دکتر کیامرث باج
سرزمين ايران در طول تاريخ، شاهد حوادث و وقايع گوناگونى بود که این حوادث، در تاریخ معاصر با حضور استعمار در ايران، رنگ و لعاب تازهای پذيرفته بود.کشورمان ایران، زمانی بر دشمنانش پیروز شده و به پیشرفت رسیده، که طبق برنامههای اسلامی و قوانین اسلامی پیش رفته است. لذا سرزمينمان ايران هر چه دارد از اسلامی بودن آن است.
و هر زمان هر بلا و نابودی بر سر کشور ایران در طول تاریخ آمده است، بر اثر جدایی از دین و بیاعتنایی به برنامههای اسلامی بوده است.
طبق فرمودهی امام خمینی (قدسسره) که فرموده است: «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» لذا نباید لحظهای به فکر جدایی دین از سیاست باشیم. و آن کسانی که این ادعای جدایی دین از سیاست را داشتند امثال دکتر مصدق، تاریخ ثابت کرده که این باعث زوال و نابودی کشور خواهد شد.
روز ۲۸ مرداد يادآور کودتای ننگين و سياهی است که شيرينی نهضتملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ايران تلخ کرد. کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، نقطه عطفی در تاريخ معاصر ايران است.
دولت انگليس كه با ملی شدن صنعت نفت، ضربه مهلكی به سياستهايش در ايران وارد شده بود، تصميم گرفت از راههای مختلف به تضعيف دولت مصدق بپردازد.
بالاخره در اثرتلاشهای دولت انگليس و حمايت و مساعدت دولت آمريكا، و حمايت عناصرداخلی و حمايت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بريتانيا و سازمان اطلاعات مرکزی آمريکا [سيا] طرح سرنگونی مصدق به تصويب رسيد و اجرا شد.
انگليسیها، لحظهای از توطئه عليه مصدق فارغ نشدند و در تمام مدتی كه مصدق مشغول كاربود، تلاشهای زيادی ازسوی انگليسیها عليه او، صورت گرفت؛ كوشش مداوم برای براندازی دولت او، تحريم نفت و ايجاد پارهای مشكلات اقتصادی عليه ايران در كاهش تدريجی پايگاه مردمی مصدق موثر افتاد و در نهايت سقوط وی را تسهيل كرد.
بنابراين میتوان گفت: اقدامهای انگليس، عامل اصلی سقوط مصدق بود.[۱]
کودتای ۲۸ مرداد سرمنشأ خيانت آمريکا در ايران است، آمريکايیها و انگليسیها در اين روز براي تامين منافع خود در مقابل مردم ايران ايستادند و محمدرضا شاه را دوباره به قدرت بازگردانده و ميليونها بشکه نفت ايران را به غارت بردند.
دکتر مصدق و آيت الله کاشانی، دو عنصر غير وابسته به بيگانه با طرز تفکرهای متفاوت بودند. کاشانی معتقد به مبارزه بر اساس انديشه اسلامی بود، ولی مصدق با همه مسائل، بدون توجه به معيارهای اسلامی، برخوردی سياسی داشت.
مصدق که با حمايت و همراهی آيت الله کاشانی به نخست وزيری ايران رسيده بود، تا پيش از واقعه سیتير سال ۱۳۳۱، به توصيهها و ديدگاههای ايشان توجه ويژه داشت.
مصدق پس از اين قيام خونين که با رهبری حکيمانه آيت الله کاشانی و فداکاریهای ملت ايران دوباره به زمامداری رسيد، روش ديگری در پيش گرفت.
با آنکه دولت وی میتوانست با تشکيل دادگاه، عوامل جنايت کشتار مردم را به کيفر برساند، چنين نکرد. حتی مصدق، سرلشکر وثوق، يکی از سران اين توطئه را به سمت معاونت خود برگزيد و اين، سرمنشأ اختلافهای اساسی ميان مصدق و آيت الله کاشانی شد.
دکتر مصدق، حتی کوچکترين اقدامی در راه خنثی کردن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نکرد. البته درست است که مصدق نيروی کافی برای مقابله نداشت، ولی وی از امکانات محدود خود نيز استفاده نکرد. در فاصله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، همه میدانستند که کودتای خونينی در راه است.
مصدق هم کاملاً از اين مسئله آگاه بود، ولی حتی آماده باش معمولی هم به نيروهای طرفدار خود نداد و ستاد ارتش او نيز کوچکترين مقاومتی در برابر کودتاچيان نشان نداد.
آيت الله کاشانی در روز ۲۷ مرداد، نامهای به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن، با لحن تلخ و شکوه آميز، حتمی بودن وقوع کودتا را به دست ژنرال زاهدی مطرح ساخت و با پيشنهاد مذاکره برای مبارزه مشترک، دو تن از يارانش را نزد مصدق فرستاد.
