شهید هاشمی در عملیات خیبر یک ضربه بزرگی به ارتش بعث وارد کرد، برای همین فرماندهان بعثی همیشه به دنبال انتقام از علی هاشمی بودند؛ ژنرال سلطان هاشم و ماهر عبدالرشید دو نفر از فرماندهان بعثی بودند که در آخرین حمله به قرارگاه نصرت برای به شهادت رساندن علی حاضر شده بودند.
صدام با شعار«عربیت» آمد اما بزرگترین ضربهها را از عربهای ولایتمدار خوزستان خورد
سردار سرلشکر شهید علی هاشمی، فرمانده قرارگاه سری نصرت و سپاه ششم امام صادق (ع)، سال ۱۳۴۰ در اهواز متولد شد و در ۴ تیرماه ۱۳۶۷ به همراه جمعی از همرزمانش به ویژه شهید مهدی نریمی در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۲۲ سال به وطن بازگشت.
یوسف هور نامی است که مردم خوزستان به دلیل عشق و علاقه فراوان خود به سردار بزرگ خوزستانی حاج علی هاشمی برایش برگزبده اند، چرا که حاج علی نیز 22 سال در هور گمگشته بود و بازگشت هر شهید بویی از پیراهنش را برای مردم به ارمغان میآورد.
تشییع تاریخی شهید علی هاشمی که مردم قدرشناس خوزستان در کلانشهر اهواز برای او رقم زدند حماسه ماندگاری شد از اتحاد و یکرنگی همه اقوام و جناحها و همه مردم خوزستان.
مظلومیت فرمانده بزرگترین قرارگاه سری سپاه در دوران دفاع مقدس از آنجا مضاعف شد که پس از پایان جنگ تحمیلی سخنی از فرمانده قرارگاه سری نصرت به میان نمیآمد زیرا احتمال میرفت حاج علی اسیر بعثیها باشد و مطرح شدنش در رسانهها هویتش را نزد بعثیها افشا کند.
سردار سرلشکر شهید علی هاشمی در میان همه دوستان همرزمش به خوش اخلاقی، خوش فکری، تواضع و خستگی ناپذیری معروف است و پس از 22 سال به میان مردم شهرش بازگشت و این بار با برگشتش مانند زمان دفاع مقدس که همیشه سبب اتحاد و یگانگی رزمندگان با هر لهجه و قومیتی بود رزمایشی بزرگ از وحدت اقوام را به رخ دشمنان کشید.
مدتها بود در انتظار فرصتی بودیم تا با عارف، برادر سردار علی هاشمی نشستی داشته باشم تا برایمان از سردار خوزستان بگوید سرداری که هم در ایام دفاع به دلیل روحیات شخصی و سری بودن قرارگاه و پس از آن به دلیل مفقودالاثر بودن همچنان گمنام مانده است.
از برادر حاج علی دعوت کردیم تا به این بهانه به بازخوانی زندگی او بپردازیم، اصرار شهید هاشمی بر گمنام بودن در هنگام مبارزه و حتی بعد از شهادت در این مصاحبه هم خود را نشان داد آن جا که بخشهایی از مصاحبه با وجود اینکه با تمام پیش بینیها ضبط شده بود اما از دست رفت.
برادر شهید هم وقتی متوجه شد از این خبر خوشحال شد که تأکیدش بر منتشر نشدن برخی از حرفها ثمر داده تا هنوز سیر گمنامی سردار هاشمی ادامه پیدا کند.
خیر مقدم عرض میکنیم و تشکر از شما که دعوت خبرگزاری تسنیم را پذیرفتید لطفا ابتدا کمی از حاج علی و روحیاتش برایمان بگویید.
عارف هاشمی: شهید علی هاشمی در سال 1340 در منطقه عامری اهواز به دنیا آمد و تا دوران نوجوانی هم در همان منطقه بودیم. پس از آن پدرم که یک زمین 75 متری در منطقه حصیر آباد اهواز داشت آن را با زحمت زیاد ساخت و به آنجا منتقل شدیم، ما خانواده 10 نفرهای بودیم و به همین دلیل در آن دوران سختیهای زیادی متحمل شدیم.
در دوره نوجوانی علی همه خانوادههای محل ما که تعدادشان هم زیاد نبود از اینکه بچه هایشان با علی دوست هستند، اظهار رضایت میکردند چون پسر آرام و متینی بود.
