شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۹۱۲۷
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۹
تئوریسینها به فکر چاره بودند که زمزمه گروه سومی هم بلند شد. تشکلی از اعضای جدا شده انجمن گویندگان (دوبلاژ ایران) با گویندگان عشق ممنوعه و ... تشکلی که به خیال خام در نوردیدن بازار وارد بازی شد
شاید حال و بال اینروزهای دوبله خیلی دور از ذهن نبود. آنروزها که انجمن گویندگان جوان تهران در فکر جبران کمبود تنوع صدا در تشکیلاتش بود و با شعار " هر جوان مستعد ایرانی یک گوینده" (!) درها را باز کرده و خیل جوانان بیکار و پس خورده از شرایط اقتصادی بیمار را جذب میکرد، هرگز گمان نمیبرد که قاتق نان، روزی قاتل جان شود.

گروهی که نسل سوم و چهارم و حتی نسل دهمی های آنجا بودند،از تشکیلات بیرون زدند و تصمیم گرفتند به هر قیمتی شده باشند، بمانند، کار کنند تا شاید نمیرند و روزی طعم شهرت و پول را بچشند و خیالشان این بود که ما از تاریخ طلایی دوبلاژ هیچ که کم نداریم بلکه زیاد هم داریم! (مقاله سانتیمانتالیستی وحید.ر).

بالطبع هیچ سفارش دهنده و یا صاحبکاری وجود نداشت که با همان قیمتی که انجمن گویندگان اصلی (دوبلاژ ایران) بعنوان حق الزحمه دریافت میکند کاری به این پس زده ها بسپارد،آنها حتی حاضر نبودند با قیمتی که به انجمن گویندگان جوان بعنوان حق الزحمه میدهند با این گروه ها کار کنند،خیلی دلیل گنگی هم ندارد،کیفیت کارشان کم از کالای چینی ندارد و قلابی و مقلدند،پس چاره چه بود جز فروختن به مفت! حالا دیگر سفارش دهنده و صاحبکاری که 1000 تومن را در آسمان به ضرب گلوله برنو هدف میگیرد تا خدای نکرده از کف نرود، کارگر چینی مفت پیدا کرده بود و سود 3 سر بردش، 5 سر برد میشد، این گروه حتی از هبه و هدیه فروگذار نبود و سر به سجده چاکری بر آستان خان جان سالار، میمالید.

در این میان گروه دیگری که عرصه را تنگ میدید و خاکریز خاکریز از رادیو گرفته تا تئاتر زمین و هوا، همه را به باد داده بود،به جای حفظ خود و نگه داشتن اسم و رسم کوچکی که دست و پا کرده بود و گوهری که مدعی صاحب بودنش بود و همه جا از تلالو هنرش در دوبله داد سخن بلند کرده بود، وارد رقابتی مذبوحانه و خودخواسته با گروه اول شد و چنان دستمال چاکری بر جهاز کشید که پوست برکند! حکایتی شده رو کم کردن آن از این و این از آن. کار به جایی رسیده که در رساندن آثار دوبله شده به ساحت کارفرما، به نرخ هیچ (!) پوز یکدیگر به خاک میکشند.

این رقابت بازار را از دست انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار (انجمن اصلی) خارج کرده و حتی خرده نانی هم به انجمن فرعی (گویندگان جوان) نمیرسد. تئوریسینها به فکر چاره بودند که زمزمه گروه سومی هم بلند شد. تشکلی از اعضای جدا شده انجمن گویندگان (دوبلاژ ایران) با گویندگان عشق ممنوعه و ... تشکلی که به خیال خام در نوردیدن بازار وارد بازی شد و طعم شکست از قیمت شکنان نوظهور را چشید و خواسته یا ناخواسته به زنجیر کشمکش آنها پیوست و سهم 5 درصدی هم نبرد.

