شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۷۰۳
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۳۱

شوشان/حسين عبدالعزيزي: روزهای پر از خاطرات دفاع مقدس حکایات بسیاری دارد که زبان از گفتن آن عاجز است، اما در این گزارش سعی شده است که بیشتر خاطرات و ناگفته های رزمندگان دوران 8 سال دفاع مقدس را از نگاهی دیگر و آن هم بدون هیچ گونه اغراق و سانسور واقعیت های جنگ تحمیلی و نابرابر را از زبان یادگاران آن دوران برای نسل های آینده بیان كرد.

در آغاز گزارش به سراغ حاج محمد رضا صیادی نژاد یکی از بسیجیان 8 سال دفاع مقدس رفتم ، وی در معاونت غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی اهواز، مشغول به فعالیت است، یکی از ویژگیهای بارز این یادگار جنگ این است که بسیار متین، مهربان و همیشه با روی گشاده و با حوصله جواب ارباب رجوع را پاسخ می گفت، هنگامی که در مورد جنگ از وی سوالاتی را پرسیدم ، ابتدا سكوت كرد و بعد کم کم لب به سخن گشود.

وی می گوید: صحبت از جنگ کار دشورای است و شبیه به داستان های تراژدی است و نسل امروز باور نمی کند که رزمنده های آن دوران با ایمان راسخ و به پیروی از امام خود و با زمزمه کردن ذکر يازهرا(س) و یاحسین (ع) آن هم بدون هیچ چشمداشتی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام می شدند.

هرچند كه این رزمنده 8 سال دفاع مقدس اصرار داشت كه نامي از وي برده نشود اما با اصرار من قبول كرد خاطراتي را از آن دوران ان برايم بازگو كند.

حاج آقا صياد ن‍‍ژاد مي گفت: در عمليات بيت المقدس، در بعضی از محورها وارد جنگ تن به تن با دشمن شدیم و آن هم در دل تاریکی شب، كه اگر براي نسل امروز تعريف كنيم باور نمي كند.

اين رزمنده دفاع مقدس آزاد سازي خرمشهر را يك حركت باور نكردني و واقعيتی عظيم، توصیف می کند و می گوید: رزمندگان بسيجي بدون توجه به امکانات رفاهی همچون آب، غذا، وسیله ایاب و ذهاب و خطرات مسیر به سمت خرمشهر حركت مي كردند و انگار بوي خرمشهر و رسیدن به شهر آنها را كلافه كرده بود و در روز آزاد سازی خرمشهر نیز کسانی که راه را بلد بودند، عجله بیشتری داشتند و راه را به دیگران نشان می دادند و واقعا امکان متوقف کردن این نیروی عظیم نبود و فرماندهان عراقي باور نمي كردند كه ايراني ها به اين سرعت وارد خرمشهر شده باشند.

صیادی نژاد می گوید: در ابتدای شب هنگام شروع مرحله دوم پس از گرفتن دستور آغاز عملیات جاده توسط حاج محمد، راننده لودر بریده شد و پس از عبور از جاده به سمت چپ جاده به طرف جنوب پس از گذشتن از خاکریز با عراقی ها درگیر شدیم، نام گردان ما شهدای جمعی تیپ 46 فجر بود که از ادغام نیروهای اعزامی از شهرستان های شوشتر، گتوند، ماهشهر و هندیجان تشکیل شده بود.

وی اضافه می کند: آتش بقدری سنگین بود که بعضی وقت ها برای حفاظت از جان خود مجبور بودیم روی زمین دراز بکشیم که خود شاهد مجروح شدن بعضی از بچه ها حتی پس از دراز کشیدن روی زمین بودم.

این رزمنده 8 سال دفاع مقدس تصریح می کند: پس از درگیری به خاکریز سمت چپ همان محور رسیدیم که نزدیک به خاکریز جاده بود و در کنار آن جاده ارتفاع کمتری داشت و در پشت آن عراقی ها کمین کرده بودند که در آنجا وقتی از فاصله دو خاکریز گذشتیم ناگهان عراقی ها از پشت خاکریز کوتاه تر بلند شده و به سمت ما آتش سهمگینی را آغاز کردند و خیلی ها زخمی و شهید شدند اما به لطف خدا بدون هیچ پناهگاهی با جان فشانی، بچه ها به سمت دشمن حمله ور شدند و محور را از دست دشمن آزاد کردند.

وی گفت : به گفته فرماندهان نظامی آن زمان، منطقه عمومی عملیات بیت المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور بود، كه از شمال به رودخانه كرخه كور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه كارون و از غرب به هور الهویزه منتهی می شد و منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز – خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند بود و همین امر باعث شد تا زمین منطقه به دلیل مسطح بودن برای مانور زرهی مناسب، و برای حركت نیروهای پیاده به دلیل دیده شدن و در تیررس قرار داشتن، نامناسب باشد. نقاط حساس و استراتژیك منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه های كارون، كرخه كور و اروند بود، در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه كارون و پیشروی به سوی مرز بین المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال می شود كه حمله به جناح دشمن، كه عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است و شكستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب كارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیشروی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.

عملیات بیت المقدس در 30 دقیقه بامداد روز 10 اردیبهشت 1361 آغاز شد و این عملیات به چهار دوره زمانی تقسیم شد كرد كه درمرحله اول محور قرارگاه قدس (شمال كرخه كور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحكامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امكان پذیر بود و در این میان تنها تیپ های 43 بیت المقدس و 41 ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور كرده و منطقه ای در جنوب رودخانه كرخه كور را به عنوان سرپل تصرف كنند. عدم پوشش جناحین این یگان ها باعث شده بود كه فشار شدید دشمن برآن ها وارد شود و تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور كار عملیات شب دوم قرار گرفت كه با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد، اما برخی رخنه ها همچنان باقی بود تا این كه سرانجام پس از 5 روز، جاده اهواز – خرمشهر از كیلومتر 68 تا كیلومتر 103 تثبیت و كلیه رخنه ها ترمیم شد و در مرحله دوم آزاد سازی خرمشهر از دستور كار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد كه قرارگاه های فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی كنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب كرخه كور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد و دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشكر های 5 و 6 خود را به عقب كشاند و به نظر می رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد، یكی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشكرها، و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر و در پی این عقب نشینی كه از ساعات اولیه روز 18/2/1361 آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آن ها را كه از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود در آوردند و در نتیجه جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقه ای كه توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند و در مرحله چهارم در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 تلاش برای آزادی سازی خرمشهر آغاز شد و در برابر تك سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت و سرگردانی شدید شدند و نتوانستند واكنش مهمی را از خود نشان دهند و ارتباط یگان های دشمن با یكدیگر قطع شد. فرار افسران، درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان های دشمن بود و الحق كه امام به درستي فرمودند كه خرمشهر را خدا آزاد كرد.

سعيد جهانتاب رزمنده ديگري است كه با وي در زمينه خاطرات دفاع مقدس گفتگو كردم .

وي مي گويد: من در عمليات كربلاي 4 كه در 3 دي ماه 65 با حضور سپاهيان محمد(ص) در محور جزيره مينو کشورمان به سمت جزيره سهيل و ام الرصاص عراق بود شرکت داشتم که ماموريت من غواص و شكستن خط دشمن و حركت به سمت پتروشيمي بصره بود.

اين رزمنده 8 سال دفاع مقدس اضافه مي كند: در همان شب، هوا كاملا سرد و مه آلود بود بطوريكه تا چند متري چيزي ديده نمي شد و با توجه به اينكه دشمن استحكامات و تجهيزات بسياري را در محور مذكور پياده كرده بود همان شب نيز يك گردان كماندو هم به آنها اضافه كرده بودند، اما با اين اوصاف رزمندگان انقلاب در همان لحظات نيمه شب توانسته بودند جزيره سهيل را تصرف كنند و در آن عمليات دشمن را غافلگير کنند كه حتي بعضي ها باور نداشتند كه رزمندگان اسلام محور را تسخير كرده باشند، بطوريكه در آن هواي مه آلود ما را با نيروهاي خودشان اشتباه مي گرفتند.

جهانتاب مي گويد: صبح عمليات يكي از فرماندهان آنها را كه اسير كرده بوديم ، به ما مي گفت شما چطور توانستيد اين منطقه را تصرف كنيد، ما علاوه بر اينكه يك گردان كماندو اضافه كرده بوديم، براي تقويت روحيه معنوي نيروهاي سوق الجيشي( نيروي مردمي) خودمان يك روز قبل يك فرد روحاني را از نجف در این منطقه آورده بوديم و نماز جماعت برگزار كرديم.

اين رزمنده 8 سال دفاع مقدس اضافه مي كند: مسئله اي كه خيلي اين فرمانده عراقي را متعجب مي كرده بود اينكه كه مي ديد رزمندگان اسلام هنگامي صبح نماز مي خواندند و با تعجب مي گفت مگر شما نماز مي خوانيد و آن هم شبيه نماز ما؟

جهانتاب مي گويد: ما از اين فرمانده عراقي سوال كرديم كه نبايد نماز بخوانيم؟ وي با حالتی تعجب در پاسخ به ما گفت: آنگونه در كشور ما بر عليه شما تبليغات فراوان شده است كه به سربازان و فرماندهان ما القا کرده بودند که در مقابل كفر مي جنگند و ايراني ها مردمی مجوس و بت پرست هستند و به دست پادشاه اينها نامه پيامبر اسلام پاره شده ! آري چنان تبليغات سوء عليه ما بود.


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار