فرشید خدادادیان، صاحب امتیاز ماهنامه میراث پارس
ثبت جهانی شهر باستانی و تاریخی شوش در فهرست میراث جهانی یونسکو اتفاقی ارزشمند و قابل توجه در تابستان گرم امسال است.نتیجه تلاش های گسترده و قابل توجهی که در آستانه امضای توافق هسته ای ایران با شش کشور طرف مقابل،همزمانی قابل توجهی دارد زیرا شوش نیز در پیشینه ی باستانی خود مصداقی بوده و هست برای اثبات همزیستی مسالمت آمیز تمدنها و اقوام و ادیان در ایران فرهنگی کهن.
شوش در روزگار ایلامی
کهن ترین نشانه های باستانی برای شوش را باید به روزگار ایلامی جستجو کرد.تمدنی که نام آن نخستین بار در کتاب تورات آمده بود.ذکر نام ایلام(عیلام)حدود دوازده مورد در عهد عتیق و یکبار در عهد جدید آمده است.در کتاب اعمال رسولان گزارش شده است که در میان یهودیانی که در حوادث اورشلیم در عید پنجاهه حضور داشتند برخی از ایلام(عیلام)آمده بودند.
شوش،از شهرهای کهن تمدن ایلام است و آرامگاه دانیال،پیامبر یهود در این شهر گویای قدمت این کهن شهر باستانی است.در کتاب دانیال آمده است:در سال سوم حکومت ولیعهد بابل،بلشازارBELSHAZZAR در 543 قبل از میلاد .در شوش در قصری که در استان شوش است به دانیال نبی الهام دیگری شد و جبرئیل آن را برای او چنین میان سواحل اولای تعبیر کرد.(12/1)در طول دو هزار و پانصد سال بعد از آن پایتخت یکروز با عظمت شوش که بر روی رود اولای قرار داشت،شهر کوچک شوش روی رود شائور شده است،اما مقبره موجود در آن همواره مقدس و مناره ی عجیب آن هنوز بر شوش مسلط است.شهری که در پیشینه باستانی آن،همزیستی مسالمت آمیز اقوام و مذاهب مختلف در طول تاریخ متصور است.
زیگورات چغازنبیل در چهل و دو کیلومتری جنوب شرقی شوش که در شهر ایلامی دور اونتاش واقع است و اتفاقاً بنای باستانی مهمی است که پیشتر به ثبت جهانی رسیده،یادگاری از دوران شکوه و رونق تمدن ایلامی به روزگار اونتش-گل(اونتش –نپیریش)است که از 1297 تا 1245 پیش از میلاد با پادشاهان بابل و آشور همزمان بوده و در روزگار وی پادشاهی ایلام به اوج قدرت خود رسیده است.
پژوهشگر تلاشگر تاریخ و تمدن ایلام،دکتر یوسف مجید زاده معتقد است؛"شهر دور-اونتش بی شک مرکز عمده مذهبی آن دوره و اقامتگاه اصلی اونتش-گال بوده است با این حال شوش نادیده گرفته نشده بود.در طول پادشاهی وی اهمیت شهر شوش به تدریج فزونی یافت و در نتیجه پادشاهی ایلام بیشتر به سمت غرب گسترش یافت.اونتش-گال به احتمال شوش را همچون پادشاهان کهن ایلام به عنوان پایگاهی برای حمله به بابل در مدنظر داشته است.با وجود این به نظر می رسد که ایلام با همسایگان خود در صلح و صفا می زیست.(20/2)
آپادانای داریوش هخامنشی
زنده یاد ریچارد فرای،باستان شناس عاشق تاریخ و فرهنگ ایران نیز با اشاره به رونق شوش در تمدن های ایلام و هخامنشی اشاره می کند که چیزهای مختلفی که در سراسر شاهنشاهی هخامنشی یافت شده نشان می دهد که این شهر بزرگ(شوش)مردمی داشت متشکل از کنار هم بودن بسیاری از ملتها که شاید از این جهت بابل به پای آن می رسید.(163/3)
یک کتیبه سه زبانه و خواندنی در شوش یافت شده که در آن وصف کسانی را که در ساختمان hadish همکاری کرده اند آمده است.بابلیان آجر ساختند،درخت سرو از لبنان و چوب خاصی از کرمان و گندهاره و زر از ساردسsardis و باختر و سنگهای گرانبها همچون لاجورد از سغد و فیروزه از خوارزم و عاج از حبشه و سند و رخج آورده شده.همه این کالاها در شوش ساخته و پرداخته می شد و به کار آراستن کاخ می خورد.(25/1)
طبیعتاً این اقلام توسط کسانی از همین کشورها باید آورده می شد.کما اینکه در فهرست کارکنان آپادانای شوش نیز به نام این اقوام بر می خوریم.در حقیقت شوش بعنوان یکی از پایتخت های سه گانه ایران عصر هخامنشی در کنار بابل و اکباتان بسیار مورد توجه داریوش بود.داریوش همه توان خود را به کار گرفت و بر روی خرابه های شوش،کاخ بسیار زیبایی بنا نهاد.او برای ساختن این کاخ چنانچه پیشتر آمد،مصالح ساختمانی بسیار نادر بکار برد و همه ملت هایی که امپراتوری هخامنشی مسکن داشتند از حبشی تا مادها،از ایونی ها یا هندی ها و از مصریان و بابلیان و فینیقی ها به سهم و توان خود هنرمندانه و سخاوتمندانه در بنای این کاخ شرکت کردند.
