مریم ظهیری زاده / روانشناس ارشد و عضو کانون آینده نگری دزفول
هرگاه جامعه مصرف مواد را در درجه اول یک مساله اخلاقی یا قانونی بداند، وقتی مشکلاتی برای مصرف کننده بوجود می آورد یا از حالت ارادی کامل درمی آید منبع نگرانی تمام حرفه های کمک کننده از جمله روانشناسی وروانپزشکی می گردد. بعضی مواد هم بر حالات دریافتی درونی مانندخُلق وهم فعالیت بارز بیرونی یعنی رفتار تاثیر دارند ، ومی توانند علایم عصبی روانی بوجود آورند که گاهی از علایم روانی معمولی غیر قابل تفکیک است. گاهی علایم افسردگی در یک فرد، بدون استفاده از مواد از علایم افسردگی درفردی که ماده موثر بر مغز مصرف کرده است مصرف کرده است غیر قابل تشخیص است واین نشاندهده وجه مشترک مربوط به مغز بین رفتار مصرف مواد وافسردگی، اضطراب وبه تبع آن تاثیر بر اکثر ابعاد زندگی است.
اختلالات زیادی در مصرف مواد مشهود است مانند: دلیریوم، دمانس، ، اختلالات خلقی مانند افسردگی عمیق واختلالات اضطرابی از طیف خفیف تا شدید. درمان اکثر این اخلالات دارو درمانی توام با روان درمانی است.
دراین گفتار سعی شده است به مواردی در درمان سوء مصرف مواد پرداخته شود که بویژه بعد از قطع مصرف مواد باید مورد بررسی و درمان روانشناختی قرا بگیرند.
· ایجاد وتقویت انگیزه جهت ترک سوءمصرف مواد: انگیزه شامل مجموعه عوامل محرک درونی وبیرونی است که شخص را در اقدام برای یک رفتار یا تغیر خاص سوق می دهد. گاهی فرد مصرف کننده بدلیل خستگی(گاهی این خستگی موقت است) یا تنفر درونی از مواد و... تصمیم برای قطع مصرف می گیرد. در مواردی نیز این انگیزه در محیط بیرونی فرد وجود د دارد، مانند خانواده، شغل و... . در مواردی هیچ انگیزهای برای قطع مصرف وجود ندارد وفرد به اجبار به درمان آورده میشود. انگیزه فرد نیز در هریک از مراحل پیش تامل، تامل، تصمیم به ترک واقدام به ترک وتغیر رفتاری در نوسان است. در چنین مواردی برای ایجاد ، تقویت وحفظ انگیزه ، فرد وخانواده نیاز به مشورت روانشناختی دارند .
· مسئولیت پذیری: مشکلی که در اغلب افراد مصرف کننده وجود دارد این است که دیگران را باعث رفتار سوءمصرف خود میدانند و سهم کمی را برای خود قایلند یا معتقدند که خانواده یا جامعه باعث شروع یا تداوم رفتار مصرف آنها شده است. در فرایند روان درمانی فرد از نقش خود در شروع وتداوم مصرف آگاه می گردد وبه تبع آن وبه تدریج مسولیت درمان وتغییر رفتار، افکار واحساسات خود را بعهده میگیرد تاجایی که بیشتر بر تغیر خود متمرکز میشود نه تغیر دیگران. فرد به مرور به این باور میرسد که « من مسئول انتخاب خویش در رفتار مصرف یا عدم مصرف هستم»
· مقابله با افکار وسوسه آمیز ومیل به مصرف: یکی از مهمتری عوامل درون فردی که معمولا بعداز قطع مصرف و حتی در حین درمان ، بیمار رابه مصرف مجدد مواد سوق میدهد عدم کنترل یا مقابله صحیح وکارامد وسوسه است. در رواندرمانی بیمار نسبت به محتوی این افکار ونحوه تاثیر آنها بر ذهن و محرکهای برانگیزاننده که این افکار را در ذهن او فعال میکنند آگاهی وشناخت پیدا می کند و برای مقابله با آنها تکنیکهای لازم به کار گرفته میشود. ازجمله این تکنیکها میتوان رفتار درمانی دیالکتیکی(DBT)، رفتار درمانی شناختی(CBT) وتحلیل رفتار متقابل (TA)را نام برد .
· مهارت رفتار قاطعانه (جرات مندی) : از دیگر موارد موثر در لغزش یا عود مصرف مواد، عدم رفتار قاطعانه یا به عبارتی ناتوانی در « نه گفتن » و عدم پافشاری برتصمیم شخصی در مقابل پیشنهاد مصرف از جانب دیگران است. گاهی این عدم جرات مندی قبل از شروع به مصرف در اشکال گوناگون زندگی فرد وجود داشته مانند ناتوانی در رد کردن درخواست های ناخوشایند دیگران یا بیش از حد تابع جمع بودن وضعف در تصمیم گیری ، واین عدم قاطعیت در طی سالهای مصرف مواد در فرد بیشتر رشد کرده وبه صورت ناتوانی در رد کردن هرگونه پیشنهاد ناخوشایند دیگران در آمده است. در فرایند روان درمانی رفتار قاطعانه در فرد بوجود می آید یا تقویت می شود .
· پرخاشگری واختلال کنترل تکانه: کنترل تکانه به توانایی فرد درکنترل رفتار یا تعویق انداختن واکنشی خاص با توجه به هیجانات شدید یا نسبتا شدید گفته می شود . مثلا فرد در موقعیتی خاص قادر به کنترل خشم خود در مقابل با ناکامی یا تهدید احتمالی می باشد. فردی که اختلال کنترل تکانه دارد بلافاصله و بدون تامل به هیجانی خاص مثل ناکامی یا خشم رفتار پرخاشگرانه نشان میدهد که برای خود شخص ودیگران مخرب است. در مواردی عدم کنترل تکانه های جنسی و پرخاشگری قبل از شروع به مصرف در فرد به میزان خفیف وجود داشته ومصرف مواد باعث افراطی شدن آنها شده است و جزیی از شخصیت یا سبک مقابله ای فرد شده اند، و بعداز قطع مصرف موا وبعد از فرایند درمان دارویی ، این رفتارها مجددا" بروز میکنند وهمین آستانه تحمل پایین وتحریک پذیری باعث گرایش مجدد فرد به مصرف مواد و دستیابی به آرامش موقت میشوند . این رفتارها باید در فرایند درمان روانشناختی بررسی و تحت درمان قرار بگیرند.
· فعالسازی وتقویت «من ِ بالغ» شخصیت : دربسیاری از موارد، فرد اولین بار در سنین نوجوانی یا قبل از آن شروع به مصرف مواد کرده است. سالهای کودکی ونوجوانی اوج یادگیری رفتارهای سازگارانه، سبکهای مقابله ای کارامد و صحیح وجامعه پسندانه است . فردی که در این سنین شروع به مصرف مواد کرده ، بعلت تاثیر مواد بر مغز و ذهن و سرکوبی بسیاری از واکنشها، فرصت یادگیری رفتارهای منطقی ،روابط اجتماعی سالم (چون بیمار بتدریج منزوی میشود)، مهارت تصمیم گیری وکنترل رفتاری از فرد گرفته میشود. دراین حالت اکثر اوقات شبانه روز بیمار درگیر تهیه مصرف مواد و به تبع آن مشکلات و نگرانی های حاصل از مصرف مواد است و تحت تاثیر کودک درون خود عمل می کند و فقط در پی کسب لذت بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن است. لذا در روان درمانی کنترل افکار، احساسات و رفتار فرد از « منِ کودک » گرفته میشود و تفکر عاقلانه با « منِ بالغ » فرد انجام میشود.
· موارد دیگری که باید در درمان موفق وپایدار سوء مصرف ماد به آن پرداخته شود عبارتند از: پرورش اعتماد به نفس واقعی (اعتماد بنفس پایین و بالای کاذب آسیب ا هستند)، تغییر سبک زندگی، روابط بین فرد سالم، حل تعارضات خانوادگی و زناشویی، غلبه بر کم رویی، اختلالات شخصیت ومدیریت استرس (بویژه با تمرین آرامش آموزی).