در انتظار هواي پاك

گرد و غبار همه و مرا کلافه کرده است غریبه ای که بی اجازه به خانه وارد می شود،آیین میهمانی نمی داند، ناخواسته صدای نفسها آهنگی ناموزون می نوازد و هر صدا انگار ویولون باس است که از ار کستر بازمانده و به تنهایی آرشه را بر سیمهایش می کشند و بدون نتی بر خطوط حامل بیرون می آید و گوش آزار است ، با بودن این غریبه دیگر زندگي مانند گذشته نیست، نشستن زیردرختان سربلند باغ خان که گنجشکهایش هم ازصدا افتاده اند باهمه صفای خاطره انگیزش دلچسب نیست.

عابران را تشخیص نمی دهیم حتی با صداهم همدیگر را نمی یابیم ، ما در شهر خویش با همدیگر گم شده ایم و به تدریج در حال مدفون شدن هستیم !

کمی آن طرف تر از کودکان تعریف می کنند و گاهی از آنها فیلم نشان می دهند که درحال برف بازی هستند و آدمکهای برفی می سازند!و کودکان ما چون غریبه ای در حسرت عروسکی ‌در زیر سقف نشسته و نفسهایشان را از وحشت غبارحبس نموده اند و بر خاکهای کف حیاط خط می کشد و یا شکلی که فقط خودش می شناسد! حالا تعطيل ديگر معضل نيست و فرصت فتيله خواني نمي دهد! كه:براي رفاه حال بچه ها مدارس تعطيل است!

دل خوشی به کارون بود ، زدون غبار و شستشو با آب کارون چه لذتی داشت که آن هم دریغ می شود زلالی کارون و هوای پاک هم بر آرزوهای ما افزوده شد وبرای تحقق رویای آب زلال می مانیم !چه نازی دارد این کارون! نازنين من غمت در نهانخانه دل نشست .

و کارون نيز در تلاطم غبار آلود برای تنفس ، نفس کم آورده است! نبرد ریزگردها،درشتها را هم از پای انداخت و در حال احتضار پشت دربهای بسته ای که بعد از تهاجم خاک که از روی بته های چهارشنبه سوری می پرد و سرخی را از خود می کند و زردی می دهد در انتظار می ماند تا جلسه گرفته شود و فردا شود و شايد با خروجي آن خورشید خانم بیاید .

من با تکرار در بیرون کشیدن دستمال از جیبهای سوراخم تا بر شیشه های تار عینکم بکشم و دوباره و چند باره نفس کم می آورم ، تنگی نفس فراری ام می دهد تا در کنج آپارتمان ماوا گزینم و خیره به آکواریوم و رقص ماهی سیاهش را تماشا کنم و حبابهايي كه از موتور برقي اكسيژن ساز درون شيشه بيرون مي زنند و بر روي آب مي آيند تا ماهي ها نميرند و پره هاي چرخانش براي ما دلسوزي مي كند! یا فشار دکمه تلویزیون و کانال های متنوع و متعددش كه مناسب همه طبقات سني هستند! به تماشای مناظر زیبا ی کشورها و شهرهای بزرگ دور دست مي نشينم تا نصف عیش را از وصف عیش تصاحب کنم ! و از صفحه شیشه ای تلویزیون شنیدن سخنان خوب و آموزنده که بدردمان خواهند خورد بر معلوماتم بيفزايد ! و به جاي پرسه زدن در خيابان با موزیک ملایم خوشحال می شوم و آرامش مي يابم و دعایشان می کنم و از پشت پنجره هاي دوجداره بر زور زدن بي حاصل گرد و غبار براي ورود به اتاق مي خندم ، اینقدر مسئولين محترم خوب هستند که دلشان برای سلامتي ما می سوزد و با نگراني مراقب هستند و احساس مسئولیت می کنند که هشدار می دهند بیماران عزیز قلبی ، کودکان قشنگ و نازنین ، سالمندان گرامی ، زنان عفيفه بار دار و افراد معزز از خانه خارج نشوند و از بر نامه های مفرح و نشاط آور تلویزیون استفاده کنند و بیاموزند!.

با مراجعه به پزشك تجويز نمودند که برای سلامتی و كاهش استرس ورزش مفید و لازم است و امروز پزشکان محترم تاكيد نمودند ورزش دراین هوا بسیار مضر است و در مصیبت ترديد بين تجويز و تاكيد وا ماندم و در نبرد با گرد و غبار براي زنده ماندن خانه نشینی را ترجیح می دهم و در فرط بی تابی با ماسک اهدایی و اسپری هاي گرانقيمت خود را همانند باتري موبايل شارژ می كنم و گوش به سرودهای انقلابی می سپارم تا مبادا غافل شوم که چه رنجها و سختیهایی را کشیدیم و پشت سر گذاشتیم تا بدینجا رسیدیم از این نیز خواهیم گذشت چون خدا را همراه خود داریم و به او پناه مي برم.