داریوش به این ترتیب شهر شوش را به صورت یک پایتخت جهانی در قرن ششم و پنجم پیش از میلاد درآورد.در این پایتخت جهانی سفیرانی از همه کشورهای جهان و از جمله سرزمین های یونانی نشین حضور داشتند و پادشاهان بی تاج و تخت به آن پناه می بردند.شعرا و نویسندگان و پزشکان و هنرمندان که از سرزمین یونان و یا از جزایر یونان آمده بودند در تالارهای این کاخ که به رنگهای درخشان مزین شده بود رفت و آمد می کردند.(305/4)شهر شوش بر روی چهار تپه قرار دارد و وسعت آن در مجموع در حدود چهار کیلومتر مربع است.در حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بزرگترین اختراع بشر یعنی کشف خط در شوش به وقوع پیوست.(75/5)
رونق شوش در روزگار هخامنشی حتی پس از حمله اسکندر به ایران و پس از آن تا روزگار ساسانی نیز ادامه چیدا کرد.پس از پیروزی اسکندر و ورود او به بابل وی شهربان ایرانی شهر مزبور را مجدداً به شغل خود بر قرار کرد.شوش بدون جنگ تسلیم شد.اسکندر در آن شهر خزانه ای هنگفت در قصر یافت.خانواده داریوش که از پی سپاهیان یونانی می آمدند در همان قصر مستقر شدند.شهربان آنجا نیز به شغل خویش ابقا شد اما بجای فرمانده قلعه و گنجور،مقدونیان گماشته شدند.(243/6)
گزارش بارون دوبد از شوش در 1840 میلادی
شهر باستانی شوش پس از اسلام نیز اهمیت و اعتبار خود را از دست نداد،بلکه بقعه دانیال نبی در آن باعث شد تا بعنوان شهری زیارتی مورد توجه مسلمانان باشد.بارون دوبد مستشرق شهیر که در 1840 میلادی(1219خورشیدی) از خوزستان بازدید نموده شرح مشاهدات خود از شوش و بقعه دانیال نبی را اینگونه آورده است؛با نزدیک شدن به آثار باستانی ما نیز چند خانوار عرب را که در همان جهت با شتاب به سوی زیارتگاه دانیال پیغمبر می رفتند جا گذاشتیم(روز جمعه و روز استراحت ایشان بود)بقعه منسوب به دانیال در زیر سقف مخروطی شکل و مشابه قسمتی از شان(=کندو)عسل در میان درختان خرمای باشکوه از دور قابل رویت است.با رسیدن به دروازه دیدیم صفه پر از زن و مرد و بچه است که از سیاه چادرهای آن حوالی آمده بودند-همه فشار می آورند تا وارد حرم شوند که انجا نیز غلغله ی آدمها به گوش می رسید.
منظره ای بسیار تماشایی و موضوعی بس جالب برای ترسیم نقاشی بود.مردان دستار سفیدی بدون نظم و ترتیب به گرد سر پیچیده بودند که آشکارا مغایر با بشره تیره رنگ و موهای سیاه براق آنان جلوه می کرد.در همان حال عباهای گشاد و راه راه با حاشیه دوزی زیبا با لاقیدی بر شانه هایشان آویزان بود.زنان و دختران با صورت باز لباسهایی به رنگ درخشان در تن و سربندهای سیاه بر سر داشتند.رنگهای قرمز و زرد و آبی تیره و تزیین دوزی با رنگ دیگری در پایین پا جلوه می کرد.بنظرم رسید این اعراب در مقایسه با سایر ایلیاتیهای ایران توانگرترند یا دست کم نسبت به لباس خود توجه بیشتری دارند.(360/7)
یک"شوش"دیگر در شمال خوزستان!
بارون دوبد در عین حال از شوش(شوشان)دیگری نیز یاد می کند که در نزدیکی مالمیر(ایذه)در شمال خوزستان قرار دارد و از قول"لایارد"دیگر مستشرق منطقه ی بختیاری می آورد؛ "جلگه مالمیر با رشته ای از ارتفاعات بسیار بلند از دروه کارون جدا شده و از این ارتفاعات دو جاده به سوسان منتهی می شود.فاصله آن شاید بین پانزده تا بیست میل باشد.در سوسان به سختی بقایایی که نشان دهنده ی شهری بزرگ باشد به چشم می خورد،با این همه تردیدی ندارم اینجا زمانی شهری بزرگ وجود داشته.بقعه ی دانیال نه از مرمر سفید است و نه هیچ ماهی نطر کرده ای در اینجا هست.بلکه عمارتی نسبتاً جدید از سنگهای نتراشیده به همراه دو بنای دیگر است.این بقعه ی مورد احترام را همیشه برای تشخیص از دانیال دیگری که در شوش(نزدیک دزفول)واقع است،به اسم گبری،دانیال اکبر می نامند.(278/7)
• منابع(به ترتیب استفاده در متن):
1-والتر هینتس:دنیای گمشده عیلام/ترجمه فیروز فیروز نیا/چ دوم 1376/علمی فرهنگی/تهران
2- یوسف مجید زاده:تاریخ و تمدن ایلام/1370/مرکز نشر دانشگاهی/تهران
3-ریچارد نلسون فرای:میراث باستانی ایران/ترجمه مسعود رجب نیا/چاپ ششم1383/علمی فرهنگی/تهران
4-اردشیر خدادادیان:هخامنشی ها/1378/به دید/تهران
5-گروه نویسندگان:تمدن ایرانی/ترجمه عیسی بهنام/1337/بنگاه ترجمه و نشر کتاب/تهران
6- رومن گیرشمن:ایران از آغاز تا اسلام/ترجمه محمد معین/چ سیزدهم1380/علمی فرهنگی/تهران
7-بارون دوبد:سفرنامه لرستان و خوزستان/ترجمه محمد حسین آریا/چ دوم1384/علمی فرهنگی/تهران