دکتر حسن دادخواه
از آنجا که مخاطبان هر گونه تبلیغات در کشورمان معمولا عموم مردم هستند؛ به نادرستی گمان می رود که شیوه، زبان و درونمایه تبلیغات بایستی سطحی، پرحجم، بارنگ و لعاب و پر زرق و برق باشد.
بر پایه این فرض نادرست، در مناسبت های گوناگون، مشاهده می شود که دستگاه های اجرایی و ادارات روابط عمومی های دستگاه ها، با توجه به تکراری بودن مناسبت ها و بر حسب وظیفه سازمانی متعارف، در رقابت با دستگاه های دیگر و برای جلوگیری از سیل تهمتهایی که چه بسا، در صورت عقب ماندن از این رقابت به سوی آنان روانه شود؛ تبلیغات پر هزینه و پر حجمی را انجام می دهند. حجم و تکرار این تبلیغات، آنقدر زیاد است که معمولا درجه و میزان تاثیرگذاری آن معکوس می شود، یعنی به جای جذب و جلب توجه مخاطبان، در آنان نفرت و آزار تولید می کند.
متاسفانه، دستگاه های فرهنگی مانند دانشگاه ها و مراکز آموزشی نیز که مسئولان و برنامه ریزان و مدیران آن از گروه فرهیختگان و چهره های علمی اند؛ به این دام گرفتار شده اند.
به نظر می رسد که با توجه به لزوم اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی و جلوگیری از ریخت و پاش های کم بازده بلکه زیان بخش در امر تبلیغات، ضروری است تا متخصصان رشته های مدیریت فرهنگی و ارتباطات و علوم اجتماعی، برای رمزگشایی از این مشکل و تعیین حد و حدود و چهارچوب برای تبلیغات محیطی چاره ای بیندیشند.
منظور نگارنده از رعایت " گفتمان علمی" در انجام تبلیغات، همان رعایت اصولی است که بتوانیم با کمک آن، تبلیغات مناسبتی دستگاه های اجرایی را پر بازده، کم هزینه و با محتوایی راهبردی و پیش برنده بگردانیم. برخی از آن اصول را اینگونه می توان برشمرد:
1-داشتن پیام و محتوای نو و تازه و پرهیز از تکرارهای خسته کننده .
2-نشان دادن چشم اندازهای تازه به مخاطبان در موضوع مورد تبلیغ.
3-در نظر داشتن شرایط و وضعیت زمان حال و دوری گزیدن از ماندن در گذشته.
4-لزوم آسیب شناسی از موضوع مورد تبلیغ و اقدام برای رفع آسیب ها.
از این رو، از مسئولان دستگاه ها و نهادهای علمی و فرهنگی به عنوان گروه های مرجع جامعه انتظار می رود تا در انجام تبلیغات محیطی، کوشش کنند تا با رفتار فرهنگی و تبلیغی خود، الگوهای نو و جدیدی را به دیگر ادارات معرفی کنند.