مشارکت و افزایش حضور در انتخابات مختلف یکی از مهمترین مسایل مشترک میان دولت ها و حاکمان سراسر دنیا است و می توان گفت سیاسیون چه آنهایی که در راس امور هستند و چه کسانی که قصد ورود به انتخابات و پست های مدیریتی و سیاسی را دارند تمام لحظات شبانه روز در فکر جذب افکار عمومی به نفع خود و همفکران خود هستند و مدام به این فکر می کنند چه بگویند، چه بپوشند، چه خودرویی را سوار شوند و حتی کجا و چه چیزی بخورند تا بتوانند افکار عمومی را به سمت خود جذب کنند.
حال بسیار دیده شده که افرادی علارغم تمام این برنامه ریزی ها و صرف هزینه های فراوان نتوانسته اند کرسی مورد نظرشان را کسب و یا حفظ کنند، در طرف مقابل افرادی با سوابق خیلی کمتر و حتی به ظاهر با برنامه ریزی های سطحی و هزینه های کمتر همان کرسی را به دست آورده اند. به راستی دلیل این اتفاقات که مرتب در حال تکرار است چیست؟ همه چیز اتفاقی و شانسی است؟
چرا خیلی اوقات علی رغم برنامه ریزی های بسیار دقیق و صرف هزینه های زیاد نتایج بدست آمده مورد رضایت ما نیست؟ چرا فلان شخص که برنامه خاصی نداشت، سابقه قابل ذکر و در برخی موارد هزینه ای کمتر از ما نیز انجام داد موفق شد و ما نه؟ اگر صرف هزینه های میلیاردی و استفاده از رانت را را برای برخی در نظر بگیریم که قابل تامل است پس تکلیف افرادی که بدون این موارد موفق شدند چه می شود؟ حال از زاویه ای دیگر به مسئله نگاه کنیم.
در دنیای اقتصاد نیز چنین است، شرکت ها و تولیدی های فراوانی بوده و هستند که علارغم تولید محصول خوب و تبلیغات فراوان نتوانسته اند سهم مطلوبی از بازار را بدست آورند و پس از مدتی تعطیل و یا ورشکسته شده اند؟
همانگونه که هنرمندان قهار زیادی را می شناسم که نمی توانند آثار خود را به فروش برسانند ولی شاگردانشان از همین راه سود خوبی به دست می آورند. یا موسسسات خیریه ای که نمی توانند به اندازه سایر همکارانشان در جذب منابع مالی موفق باشند در صورتی که مردم همان مردم و هدف همان هدف است.
پاسخ این سوالات و سوالات متعددی که شکست خوردگان در رقابت انتخابات از خود و مشاورانشان می پرسند این است: «عدم توجه به نیازهای واقعی مردم و همچنین عدم تاثیر ایجاد ارتباط موثر نه ارتباطی که فکر می کنیم موثر است » به عبارتی دیگر عدم استفاده یا شناخت دو علم نوین یعنی بازاریابی سیاسی و بازاریابی عصبی. در اصل خیلی اوقات ما زحمات زیادی می کشیم و توانمدی های زیادی هم داریم اما به دلیل عدم انتخاب درست استراتژی های تبلیغاتی و عدم داشتن کمپین های تبلیغاتی موثر خودمان شکست خودمان را رقم می زنیم.
به عنوان مثال یکی از بزرگترین اشتباهات کاندیداها مخصوصا افراد برجسته تر توجه زیاد به رزومه کاری، اهداف و معرفی خود است و کلیه برنامه ریزی های خود را بر مبنای موارد ذکر شده انجام می دهند و تبلیغات خود را در آن راستا انجام می دهند و کلیه مشاوره هایی هم که به آنها داده می شود در این زمینه است که مردم چگونه بهتر از اهداف شما آشنا شوند و چگونه بهتر با رزومه شما آشنا شوند و به عبارت ساده تر از این راه ها به دنبال ایجاد ارتباط موثر با مخاطبان خود هستند، در صورتی که اگر می دانستند از نظر اصول علمی ایجاد ارتباط فقط 7 درصد از تاثیرهای ارتباطی از طریق کلمات و واژه ها ( همان رزومه ، سوابق و ... ) صورت می پذیرد و 93 درصد دیگر در ایجاد ارتباط موثر به مواردی دیگر از جمله زبان بدن و لحن و آوا و ... بر می گردد جور دیگری برنامه ریزی می کردند.
