روزبه کردونی-مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی وزارت رفاه
یکی از چالشهای مهم اجتماعی در کشور، موضوع خشونت و پرخاشگری است. این مقوله در سخنرانی مقام معظم رهبری در خراسان شمالی هم اشاره شده و ایشان صراحتا گفتند آسیبشناسی و چارهجویی مشکلات موجود در سبک و فرهنگ زندگی، باید بررسی شود که علت برخی پرخاشگریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست. در میان طیف گستردهای از عوامل بيولوژيکی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سياسی دخیل در بروز خشونت، مطالعات دانشگاهی و تجارب بینالمللی، مقوله «تحقیر» را نیز به عنوان یکی از علتهای مهم در ایجاد و گسترش خشونت معرفی میکنند.
به تعبیر آگنت فیشر (یکی از متخصصان این حوزه) «تحقیر» احساسی است که فرد یا گروهی را به عنوان افراد یا گروههای پایینتر، پستتر و مادون مورد قضاوت قرار دهیم. تحقیر یک احساس میان شخصی است که در یک وضعیت اجتماعی و در ارتباط با سایر افراد و گروهها ایجاد میشود و شامل یک ارزیابی منفی نسبت به دیگران و یک ارزیابی مثبت نسبت به خود است.
تحقیر معمولا با مقولههای دیگر نظیر نفرت، خشم و برآشفتگی آمیخته میشود و ارتباط نزدیکی با این دو مقوله دارد. البته باید اینجا متذکر شد؛ با اینکه عصبیت در کوتاهمدت میتواند تمایلات پرخاشگرانه ایجاد کند و اگرچه در میانمدت و درازمدت امکان ایجاد اصلاح و آشتی را کاملا منتفی نمیکند.
یکی از تبعات احساس تحقیر این است که هم در کوتاهمدت و هم در درازمدت، احساس طردشدگی و پرخاشگری ایجاد میکند و احتمال ایجاد آشتی را کاهش میدهد. به عبارت دیگر میتوان گفت که خشم و غضب (Anger) احساسی است که بر یک عمل و اقدام غیرقابلقبول و بد از سوی یک فرد یا گروه تمرکز دارد اما امکان ترمیم و اصلاح را در آینده برای آنان متصور میداند. ولی احساس تحقیر و نفرت نسبت به فرد یا گروه دیگر به این معناست که آن فرد یا گروه به طور ماندگار بد، شریر و غیرقابلپذیرش است و هیچ شانسی برای اصلاح ندارد.
بنابراین دلیل منطقی برای اعمال خشونت و ازبینبردن آنها وجود دارد. البته ازبینبردن میتواند در اشکال مختلف نظیر رادیکالترین شکل خشونت تا دوریکردن و قطعکردن ارتباط، خود را نشان دهد. در این میان تحلیل گفتمان برخی مطالب در رسانهها و شبکههای اجتماعی در موضوعات مختلف و همچنین گفتار، رفتارها و واکنشهای برخی گروههای سیاسی نسبت به گروههای رقیب، نشان از بروز و نمود رگههایی از گفتمان تحقیر و تنفر میان بعضی از کنشگران سیاسی و فعالان مدنی دارد.
شکلگیری این گفتمان تحقیر و نفرت بین گروههای مختلف، حتی در ابراز همدردی با قربانیان حوادث مختلف، نیز به شکلی خود را نشان داده است. تحلیل محتوای برخی متنها نشان میدهد در جامعهای که یکی از مهمترین آموزههای آن این بوده است که «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار»...
امروز احساس تحقیر نسبت به گروههای دیگر، واکنشهای نوعدوستانه ما را هم تحتالشعاع قرار میدهد. واقعیت این است؛ در جامعهای که مردم آن با زبان تحقیر نسبت به یکدیگر سخن بگویند و نفرتافکنی گسترش یابد، نگرانی از گسترش احتمالی خشونت در اشکال مختلف هم بروز میکند. با این وصف برای کنترل خشونت در کشور یک وظیفه مهمِ فعالان مدنی، کنشگران سیاسی و اصحاب رسانه این است که به سمت ازبینبردن زبان تحقیر و تقویت گفتمان آشتیجویانه قدم بردارند.
توجه به این موضوع ضروری است که خشونت مانند یک بیماری واگیردار است که در صورت گسترش و اپیدمیشدن آن، دیگر به قومیت، جنسیت و تعلقات سیاسی افراد کاری ندارد بلکه تبدیل به سیلی خواهد شد که همه را با هم خواهد برد. باید متذکر شد در زمان کنونی که خاورمیانه و مناطق اطراف کشور دستخوش تحولات سریع و خشونتبار است، مهار گفتمان و احساس تحقیر از آن رو ضرورت بیشتری دارد که شرط ضروری برای ایجاد انسجام و اتحاد ملی است. در اینجا ضروری است که اشارهای هم به سخنان رهبر انقلاب در ابتدای سال ١٣٩٤ داشته باشیم که به همگان توصیه میکنند در برخورد با یکدیگر، تحقیر، اهانت و تخریب نداشته باشید و مهربانانه و با نگاه همراهی و همدلی سخن بگویید.
جمعبندی اینکه برای مهار و کنترل خشونت در کشور، یک اقدام اساسی ازبینبردن احساس تحقیر و تنفر است که لازمه آن مهار گفتمان خشونت و تحقیر است. برای تحقق این مهم هم نقش کلیدی بر دوش کنشگران سیاسی، نمایندگان مجلس، مسئولان و فعالان مدنی است.