شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۴۳۰
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۷

 

محمد درویش

گزارش‌هایی كه پیوسته از ماجرای ریزگردها در سطح نهادهای اجرایی، پژوهشی، دانشگاهی و رسانه‌ای كشور در حال انتشار است، گواه افزایش شتابان رخداد این بلای ریز، بدون توجه به محدوده زمانی یا مكانی خاص است. این در حالی است كه دست‌كم از تیرماه 1388، به نظر می‌رسید كه عزم جدی‌تری برای مواجهه و مهار این بحران در عالی‌ترین سطح حكومت مطرح شده است؛ چراكه برای نخستین‌بار شاهد اعزام هیات‌های عالی‌رتبه دیپلماتیك در سطح معاون رییس‌جمهور به كشورهای منطقه، به‌ویژه عراق، تركیه و سوریه برای حل بحران بودیم.

اما حاصل این تلاش‌های دیپلماتیك، نه‌تنها نتوانسته است اندكی از شدت این پدیده مخرب بكاهد، بلكه آشكارا بر شمار، غلظت و پراكنش آن در ایران هم افزوده شده و می‌شود. به نحوی كه اینك تنها شش استان از مجموع 31 استان كشور را می‌توان تا اندازه‌ای بری از خسارت‌های ریزگرد برشمرد.

نكته حیرت‌انگیز‌تر ماجرا این است كه با وجود چنین وضعیت نگران‌كننده‌ای، هنوز هیچ پژوهش یا مطالعه جامعی در مورد بررسی منشا این ریزگردها و تعیین سهم داخلی یا خارجی‌بودن آنها انجام نشده است و تنها برخی مطالعات محدود دولتی، به‌ویژه در پاره‌ای از دانشگاه‌های كشور انجام شده كه هرگز پاسخگوی نیاز كنونی برای تبیین برنامه‌ریزی كامل و جامع به منظور مواجهه خردمندانه و كارساز در كمینه زمان ممكن با این مشكل نیست. از جمله این پژوهش‌ها باید به مطالعات «دكتر حسین آخانی» از دانشگاه تهران اشاره كرد كه با بررسی نهشته‌های برجای مانده در تهران، بدین نتیجه رسید كه این ریزگردها منشا تالابی دارند؛ واقعیتی كه آشكارا خط بطلان بر پندارینه‌ای كشید كه طرفدارانش معتقد بودند: ریزگردها حاصل یك فرآیند طبیعی و متاثر از همجواری با صحراهای بزرگ عربستان و آفریقا هستند و مدام از تصاویر ماهواره‌ای «ناسا» در تایید سخنان‌شان سند می‌آوردند و می‌آورند. البته بدیهی است كه چنین نظریه‌ای طرفداران خاص و دولتی خود را دارد؛ به‌ویژه در بین آن گروه از آب‌سالاران طبیعت‌گریزی كه با تشدید سازوكار مدیریت سازه‌ای و نمادهای مشهورش در ایران، تركیه و سوریه (یعنی احداث سدهای پهن‌پیكر و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای بزرگ مقیاس) كوشیده‌اند تا ماهیت آب‌شناختی (هیدرولوژیكی) حوضه‌های آبخیز در ایران مركزی، خوزستان، جنوب تركیه و میان‌رودان (بین‌النهرین) را تغییر دهند و همه حقآبه پایاب را به نفع سراب (در طرح‌های سدسازی) یا برعكس (در طرح‌های انتقال بین حوضه‌ای) به انحصار درآورند.

به سخنی ساده‌تر، تا زمانی كه هنوز در بدنه دولت یا برخی نهادهای دانشگاهی، چنین تفكری وجود داشته باشد كه نخواهد یا نداند كه ریشه تشدید ریزگردها را باید در عملكردهای نامیمون انسانی و فشارهای بی‌تناسب با توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین جست‌وجو كرد، معلوم است كه زمان را همین‌گونه كه اینك بی‌محابای فرداها از دست داده‌ایم، از دست خواهیم داد و فرصت‌ها را برای شناسایی چشمه‌های جدید تولید گرد و خاك در منطقه و یافتن سازوكارهای فعالیت و مهار آن، می‌سوزانیم.

در تایید این مدعا، كافی است نگاه كنیم به سهم اندك پژوهش‌ها و مطالعات مستقلی كه در نهادهای آموزشی و پژوهشی كشور در استان‌های اصفهان، تهران، مركزی، خوزستان، بوشهر و دیگر نهادهای عالی مرتبط در زاگرس انجام گرفته است تا نشان دهند كه به راستی، چه سهمی از ریزگردهایی كه شتابان چتر خود را بر ایران‌زمین گسترش می‌دهند، منشا داخلی دارند؛ تالابی دارند؛ از عراق آمده‌اند یا ریشه در رُبع‌الخالی و آفریقا دارند؟

به راستی چرا این‌گونه لاك‌پشتی حركت می‌كنیم؟ حتی كندتر از شتاب بازشدن چتر ریزگردها بر آسمان جنوب باختری آسیا؟! مگر نمی‌دانیم كه ریزگردها سبب تشدید بیماریی‌هایی چون مننژیت، تب دره، آسم، امراض ویروسی و آسیب بر DNA پوست و ریه می‌شوند و مگر نمی‌دانیم كه به ازای افزایش هر 10میكروگرم در مترمكعب در غلظت ذرات معلق كوچك‌تر از 10 میكرون در زمان رخداد ریزگرد، میزان مرگ و میر، یك‌درصد افزایش می‌یابد؟

 


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار