ریخته نشود و تا مردمان شهرخود را در نیابند و برکاغذ افتاده بر خیابان شهر، دلزده وخسته نشوند،هیچ نسخه ی شفابخش بیرونی بر ما مُفید فایده نخواهد بود! نسخه هایی دورادور و سرازیر شده ای که جماعت سیاست وریاست را در صورت خود مشغول کرده که تنها مُسَکَنی کوتاه بوده و تصویری کلی و بعضاً نا مشخص را از آن چه را که بوده و هست نشان داده و می دهندو شاید کمتر چیزی که خواندیم و نوشتیم توسعه ی استان بوده است!
شاید« مقتدایی» دریافته است که پتانسیل موجود در حلقه های سیاسی موجود و نیز تفکر پیروز، می تواند به فرصت تاریخی برای بکارگیری انرژی خدمت و توسعه تبدیل گردد تا در این رهگذراز سرِ علاقه، استرسِ توسعه وپیشرفت را عملاً در میان صاحبان رأی و بخش عظیمی ازمردم ایجاد نماید. استرسی که آیندگان ما به آن ببالند تا هر فرد وگروهی که ادعای کمک به استان را دارد وارد میدان شود وبداند بدون دیگری معنی پیدا نخواهد کردبلکه هرکس سر جای خودش معنا ومفهومی پیدا خواهد کرد.
همانطور که دانه های تسبیح به تنهایی ذکر کاملی را نخواهند گفت و شکل واحدی را نخواهند داشت. آنگاه از پسِ چکش کاری وسوهان افکار، به منزلتِ تحملِ همدیگر در کنار هم به تفکر وشکل واحدی برسند ؛ که این همه مستلزم صبوری ها ی فراوان است تا امکان بهروری از همه ی نگاهها و برداشت ها ایجاد شود، همان طور که جعبه های مداد رنگی برای تکمیل طرح نقاشی به همدیگر نیاز خواهند داشت چه آبی باشند و چه سیاه و چه سفید.
نگارنده معتقد است که جوهره و نسخه ی اصلی حرکت و پیشرفت باید از گرمای نفس همین مردم برخیزد واکنون که استان در مسیری قرار گرفته است که همه آن را درک کرده و حتماً متوجه آن شده اند،تنها راه توسعه ی استان، باهم بودن وبرای هم خواستن است راهی که همه نگران ترقّی باشند ومسیری که همه احساس بودن کنند نه دیگری احساس غرور و نه آن یکی بر خود یأس و نومیدی راه دهد و در بسیج همه ی افکار و سلیقه ها، پشت بر پشت هم به این فکر باشند که مدیریت ها و حضور ها تنهافرصت و غنیمتی است تا خود در راه نمانندو قطار توسعه را همراهی کنند.
از نظر نگارنده، برای نهادینه کردن نقشه ی راهِ جدید توسعه ی استان ، آنچه بعد از این همراهی اهمیت دارد استمرار این ایده در این دوره و پذیرش و ادامه ی این راه ، حداقل در 3 دوره ی آتی ریاست جمهوری با هر تفکر پیروز است تا دیگران نیز از پس آزمون دشوارمدیریتِ توسعه ی استان برآیند و نشان دهند می خواهند و می توانند و می شود استان را الگوی ترقی نام نهاد اگر خود نیز فدایی باشند واگر به اعتماد داده شده پشت پا نزنند!
البته شرح این تدبیر ، اهل تشخیص را از انتقادها و پیشنهادهای موثر و لازمه، منع نخواهدکرد که انشاالله نکاتی چند را در دیدگاهها ی آینده به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.و چنین انتظار می رود وقتی مدیریت استان به اشخاص و گروهی در استان بها و فرصت خدمت داده و به خیلی ها نیز، اعتماد نموده است خود نیز پاسخگو ی کم کاری و ناتوانی های احتمالی خواهند بود. که انشاالله همین طور است.
اولا شایسته است احترام به قلم و نگارنده گرامی جناب آقای بهوندی .
آنگاه عرض ارادت . خسته نباشی و انشالله توفیق و سربلندی فرزند نجیب خوزستان مقتدایی دوست داشتنی و زحمتکش .
سپس صادقانه و بی غرض عرض کنم لله من از اول تا آخر این نوشته اصلا نفهمیدم موضوع چی هستش و خدا وکیلی حرام چیزی دستگیرم نشد . پنجاه و پنج سال سن دارم به لطف خدا . مدارک فارغ التحصیلی آکادمیک داخلی . خارجی متعددی دارا هستم . با مفاهیم و متون سیاسی . اجتماعی . تاریخی و .......کاملا علاقمند و آشنا هستم . بیش از سه بار نوشته محترم را مرور کردم هنوز نفهمیدم منظور یا پیام نگارنده ارجمند جه بوده است . ببخشید بر اساس وظیفه اعلام نظر نموده ام .
نکنه عبدالله زاده ماشن اروندی هدیه گرفتی؟؟