لبخند برند است
همین جاست که ما می گوییم فلان لبخند آن شخص برند است یا لطیفه ای که می گوید و یا لباسی که می پوشد برنامه ریزی شده و در اثر استفاده از مشاورین کارآموزده است و بسیاری نمی پذیرند و بر این باورند که این افراد تنها به واسطه شانس موفق شده اند. اما طبق اصول علمی بازاریابی سیاسی همان بی برنامگی ظاهری کاملا برنامه ریزی شده است. در یاداشت آینده به مصادیق و نمونه های عینی در انتخابات اشاره می کنیم. عده ای برای جلب رای اقوام چند جمله به زبان محلی آنها روی کاغذ نوشته و با لهجه ای بد بیان می کنند و غافل از اینکه اگر هم شانسی برای آنها در آن منطقه بود خودشان آن را به صفر رساندند حتی اگر بعد از آن صحبت های محلی با آن سبک مورد تشویق ظاهری هم قرار بگیرند، اما مهم رایی است که در صندوق ریخته می شود، بله هم راستا شدن با مخاطبین روش بسیار خوبی است که معمولا به اشتباه از آن استفاده می شود.
در نتایج انتخابات با دو دسته ناکام مواجه هستیم یک دسته آنهایی که کلا در جذب مخاطب نتوانستند موفق شوند که به اصول بازاریابی سیاسی نیاز دارند و دسته دیگر به ظاهر در این زمینه موفق عمل کرده اند اما ارای ورودی به صندوق ها چیز دیگری را می گوید و یا در دو یا سه روز آخر ورق کاملا برای آنها بر می گردد، این دسته از کاندیدا نیاز به علم بازاریابی عصبی دارند.
دسته اول باید بدانند جلب نظر افراد جامعه در راستای رای دادن به وی یا گروه و اعتلاف آنها دقیقا از همان اصولی پیروی می کند که یک تولیدی برای فروش محصولش. با این تفاوت که در بازاریابی تجاری فروشنده و خریدار داریم و در بازاریابی سیاسی کاندیدا و رای دهنده داریم ، در بازاریبابی تجاری کالا داریم و در بازاریابی سیاسی وعده و وعید داریم و چگونگی ارتباط بین محصولات و فروش آنها از یکسری اصول پیروی می کند که در مقالات بعدی به صورت اختصاصی به آن خوام پرداخت.
اما در مورد آن دسته از کاندیداهایی که علارغم مقبولیت ظاهری و "به به" و "چه چه" های فراوان موفق به اخذ رای لازم نمی شوند باید گفت که در تجارت هم اینچنین است و جالب است بدانید که تعداد زیادی از آگهی هایی که به عنوان آگهی های سال انتخاب شده و جای زیادی در بین مردم باز می کنند در عمل و به ادعای خود کمپانی ها نتوانستهاند تغییر قابل ملاحضه ای در فروش آنها بگذارند و همین اتفاق بارها در انتخابات هم دیده شده است که تبلیغات زیبا و به ظاهر موثر به رای بالا تبدیل نشده است. و این نشان می دهد که مردم بیشتر از حس و ذهن پنهان خود که معمولا بیان نمی کنند پیروی می کنند و به همین خاطر علم بازاریابی عصبی بوجود آمد تا برای این اشخاص که اکثریت افراد را تشکیل می دهند راه کار ارائه دهد و بگوید چگونه است که افراد در نظرسنجی و علایق خود در موارد مختلف یک چیز را بیان می کنند و بعد که به صورت نا محسوس توسط تیم تحقیقاتی دنبال می شوند می بینند که در هنگام خرید رفتار متفاوتی از خود نشان می دهند و در بحث ما هنگام نوشتن رای اسم شخص دیگری را می نویسند که در اغلب موارد ما اسم آن را خیانت می گذاریم ولی همیشه اینطور نیست.
در این مورد و رفتار های پنهان افراد و تاثیر آن در انتخابات هم در نوشته های بعدی به صورت مفصل صحبت خواهم کرد. در این مجال در پی آن بودم که بگویم که باید از علوم مختلف برای موفقیت در انتخابات که بسیار هم سخت است استفاده کنیم، کاری که بعضی از رقیبانتان بدون اینکه جایی مطرح کنند انجام می دهند. و در ادامه خواهیم گفت تبلیغات و برنامه ریزی های انتخاباتی چیزی فراتر از تراکت، پوستر و یا وعده نهای غذایی است. البته قطعا همه این ها مورد نیاز است اما با برنامه و اهدافی که بر پایه های روانشناسی و بازاریابی نوین و سیاسی استوار باشد.
بهروز زارع
مشاور و مدرس دوره های بازاریابی و تبلیغات موثر
09120214798
=-=-=-
این یادداشت بالا مقدمه ای برای آشنایی مخاطبین با کلیت مبحث بود که به ناچار طولانی شد.
مطالب ادامه با عناوین زیر و خلاصه تر آماده میشه
راز پیروزی در انتخابات 2
تاثیر بازاریابی سیاسی در انتخابات
=-=-
راز پیروزی در انتخابات 3
تاثیر بازاریابی عصبی در انتخابات
=-=-=
راز پیروزی در انتخابات 4
تاثیر تبلیغات موثر در انتخابات
چقدر آموزنده بود
کاش کاندیدا بخون و استفاده کنن
کاش کاندیدا بخون و استفاده کنن
ممنون.