در زمان فعالیتهای انقلاب شهید هاشمی فعالیتهایی داشت و چندین بار تحت تعقیب مأموران رژیم شاه قرار گرفته بود که خوشبختانه نتوانستند دستگیرش کنند.
دلیل اینکه گفتید نتوانستند دستگیرش کنند چه بود؟
عارف هاشمی: مأموران رژیم پهلوی به کوچک و بزرگ رحم نمیکردند اما به نظرم این خواست خدا بود که علی بماند و در دوران دفاع مقدس شرکت کند. مثلا در یکی از تظاهراتها علیه رژیم شاه یکی از مأموران با پا به ساق پای علی زده بود که تا زمان شهادت آثار این ضربه روی ساق پایش مشاهده میشد.
وقتی میگویم خواست خدا بود چون که علی در طول 8 سال دفاع مقدس علی رغم حضور در نقاط مختلف جبهه مجروحیتی نداشت و فقط ترکش کوچکی به وی اصابت کرده بود.
علی در دوره دبیرستان در رشته علوم تجربی درس میخواند و درسش خوب بود، به همین دلیل در رشته پزشکی دانشگاه مشهد قبول شده بود ولی به دلیل آغاز جنگ تحمیلی ادامه تحصیل نداد.
شهید هاشمی چگونه جذب سپاه شد؟
عارف هاشمی: پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید هاشمی در کمیته مشغول شد و پس از تشکیل سپاه پاسدران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد.
شهید هاشمی مسئول تبلیغات سپاه حمیدیه بود و پس از شهادت رزمنده دلاور شهید نظرآقایی به عنوان مسئول سپاه حمیدیه مشغول به کار شد. با آغاز جنگ تحمیلی علی هاشمی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی سپاه دشمن پرداخت. با شکل گیری یگان های رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد شد.
از همین سپاه سوسنگرد قرارگاه سری نصرت تشکیل شد و علی در سومین سال جنگ تحمیلی توسط محسن رضایی به فرماندهی این قرارگاه منصوب شد.
بد نیست خاطرهای که برخی از دوستان علی در زمان عضویت در سپاه سوسنگرد بگویم؛ دوستان علی میگفتند شهید هاشمی دستور حفاظت از دام و احشام روستائیان این منطقه را داده بود تا بعد از پایان جنگ این خانوادهها به مشکلی بر نخورند.
در واقع شهید هاشمی خیلی به موضوع رفع محرومیت از مناطق محروم و لقمه حلال توجه داشت، به همین دلیل به موضوع حفاظت از دام عشایر تأکید میکرد.
بعدها هم شهید هاشمی در تیر ماه سال 1366 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق (ع) » منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چذابه» زیرنظرش بود.
سردار هاشمی چگونه شهید شد و چه کسی خبر شهادت یا به قولی مفقودالاثری وی را به شما داد؟
عارف هاشمی: درباره نحوه شهادت حاج علی چیز دقیقی نیست و در واقع ایشان به همراه شهید مهدی نریمی به شهادت رسید و همه چیزهایی که درباره نحوه شهادت مطرح میشود در حد حدس و گمان است.
اما درباره خبر شهادت یا مفقود الاثری وی، دوستانش این خبر را به ما دادند و واقعاً پدر و مادر من سختیهای زیادی در این باره متحمل شدند.
بنده از نزدیک سختیهایی که پدر و مادرم متحمل شدند را دیدم، چیزی که می خواهم بگویم به عنوان کسی که به خانواده شهدا منصوب است، نیست؛ بلکه به نظرم هر انسان آزادیخواهی که در ایران زندگی میکند باید به هنگام دیدار با پدر و مادر شهدا دستهایشان را ببوسد.
پدرم تا زمان فوت هیچ وقت علی را فراموش نکرد و در این مدت به همراه خانواده همیشه انتظار علی را میکشید.
اجازه دهید سوال صریح تری بپرسم، قبل از این شایعاتی مطرح شده بود که چون علی هاشمی عرب بود و در اواخر جنگ تحمیلی ناپدید شد به رژیم بعث پناهنده شده، به همین دلیل خانواده وی خیلی سختی کشیدند؛ دوست دارم از زبان شما به عنوان برادر شهید درباره برخوردها با خانواده شما در مدت 22 سال گمنامی شهید هاشمی بدانیم؟
عارف هاشمی: کسانی که علی را میشناختند عرض ارادت میکردند اما شاید برخی از منافقین یا برخی از کسانی که میخواستند ما را در برابر نظام قرار دهند و از این وضعیت سوء استفاده و این موضوعات را مطرح میکردند.
نمیدانم در این باره باید چه بگویم اما ما فشارهای زیادی متحمل شدیم؛ علی به شیوهای که دلش میخواست شهید شد، در گمنامی تمام و بدون اینکه کسی او را ببیند به شهادت رسید.
چرا میگوئید میخواستند شما را در مقابل نظام قرار دهند؟
عارف هاشمی: شاید برای انتقام گرفتن از شهید هاشمی، شما اگر نقش عشایر عرب و علی هاشمی در جنگ تحمیلی را ببینید متوجه میشوید علی رغم اینکه صدام با شعار نجات دادن عربهای خوزستان به کشور حمله کرد اما بزرگترین ضربههایی که رژیم بعث و صدام در جنگ تحمیلی خوردند از عربهای خوزستان بود.
صدام برای کشتن علی جایزه تعیین کرده بود و این یعنی اینکه علی و عربهای خوزستان و سایر رزمندگانی که به همراهشان بودند ضربههای جبران ناپذیری به ارتش بعث زده بودند. بد نیست در اینجا خاطرهای از علی برایتان بگویم.
شهید هاشمی در عملیات خیبر یک ضربه بزرگی به ارتش بعث وارد کرد، برای همین فرماندهان بعثی همیشه به دنبال انتقام از علی هاشمی بودند؛ ژنرال سلطان هاشم و ماهر عبدالرشید دو نفر از فرماندهان بعثی بودند که در آخرین حمله به قرارگاه نصرت برای به شهادت رساندن علی حاضر شده بودند.
شما همین کارهای علی و امثال علی را در جنگ تحمیلی ببینید، به این نتیجه می رسید که شهید هاشمی این افتخار را به بعثیها نداد که او را اسیر کنند و این دلیل محکمی است که بگویم میخواستند بعد از پایان دوران دفاع مقدس عربهای خوزستان را مقابل نظام اسلامی قرار دهند. ببخشید شما کلی از من سوال پرسیدید، اجازه هست من هم چیزی بپرسم؟
عارف هاشمی: ببینید همه ملت ایران در جنگ تحمیلی درخشیدند و همه از جان و مال خود گذشتند، امروز خوزستان به عنوان یکی از استانهای غرب کشور هر ساله میزبان کاروانهای اردوهای راهیان نور است.
بافت مردم مناطقی مانند هویزه، دشت آزادگان، خرمشهر و چند شهر دیگر همگی عشایر است. اما متاسفانه در مبحث راهیان نور هیچ توجهی به عشایر ساکن در این مناطق نشده و هیچ سودی برای مردم بومی این مناطق نداشت.
کاروانهایی که به خوزستان میآیند همگی خوراک مورد نیاز خود را از شهرهای خودشان تأمین میکنند و فقط اینجا میآیند مصرف میکنند و مردم باید نظارهگر باشند.
جنگ تحمیلی سبب نابودی خیلی از ذخایر عشایر در این مناطق شد و حداقل باید در این سفرها به نحوه زندگی و بهبود وضعیت معاش عشایر توجه ویژه ای شود چرا که عشایر بنابر گفته امام خمینی(ره) ذخایر انقلاب هستند.
یادوخاطره و دلاورمردیهای این شهیدوالامقام گرامی باد
ایشان حرکتهای بسیار عظیمی در دفاع مقدس انجام دادند که از جمله میتوان به طرح ریزی و امور عملیاتی و اطلاعاتی عملیاتهای بزرگ اشاره داشت
یک از دلایل گمنامی ایشان میتوان به نجابت و فروتنی و تواضع و اخلاص ایشان بود که باعث گمنامی بود و دلیل دوم گمنامی ایشان این بود که این شهید عالیقدر همه اموراتش را برای رضای خدا انجام میداد
و همه این مسائل بخاطر پاکی و اعتقاد به خاندان عصمت و طهارت بود
و از دوران کودکی در خانواده ای متدین و متعهد رشد یافته بود
راهش پر رهرو باد