عبدالرحیم سوارنژاد
چندي پيش هنگام عبور از خيابان نگاهم به سوپر ماركتي تازه تاسيس افتاد ، پشت پيشخوان مغازه فردي آشنا ايستاده بود ،از پشت شيشه هاي ته استكاني عينكهايم به دقت اما پر از تعجب نگاهي دوباره انداختم شايد اشتباه مي كنم و خطاي باصره باشد و يا چهره فرد برايم تداعي شده است ! هرچه جلوتر مي رفتم بيشتر يقين حاصل مي شد كه درست ديده ام ، فروشنده سوپري يكي از مسئولين و مديران ارشد سالهاي بسياري از عمر آموزش و پرورش خوزستان بوده است كه زحمات زيادي در خدمت به دانش آموزان و فرهنگيان داشته و به افتخار!! بازنشستگي نائل آمده است و به دليل بي محلي مسئولين در استفاده از تجربه هاي مديريتي ايشان همراه فرزندش به اين شغل شريف!! روي آورده است تا در اين اوضاع بيكارنماند و خود را سرگرم كند!!
با ديدن چهره دوست داشتني اش در پشت پيشخوان مغازه سردم شد و در اين يخ زدگي كه با مزاج سالمندم سازگار نيست از خودم كه در زمره بازنشستگان فرهنگي هستم هم بدم آمد كه چرا اين وضعيت را تحمل مي كنم !! دمي كنارش ايستادم و مزاحم كاسبي اش شدم با همان لحن شيوا و كلام مودبانه اش برايم تعريف كرد از شرايطي كه بعد از بازنشستگي بر وي گذشت، در اوج غصه داري و دلتنگي از گلايه هاي آن مرد، نقش كانونهاي بازنشستگان در ايجاد اشتغال و فضاي شاداب و با نشاط و كار آفريني و حفظ كرامت و شان همكاران را يادآوري كردم ، سر تكان مي داد و تاييد مي كرد ولي حوصله نداشت تا به چالشهاي موجود ورود كند و حاضر نبود اندكي از وقتش را به بيان نامهربانيها بگذراند و مسيري جديد را جستجو مي كرد!
گفتم اگر كانون بازنشستگان در راستاي تكريم اين قشر فرهيخته پيشكسوت بتواند باخلاقيت برنامه سازي كند و با ابتكار اجرانمايد و با تعامل بتواند منابع و ظرفيتها را شناسايي و به خدمت بگيرد و در كنار اين موارد ، اعضاي مسئول هيئت مديره فرصت كافي به فعاليت هاي موثر اختصاص دهند و از امورات غير بپرهيزند و همت خود را در اين مسير بكارگيرند و اندكي از سفرهايشان بكاهند هم مي توانند به درستي به مديران مشورت دهند و تجربه خود را منتقل نمايند و هم مي توانند با روشهاي اصولي اعتماد پيشكسوتان را فراهم آورند و با پروسه اي منطقي و كارآمد از عزت و كرامت بازنشستگان دفاع كنند و مشكلات را كمتر سازند و با كارآفريني ،مشكلات و آسيبهاي ناشي از فاصله گرفتن از سيستم را به حداقل برسانند و اين خلا را به خوبي پر كنند و همچنين با ايجاد سامانه پيامكي ضمن اطلاع رساني در برنامه هاي مختلف مي توانند اعضا را براي ارائه طرحها و همراهي باسيستم آموزش و پرورش فراخوان نمايند تا از هدر رفت تجارب گرانبهاي آنان جلوگيري شود و خدمت رساني بهتري فراهم آيد .
با خود گفتم چرا مديران ارشد آموزش و پرورش كه پاك كار كرده اند و منافع جمع را بر منافع فردي ترجيح داده بايد بعد از بازنشستگي به مشاغل نازل روي آورند و بالعكس ديگران در حصاري امن به سوداي خويش بپردازند و شايسته ترين نيروهاي كيفي به دليل اين رويه گوشه عزلت برگزينند و از نجابت دم فروبندند!؟ وقتي تصوير معلم بدين شكل در جامعه به نمايش گذاشته شود چگونه مي خواهيم اعتماد اجتماعي را فراهم آوريم؟ مشتريان اين مغازه كه در كلاس درس اين معلم بوده اند و سخنان اخلاقي اش را استماع كرده اند چگونه باور خواهند كرد و در مسير واقعي توجه به منافع مردم قدم خواهند گذاشت؟ چرا فردي كه تا چند ماه پيش در شوراي آموزش و پرورش استان نظرات كارشناسي اعلام مي نمود و براي حل مشكلات راهكار ارائه مي كرد بايد در زماني كوتاه فاصله اي عميق با دستگاه پيداكند و سيستم از تجاربش بي بهره شود و هزينه هايي بر دستگاه به دليل خلا اطلاعات و نداشتن راهكارهای کارشناسی تحميل گردد؟
به راستي كانون بازنشستگان با اجماع نيروهاي توانمند و سازماندهي اصولي بازنشستگان نمي تواند اتاق فكر و مشاوري امين و كارآ براي دستگاه قرار گيرد تا با آسيب شناسي منطقي مشكلات را كمتر سازد و تحول را در درون سيستم شتاب بخشد؟ در كنار اين نقيصه در روند موجود بازهم در نگاه پيش كسوتان فرهنگي اين پرسش ديده مي شود كه كانون بازنشستگان براي كارآفريني و ايجاد نشاط بازنشستگان چه اقدام عملي نموده است ؟ براي پاسخ به سئوالات نبايد ديگران را به علت عدم همكاري مورد مؤاخذه قرار داد بلكه نحوه پيگيري و نوع گفتمان به دليل نامتناسب بودن با ظرفيت و قابليتهاي اداري و عدم همخواني با مطالبات مخاطبان و نيز ايده آل گرايي امكان تحقق نداشته اند و بايد اين انتقاد را پذيرفت و شيوه اي بهتر براي مديريت كانون انتخاب نمود و روش كنوني را تغيير داد و در مقام پاسخگويي نه به گزاف روي آوريم و نه به لطيفه اي بسنده كنيم و بگذريم بدانیم كه آخرتي هست و بايد پاسخ داد.
همكاراني كه هنوز به اين افتخار بزرگ بازنشستگي نائل نشده ايد يادتان باشد اين شتر دم درب خانه همه كارمندان مي خوابد، مواظب باشيد كه خشم و كينه شتري خيلي خطر ناك است و براي شتر ،خوردن خار از همه غذاها لذيذتر و محبوبتر است! همچنين به دليل وجود كوهان بر گُرده اش نمي تواند سواري به كسي بدهد ! و براي سواري خوردن بر كول شتر بايد كجاوه بست كه هزينه بسيار دارد! نشستن بر كجاوه آشكار است و سوار بر كوهان نمي توان دولا دولا شد پس سعي كنيد امكانات براي اين قشر فراهم كنيد كه عنقريب به اين اردوگاه خواهيد پيوست هر چند كه امروز در نزد مديران خيلي شوكت و منزلت داشته باشيد!
با خود گفتم خموش باش و خوش باش كه اين نيز بگذرد و بسيار ديده اي و تجربه كرده اي ولي نگاه بر فروشنده اي كه خود يك سرمايه بود آزارم مي داد ، احساس كردم بايد مدير كل آموزش و پرورش را به عنوان رييس مجمع عمومي كانون بازنشستگان هشدار دهم تا با تشكيل مجمع فوق العاده ،افراد جوان و كارآمد را به اين عرصه وارد نمايد كه با برنامه ريزي بهتر و بيشتر و با وقت كافي ، خدمات به پيش كسوتان افزايش يابد و بداند اين نقيصه را به خود نگيرد!
من بازنشسته ام كه براي نسل جوان الگو و عبرت قرار مي گيرم و هنوز گوشهايي نگران صداي من است و چشمهايي كه سرنوشت مرا مي جويند و پيگيري مي كنند !
اين رسم خوبي نيست بايد مدير كل آموزش و پرورش چاره اي براي دلجويي از پيشكسوتان تعليم و تربيت بينديشد و رودربايستي را كنار بگذارد ، روا نيست كسي كه تا چند روز پيش از مشاوران و نزديكان درون سيستم بوده اند در چنين وضعي قرار گيرد و ديگران نيز نبايد چنين شوند، با بازنشستگان مهربان باشيد كه مهرباني را ترويج كرده اند و بذر مهر پاشيده اند و خود در انتظار مهر ماندند و بي مهري هر روز دل را شكسته تر مي كند و چه كارهايي براي خون كردن دل نمي شود! ما از همه براي شما آشناتريم ولي در غريبه پنداري تعمدي ملوليم و غربت بازنشستگي رنج دشواريست كه مي توان با تدبير از اين درد كاست .
خدا رحمت كند مرحوم علي مقيمي معلم بازنشسته اي كه دل دريايي داشت و مهربان بود چون كتابهايش و هنوز صدايش را در گوش دارم از روي نيمكتهاي چوبي مدرسه كه سروده بود:
كابينت ستاره و سوسن
ديواره پر گل نيلوفر
نرگس هفت ساله آهوان شوريده
ياد بگير از سايه ي كوتاه و
مهرباني را ببر
تا كهكشانهاي بي همسايه
و فهميدم تكريم نيز كلمه اي سياست زده است كه در غربت فرهنگ دست و پا مي زند و كمرهاي خميده اي كه گوشهايشان از شنيدن بلوفها و لاف زدن غريبه ها سنگين است و در هواي كز كرده پاييزي كه همه زرد روي شده اند اميد به باريدن ندارم ! فقط گريه مي كنم براي فردا و روزهاي از دست رفته و دلم مي سوزد براي كساني كه سر را به زير خواهند انداخت هر چند امروز زبان به تفاخر بگشايند. و شكوه ام را پيش خدا خواهم برد.
چرا منتظريم تا كسي كاري براي ما انجام دهد بايد خودمان كارآفرين باشيم و از ديگران انتظار نداشته باشيم اين آقايي را كه اشاره داشتيد معلوم است مبتكر و خلاق نيست و در دوره مديريتش موفق نبوده است و حال و روز كنوني او چنين پيامي مي دهد من هم او را نمي شناسم
فضاهايي مخصوص بازنشستگان بسازيد