در همین احوال رویش پدیده های فوق الذکر، بازار جدیدی باز نشده به آتش کشیده شد. همانگونه که مستحضرید دوبله همزمان را آقایان خسروشاهی، نوذری، مقامی و ... در دهه 60 پایه ریزی کردند. بی شک این دهه با ظهور این نورسیده ،خود یک دهه طلایی است. پدیده ای که اوج هنر اساتید این فن را در 3 دهه گذشته به قله های رفیع رسانده. دوبله همزمان یک فیلم سینمایی گاه 180 دقیقه ای بدون لب زدن بدون خستگی و بدون بی حالی، کاری نیست که از عهده هر گوینده حرفه ای برآید. شهرهای اصفهان و همدان 30 سال است جولانگاه همای تیز پرواز این گونه از دوبله اند و جوانترها چه نیک میراث اسلافشان را به ارث برده اند.

کلانشهر تهران از این گوهر بهره ای نبرده بود. انجمن گویندگان جوان پیش دستی کرد و با همان توان اندک، در حد 15-20 دقیقه ای در پردیس قلهک و بعدها در پردیس کوروش، تک سانس یا 2 سانسی به اجرا پرداخت و با جذابیتهای بکر و اجرای موسیقی و لیزر شو و دود و نور، به قول عوام ترکاند. سهم بلیط فروشی به قیمت هر بلیط 12000 تا 15000 تومان، به درصد معقول 40 برای گویندگان و 60 برای سالن تقسیم میشد. همه راضی بودند. سالن راضی، مردم راضی، جوانها هم راضی. با یک حساب دو دو تا چهار تا مشخص میشود که از یک سالن 400 نفره، رقمی در حدود 2.400.000 تومان عاید جوانان میشد. در این اثنا مذاکرات مفصلی هم برای ورود پرقدرت انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار شد و پیشنهاد 60 به 40 (اینبار 60 برای گوینده ها و 40 برای سالن، تقریبا هر سانس 3.600.000 تومان) هم پذیرفته شد. اما در زمان مقرر برای عقد قرار داد هیچکس جوابگو نبود! انجمن جوان یک اطلاعیه به جهت عدم همکاری منتشر کرد و همانجا بود که بو بردیم همان آقایان با نرخی شناور بین 150.000 تومان تا 300.000 تومان وارد بازی شده اند. و چه ارمغانی برای مدیران فرصت طلب بهتر از این، تا با شعارهای نخ نما و دمده ی "شکستن انحصار" و " فرصت دادن به جوانان"، سوار بر خر مراد، اتوبان روبرو را 4لاینه، 4 نعل بتازند؟

جوان هیچ نشده پس زده از همه جا که به اشتباه وارد این کار شده، پیش خود نمیگوید که آن مردم، نه به دیدن فیلم که به عشق دیدن گوینده و میکروفون پول میدهند، پس تن فروشی نکنم! چه خوب گفته شاعر که "هر که شد بر اشتر نفسش سوار، بهر او عقلی نباشد استوار".

اوضاع نابسامان این عده را بارها دلسوزان این عرصه به مدیران ارشاد متذکر شده اند و بارها گفته اند که عاقبت جولان دادن این چند نفر چه بر سر زندگی حرفه ای بزرگان و پیران و (بدبخت تر از آنها) جوانان مستعد و قانونمدار، می آورد. انجمن جوان هم علیرغم تذکرات آنروزها، به سودای فتح قلل، مار هفت خط در آستین پرورانده ...

فقط چند سوال ذهنم را درگیر کرده :

این جوانان چگونه در شرایط بحران اقتصادی کنونی که نرخ رسمی تورمش 24% است با روزی 25000 تومان گذر عمر میکنند و آیا برای خود آتیه ای پرفروغ هم دیده اند که اینگونه با دست خودشان روزهای عمر را میکشند به مفت و به امید فرداهایی بهترند؟

رقابت خوب است آنجا که سازنده و برای پیشرفت باشد.

اما رقابت در نابود کردن آنچه روزی گرانترین خدمات سینمایی کشور بود و مایه مباهات و روزی رسان عده ای کثیر، کم از حمله مغولان ندارد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار