امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
«اگر در تهران خبری شد که شد وگرنه کسی گوشاش به ناله ما بدهکار نیست.» پای صحبت شهرستانیها که بنشینی، محال است از تنگی زندگیشان بگویند و چنین نومیدانه گلایه نکنند؛ البته نالهشان چندان هم ناصواب نیست، عمدتا زمانی برای حل مشکلات کلان، اراده جدی مسوولان به میان میآید که پیشتر، تهران هم گرفتار شده باشد. تازه اینجا بخت باید یار شهرستانیها باشد که در لوای طرحهای «تهران - محور»، گوشه چشمی هم به آنها شود.
شکافِ مرکز- حاشیه، نگاه حسرت بار شهرستانیها و کانونی بودن تهران، تنها به امروز و دیروز محدود نمیشود. دستکم این وضعیت از نیم قرن پیش به این سو حکمفرماست. وعدههای دولتهای نهم و دهم هم مبنی بر اینکه فاصله تهران و شهرستان را به تاریخ سپارند و برنامههایی چون «سفرهای استانی» رئیس جمهور و برگزاری جلسات هیات دولت در شهرستانها به جای تهران هم نتوانسته است مشکلات عمده و اساسی پیشین را سامانی نیکو دهد و دست بر قضا یکی از جدیترین گرفتاریها در همین ایام رخ نمود.
خوزستانیها صبح که از خواب بیدار شدند و از جا کندند، انگار که آسمان خدا خراب شده بود و گرد و غبارش بر سر آنها میبارید. پس از گذشت چند روز اعلام شد که ذرات ریز گرد و غبار از کشورهای همسایه راهی ایران شده و جنوبیهای همیشه بد شانس راهی ندارند جز آنکه دندان روی جگر بگذارند. نه فقط خوزستانیها بلکه بوشهریها، ایلامیها، کرمانشاهیها و همدانیها و نه فقط یک بار که چندین و چند بار دندان روی جگر گذاشتند تا بلایی که نفسشان را تنگ کرده بود از سرشان بگذرد که نگذشت. گرد و غبارها که به تهران رسیدند اوضاع عوض شد؛ برایشان نام گذاشتند و از آن به بعد آنها را «ریزگرد» خواندند، قانون و مقررات برایشان تدوین شد؛ هر وقت که آمدند از ترس آنکه ریههای پایتخت نشینها بیشتر از اینها آسیب نبیند ادارات را تعطیل کردند، صدای مجلس درآمد، دولت دست به کار شد و..
هیچ یک از پدران ما، چنین هجمه ای از ریزگردها را به یاد ندارند. از لابه لای تحقیقات علمی هم میتوان دریافت که اجداد ما از هر آنچه که بد آوردند باید خوش شانس بوده باشند که ریزگردها چنین دمار از روزگارشان در نیاورده بود. این پدیده بیسابقه همگان را به این صرافت انداخت که «تغییرات نوین اقلیمی» را دلیل اصلی ایجاد «پدیده ریزگردها» بدانند. به اعتقاد بسیاری، خشکسالیهای پیدرپی و در نتیجه گسترش کویرهای موجود در آفریقا و کشورهای غرب آسیا دست به دست همدیگر دادند تا در کالبد خفته اما بیقرار بیابان بدمند و آن را روانه سرزمینهای دور دست کنند.
به همین خاطر چنین وانمود میشد که خاکِ بر باد شده سرزمینهای عراق، سوریه، عربستان، ترکیه، مصر و حتی یمن سبب شده است تا بنیاد زندگی سالم در این سوی دجله و فرات بر باد برود اما در این میان عراق جایگاه خاصی پیدا کرد و به تاجر اصلی در صادرات گرد و غبار به ایران بدل شد. نبود دولت مرکزی را از جمله دلایل اصلی در سرازیر شدن ریزگردها از عراق میخواندند. بر این اساس، پس از حمله آمریکا و هم پیمانانش در سال ۲۰۰۳ به عراق، فعالیت بسیاری از نیروگاههای این کشور متوقف و مردم برای تامین سوخت خود به ناچار به قطع درختان روی آوردند و به افزایش بیابانهای عراق کمک کردند.
البته در صحت چنین توصیفاتی از پیدایی ریزگردها تردیدهایی وجود دارد. «حسین آخانی» استاد دانشگاه تهران، پیشتر گفته بود: «آزمایشهای متعددی که با میکروسکوپ الکترونیکی صورت گرفته نشان میدهد که ریزگردها منشأ تالابی دارند و نه بیابانی.» چنین یافته هایی نقش تالاب «هورالعظیم» در مرزهای ایران و عراق را به عنوان کانون اصلی ریزگردها برجسته میکند. طی سالهای اخیر، این تالاب به شدت در معرض خشک شدن قرار گرفته و گفته میشود وزش بادهایی حتی به سرعت پنج متر بر ثانیه میتواند لایههایی از گرد و غبار را از روی این تالاب بلند کرده و به همراه آورد. در کنار این تالاب داخلی، از کویرهای مرکزی ایران به عنوان یکی دیگر ازکانونهای اصلی ایجاد ریزگردها یاد میشود. این روایت دوم نیز نقد شده است.
«ناصر کرمی»، کارشناس محیط زیست از منتقدان جدی نظریه های کنونی درباره تبار ریزگردهاست. به اعتقاد او تاکنون «اطلاعات گمراه کنندهای» در این رابطه به مردم دادهاند. این کارشناس محیط زیست میگوید: «اشتباه
تهران که به خاک نشست، تازه مسوولان متوجه شدند که هجوم ریزگردها شوخی بردار نیست و باید چارهای برای آن بیندیشند. همزمان، رمانتیسیسم ایرانی هم که عادت دارد «درد» گذشته را از یاد ببرد و روزگار سپری شده را درهالهای از رفاه بپوشاند به کار افتاد
اول، تعجیل در تعریف منشأ انسانی برای این پدیده است. بسیار ساده انگارانه است که کاهش دِبی آب یک رودخانه، یا خشکیدن یک تالاب در عراق را منشأ چنین پدیدهای بدانیم.» به اعتقاد او «اگر خشکیدن یک تالاب و کمشدن دبی دو رودخانه میتواند چنین حجمی از ریزگرد ایجاد کند، لابد در این چند ده سال، ایران باید چندبار در غبار بیابانهای خود مدفون میشد.» کرمی اصرار دارد که «هنوز نمیتوان به دقت درباره علت اصلی ریزگردها اظهارنظر کرد.»
ریزگرد هم ریزگردهای قدیم!
تهران که به خاک نشست، تازه مسوولان متوجه شدند که هجوم ریزگردها شوخی بردار نیست و باید چارهای برای آن بیندیشند. همزمان، رمانتیسیسم ایرانی هم که عادت دارد «درد» گذشته را از یاد ببرد و روزگار سپری شده را درهالهای از رفاه بپوشاند به کار افتاد. به همین سبب، مسنترها بیآنکه سند و مدرک درست و حسابیای در دست داشته باشند سالیان دوری را به خاطر میآوردند که «پیش از آغاز بهار هواپیماهای ایرانی بر فراز بیابانهای عراق و عربستان به پرواز درمی آمدند» و با ریزش برخی مواد شیمیایی، شنهای بیابان را تخته قاپو میکردند.
اگر چه چنین روایتهایی دهان به دهان میچرخد اما نمیتوان سابقه مستندی از آن به دست آورد. «یوسف رشیدی»، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای استان تهران هم با ما همنظر است و میگوید: «تاکنون مدرکی که چنین مواردی را تایید کند ندیده است.» با این وجود وی خاطرنشان میکند: «دولت عراق در زمان صدام حسین بیابانها را مالچ پاشی میکرد. به خاطر آنکه خودشان در کانون ریزگردها قرار داشتند.»
بیابانزدایی در عراق!
شایعات قدیمی هیچ تاثیری که نداشته باشند، مسوولان را به این صرافت انداختند که برای حل مشکل ریزگردها سراغ عراق بروند و فکری به حال بیابانهای این کشور کنند؛ آنها کمر همت بسته بودند که بیابان از عراق رخت بربندد.
تقریبا تیرماه سال گذشته بود که «محمدجواد محمدیزاده»، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست، با اعلام خبر بیابانزدایی در عراق، از تخصیص یک میلیارد دلار برای اجراییکردن این طرح گفت. با این همه هنوز زمان اندکی از این تصمیم سازمان محیط زیست نگذشته بود که مخالفتها با آن هم آغاز شد. به اعتقاد بسیاری، این طرح، به دور از ابعاد کارشناسی شده است و جز هزینه، دستاوردی برای کشور به همراه نخواهد داشت. ناصر کرمی، یکی از همین عده است که اعتقاد دارد: «عکسهای ناسا هم نشان میدهد که حوزهای که از آن ریزگردها میآیند حوزه وسیعی است و صحرای آفریقا و صحرای عربستان را دربرمی گیرد. به همین خاطر تمرکز بر عراق کاملا غیرفنی و غیرکارشناسی است.»
کرمی این طرحها را بیشتر شبیه به شوخی میداند تا اقدامی جدی برای رفع مشکل ریزگردها چرا که «بعد از ۵۰سال از آغاز فعالیتهای بیابانزدایی در ایران، هنوز کمتر از دو درصد از اراضی مرتبط تثبیت شده اند و هم اکنون ایران خود در فهرست شش کشور اول بیابانزا و گرفتار این پدیده ویرانگر است.» به هر تقدیر، چه منتقدان خوششان بیاید چه نه، تاکنون «بیابانزدایی در عراق» مهمترین همت مسوولان کشور برای از میان بردن پدیدهای است که گویی قصد ندارد یقه مردمان کشورمان را رها کند.
بااینحال یک سال پس از اعلام این موضوع، هنوز مشخص نیست که این طرح به کجا رسیده است و در غیاب هر نوع اظهارنظر رسمیای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست، شک و تردیدها هم بالا میگیرند. «یوسف رشیدی»، اگر چه اجرای این طرح را قرین موفقیت میداند اما میگوید: «ما فقط از سفرهای مسوولان دولتی اطلاع داریم و واقعا مشخص نیست که قضیه به کجا رسیده اما قاعدتا اگر کاری انجام شده بود نباید الان شاهد پدیده ریزگردها باشیم.»
روسهای همیشه حاضر
طی سالهای اخیر روسها خیلی خوب خودشان را در دل مسوولان مملکت جا کرده اند. توسعه نیروگاه بوشهر را که کنار بگذاریم، سالها پیش شنیده شد که کارشناسان روسی دست به کار شدهاند و برای رفع مشکل بیآبی کشور، ابرها را بارور میکنند تا اندکی بر کشور ببارند. عاقبت معلوم نشد که ابرهای باران زا، آبستن نطفه روسهاست یا آنکه قهرشان را با زمین ختم کرده اند. روسها درباره ریزگردها هم به کمک گرفته شدند. کمکی که البته این بار هم مشخص نشد به کجا رسید. پیشتر رئیس سازمان مدیریت بحران وزارت کشور گفته بود: «در سفر به روسیه، در حال بررسی ادعای کارشناسان روسی برای بررسی حل معضل گردوغبارکشور هستیم. اینکارشناسان به ایران دعوت میشوند اما حل این معضل زمانبر و طولانی است.»
انبار قوانین راکد
کم نیستند قوانینی که تنها شباهتشان به «قانون»، نامشان است و با سفت وسخت اجراشدن فرسنگها فاصله دارند. اگر از دانشجویان رشته حقوق سراغ این قوانین را بگیرید، بعید است که مجموعه قوانین «محیط زیست» فراموششان شده باشد. نگاهی مختصر به فهرست بلندبالای قوانین کشور بهخوبی نشان میدهد که تقریبا برای هر نوع آلودگی محیط زیستی، قانونی به تصویب رسیده است اما تداوم و تشدید این آلودگیها روشن میکند که این قوانین تا چه اندازه بند الزام بر گردن افراد نهاده و نهادها تا چه میزان این قوانین را جدی میپندارند؛ طرح جامع کاهش آلودگی کشور، قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، قانون حفاظت و بهره برداری از منابع آبزی، قانون شکار و صید و...؛ ناگفته پیداست که قوانین محیط زیستی تا کجا ریز به ریز موارد موردنیاز را به نظم قانونی درآورده
حالا دیگر شش یا هفت سالی میشود که ایران به ییلاق ریزگردها بدل شده است. بر طبق آمار، هر زمان این ذرات کوچک به هوا میروند ۲۱ استان کشور را خاک گیر میکنند اما طی این چند سال اقدام راهبردی خاصی که به درد مقابله با این پدیده بخورد قابل ذکر نیست
اما در مقابل با درشتی کنار رفتهاند. پس از درنوردیدن تهران توسط ریزگردها، قوانین مجزایی هم برای مقابله با این پدیده وضع شدند. «آیین نامه آمادگی و مقابله با آثار زیانبار پدیده گردوغبار (ریزگرد) در کشور» مصوب هیات وزیران و «بند ب از ماده ۱۹۳ قانون برنامه پنجم توسعه» از مشخصترین قوانین این حوزه هستند. به موجب قانون نخست، سازمانهای حفاظت محیط زیست، مدیریت بحران، هواشناسی، مراتع و آبخیزداری و وزارتخانههای نیرو، نفت، بهداشت، درمان و آموزش، کشور، امور خارجه، معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور، شهرداریهای غرب و جنوب غرب کشور و حتی نیروی مقاومت بسیج عهده دار انجام برخی وظایف شدهاند. شاید تعدد دستگاههایی که موظف به اجرایی کردن این قانون شدهاند میتواند به بهترین شکل نشان دهد که قرار نیست کاری پیش رود و این قانون نیز باید در کنار سایر قوانین زیست محیطی «گردوغبار» بخورد. «یوسف رشیدی»، نیز بر این باور است که در حوزه محیط زیست، «قوانین خوبی داریم اما بعضا ضعیف، ناقص و نصف و نیمه اجرا میشود.» او برای نمونه به «بند ب ماده ۱۹۳ قانون برنامه پنجم توسعه» اشاره میکند و میگوید: «طبق این قانون سازمان حفاظت محیط زیست مکلف است نسبت به شناسایی کانون ریزگردها اقدام و برای رفع این مشکل تمهیدات لازم را بیندیشد. با این وجود پس از گذشت یک سال، این قانون عملا بر زمین مانده است.»
از شعار تا شعار!
حالا دیگر شش یا هفت سالی میشود که ایران به ییلاق ریزگردها بدل شده است. بر طبق آمار، هر زمان این ذرات کوچک به هوا میروند ۲۱ استان کشور را خاک گیر میکنند اما طی این چند سال اقدام راهبردی خاصی که به درد مقابله با این پدیده بخورد قابل ذکر نیست. اصولا سازمانهای حفاظت محیط زیست، جنگلها، مراتع و آبخیزداری و هواشناسی که همگی از زیر مجموعه های دولت به شمار میآیند مسوول نخست و اصلی مقابله با پدیده ریزگردها هستند.
همین وظیفه اما نقدهایی متوجه این سازمانها کرده است. ناصرکرمی، سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری را مسوول میداند با اینحال اعتقاد دارد که «بعید است که این دو سازمان بتوانند کاری کنند.» شدیدترین انتقاد را شاید «عبدالله کعبی»، عضو کمیته پیگیری مشکل ریزگردها در مجلس و نایب رئیس کمیسیون انرژی داشته باشد. کعبی به میگوید: «از مرز خرمشهر هرچه به سمت عراق برویم بیشتر در معرض ریزگردها قرار میگیریم؛ این بدان معناست که باید مشکل اساسی را با همسایگان حل کنیم. متاسفانه دیپلماسی دولت در حل معضل ریزگردها ضعیف است و تاکنون نتوانسته با کشورهای کانون گردوغبار تفاهم نامه امضا کند و هیچ توافق محکمی با این کشورها صورت نگرفته و همه در حد حرف باقی مانده است.»
اشاره کعبی به وظیفه وزارت امور خارجه در چارچوب «آیین نامه آمادگی و مقابله با آثار زیانبار پدیده گردوغبار (ریزگرد) در کشور» است. بر طبق مواد ۱۸ و ۱۹ این آییننامه، وزارتامورخارجه مکلف شده برای بررسی «ابعاد برون مرزی» و «ایجاد زمینه همکاری منطقهای، راهکارهای لازم را ارائه کند». آن طور که از صحبتهای کعبی و برخی دیگر از نمایندگان مجلس و هم چنین تحلیلگران مسائل محیط زیست میتوان دریافت، چنین به نظرمیرسد که وزارت امور خارجه هنوز اقدام اساسیای برای توافق با دولتهای همسایه انجام نداده وهمه چیز در حد اخبار و شایعات باقی مانده است. اگر چه سال گذشته برخی از مقامات مسوول در حوزه محیطزیست کشورهای ترکیه و عراق به ایران سفر کردند اما حالا کاملا مشخص است که دستاوردهای این سفر از حد و اندازههای دیدارهای معمول و رسمی فراتر نرفته و این دو دولت در غیاب پیگیریهای وزارت امورخارجه مساله ریزگردها را به حال خود رها کرده اند. با اینهمه این فقط وزارت امورخارجه نیست که به نظر از وظایف خود در این حوزه شانه خالی میکند، سازمان حفاظت محیط زیست متهم اصلی است. «محمد خسروشاهی»، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع علاوه بر آنکه تاکید دارد که «این مشکل، یک مشکل منطقهای است پس دیپلماسی دولت باید تقویت شود.» او از وظایف سازمان محیط زیست یاد میکند و میگوید: «این سازمان دراینباره کوتاهی میکند چراکه برخی موارد را نادیده میگیرد یا آنکه پیگیری نمیکند.»
با این همه «محمدجواد محمدیزاده»، پیشتر در تشریح اقدامات انجام شده توسط سازمان متبوعاش گفته بود: «کارشناسان (کشورهای خارجی) آمدهاند و اقدامات مالچ پاشی ایران را که در بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار انجام شده، تایید کردند.» خسروشاهی که خود سالها سابقه کار اجرایی را یدک میکشد با تردید در چنین آماری معتقد است: «در طول ۴۰سال تنها ۲۲۰هکتار مالچپاشی شده و معلوم نیست این میزان را چگونه مالچ پاشی کرده اند.» این نخستین بار نیست که چنین اوضاعی پدید میآید. چندسالی میشود که مسوولان دولتی میکوشند تا با ارائه برخی آمارها نشان بدهند که ایرادی متوجه آنها نیست.
با این همه بلافاصله حرف و حدیثها شروع و در درستی این آمارها تردید میشود. با این وجود تفاوت قضیه اخیر با دهها قضایای دیگر در این است که ریزگردها دقیقا با جان مردم گره خورده اند. این یکی، دیگر نه نرخ رشد اقتصادی است و نه دارایی صندوق ذخیره ارزی بلکه حجم آلودگی ناگهانی است که هر بار که هجوم میآورد، صدای آژیر آمبولانسها را در میآورد و عدهای را ماسک به دهان روانه بیمارستان میکند.