ولی در کمال شگفتی، دکتر مصدق پيشنهاد آيت الله کاشانی را رد کرد و در پاسخ چنين نوشت: «اينجانب مستظهر به پشتيبانی ملت ايران هستم».
با طرز فکری که مصدق داشت، در صدد افزايش اختيارات خود و محدود کردن اختيارات مجلس شورای ملی برآمد و بنای اختلاف با آيتالله کاشانی را گذاشت. بدين ترتيب او بدون توجه به نقش و رهبری آيتالله کاشانی در قيام سیتير که منجر به روی کار آمدن مجدد او شد، به پياده نمودن شعار «جدايی دين از سياست» پرداخت و برخی روحانيون و نزديکان آيتالله کاشانی را دستگير کرد.
عوامل داخلی و خارجی نيز آنچنان شخصيت اين مرد روحانی بزرگ و شريف را لکهدار کردند که شايد بتوان آن را در تاريخ ايران بیسابقه دانست.
رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى(قدسسره) بارها در طى دوران حياتشان، درباره عوامل پيروزى انقلاب اسلامى ايران صحبت فرمودند كه در يكى از آن سخنان، عامل مهم پيروزى انقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و فداكارى و جانفشانى براى مكتب ذكر كردند و عامل شكست و ناتمام ماندن نهضتملى شدن نفت در دوران دكتر مصدق را تكيه بر ملى گرايى بيان فرمودند.
حضرت امام خمينى(قدس سره) بارها ملىگرايى را نكوهش كرده و میفرمودند: «ما اسلام را میخواهيم و از ملیگرايى سيلى خوردهايم و... ما چقدر سيلى از اين مليت خورديم، ما نمیتوانيم تحمل كنيم به اين كه هر كس، هر جورى دلش میخواهد؛ خير، من دلم میخواهد كه حالا دمكرات باشد، من دلم مىخواهد كه ملى باشد، من دلم مىخواهد كه ملى و اسلامى باشد» ما از اينها ضربه ديدهايم، ما اسلام را میخواهيم غير اسلام را نمىخواهيم».[۲]
همچنین یکی از عواملی که در به وقوع پیوستن کودتا نقش داشت، اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی بود.
مهمترين نقشی كه اشرف پهلوی در حيات تاريخ سياسی سلطنت پهلوی ايفاء نمود، كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ساقط نمودن حكومت ملی دكتر مصدق بود.
اشرف كه در خلال سالهای ۱۳۲۵ الی ۱۳۳۰ يكی از مهرههای پرنفوذ دربار به حساب میآمد و در نصب و عزل بسياری از رجال نقش داشت پس از نخستوزيری مصدق در مقابل او قرار گرفت و همراه مادرش تاجالملوك، جناحِ درباری مخالف دولت مصدق را تشكيل داد.
غروب روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، غروب آزادی در ايران بود. کودتاچيان مسلط شدند و همه نهادها و مراکز تجمع آزادیخواهان به دست اوباش و اشرار به آتش کشيده شد.
شاهِ فراری بازگشت و به جای حکومت جمهوری، رژيم استبداد سلطنتی به مدت طولانی ربع قرن برقرار گرديد.
روز ۲۹ مرداد، رژيم استبداد با اعمال وحشت و ترور در سراسر کشور و سرکوب نهضت و دستگيری آزادی خواهان، نفسها را در سينه حبس کرد.
پستهای مهم مملکتی به دست عوامل کودتا سپرده شد و عوامل اصلی کودتا در ارتش ترفيع درجه گرفتند.
مطبوعات زير سانسور دولت رفت و سازمان پليس مخفی با عنوان ساواک ايجاد شد. استعمار نيز به وسيله شاه دست نشانده، سلطه خود را در ايران استوار و در ۲۵ سال پس از کودتا، نفت ملی شده ايران را به بهای ارزانی غارت کرد.
ناکامی مصدق در ايجاد دموکراسی مورد نظرش همچون لکه ننگی بر تاريخ کشور بر جای ماند. که علت آن دوری از اسلام و قوانین اسلامی که همان دموکراسی اسلامی است میباشد.
کودتای ۲۸ مرداد از حوادث عبرتآموز و تلخ تاريخ اسلام است که با تفکر و تامل در آن میتوان با بصیرت کامل و با الهام از فرمایشات مقام معظم رهبری از تکرار چنين حوادثی در کشور جلوگيری کرد.
کودتای ۲۸ مرداد ( به تعبیر حکومت پهلوی : رستاخیز ۲۸ مرداد ) کودتایی است که با طرح و حمایت مالی، اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بر ضد دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. در آمریکا از آن به عنوان عملیات آژاکس ( Operation Ajax ) نیز یاد می شود.
طرح کودتاي نظامي 28 مرداد را بايد در اصل، يک طرح انگليسي دانست. انگليس که پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ايران، منابع بسياري را در منطقه و خصوصا ايران از دست داده بود، با قطع اميد از رسيدن به توافق، وارد مطالعه طرح يک کودتاي نظامي شد. اگر چه در ابتدا آمريکا مخالف بود اما با پيروزي آيزنهاور در انتخابات رياست جمهوري آمريکا باعث تغييرات عمدهاي در سياست خارجي آمريکا شد. کرميت روزولت رييس اداره خاور نزديک سازمان سيا به فرماندهي عمليات انتخاب شد و آمريکا و انگليس، ستاد مشترکي را در ايستگاه اطلاعاتي انگليس در قبرس تشکيل دادند و عمليات کودتا را طرحريزي کردند.
گرچه اجراي نقشه کودتا در 25 مرداد شکست خورد و شاه از ايران فرار کرد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگری باعث شد که در 28 مرداد 1332 کودتا عملي شود و سرلشکر فضلالله زاهدي مجري طرح کودتا به جاي مصدق به نخست وزير رسید و بدين ترتيب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلي و استعمار خارجي يکي از ننگينترين دورههاي استبداد در تاريخ معاصر ايران رقم خود و باعث حاکميت 25 سال ديکتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستکبرين و خصوصا آمريکا گرديد.
كودتای 28 مرداد یكی از حوادث سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران بود كه در واقع، یكی از نقاط چرخش قدرت از یك حكومت با آرمان¬های ملیگرا به یك دولت دستنشانده استعماری و نمونهای از تلاش استعمار خارجی به كمك استبداد داخلی است كه توانست، به هدفهای شوم خود دست یابد و سبب خسارتهای جبران¬ناپذیری به سرزمین ایران شود.
به نظر نمی رسد با گذشت شصت و دو سال از کودتای انگلیسی آمریکایی بیست وهشتم مرداد 1332 ما ایرانیان قصد بازخوانی همه جانبه و نگرشی واکاوانه به آن کودتا را داشته باشیم. هرچند این اتفاق در بین محدودی از روشنفکران و متفکران سیاسی ما صورت گرفته است، اما به حقیقت، باید گفت که روح ملی ما همچنان از آن کودتا رنجیده و دلگیر است و قصد فراوشی آن را در جهت تعامل ملی فراگیر با آمریکاییان را ندارد.
ولی این عدم فراموشی، تاکنون چه در عرصه ی ملی و چه در عرصهی بین المللی، خسارات و لطمات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جبرانناپذیری را به ما ایرانیان وارد آورده است. شاید از سوی خیلی ها در کشور، چندان پسندیده نیاید که بخواهند بر روی کودتای انگلیسی آمریکای مرداد سی و دو، رنگی سفید بپاشند و در جهت ترمیم روابط ملی دو کشور ایران و آمریکا، بکوشند! اما ناگزیر همین خیلی ها در کشور، معترفند که در عرصه ی سیاست جهانی، نه تنها هر امری ممکن است( حتی کودتا) بلکه چندان هم عجیب نمی نماید. به هر حال، آمریکاییان به هنگام کودتا در ایران، به دنبال منافع خود و اسلاف انگلیسی شان بوده اند، همچنان که سفرای امروز ما در دیگر کشورهای جهان، به دنبال منافع ملی ما هستند نه دیگر کشورها. هرچند ممکن است ابزار سفرای ما در دیگر کشورها، همچون آمریکاییان نباشد، اما در یک چیز با آمریکاییان مشترک و ساعی به آنند و آن چیزی نیست جز منافع ملی.
حال، آن چه که ما ایرانیان بیش از همیشه به آن نیاز داریم، بازخوانی کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 با عطف به گذشته و بغض و کینه ی هرچه بیشتر به آمریکاییان نیست، بلکه می تواند با عطف به آینده ی بهتر باشد، روابطی که ترجیحا بر مدار منافع ملی ما ایرانیان برقرار باشد. بیگمان، این مهم هم ممکن است و هم دور از دسترس نیست. قرار هم نیست تا ابد تصور کنیم آمریکا دشمن ماست، همچنان که تا ابد نیز دوست ما نخواهند بود! به هر حال آمریکاییان به دنبال منافع ملی خود هستند و در مسیر جهانی خود، ما را نیزپیش رو دارند. ما نیز می توانیم همیشه در برابر آمریکاییان بایستیم. اگر هوشیار باشیم و بکوشیم، هم میتوانیم گذشته را( کودتا) از یاد نبریم؛ هم در جهت منافع ملی مان با آمریکاییان تعامل داشته باشیم. این تعامل، لزوما می تواند با گارد باز نباشد، اما آن چه انرژی و نیروی ما ایرانیان را در ایران وادی به هرز خواهد برد و توان مان را در مسیر جامعه جهانی کم خواهد، به حتم نامش تعامل نیست؛ تقابل است!