شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۹۱۳۶
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۴
پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته/ «حرمان هور»
کتاب «حرمان هور» دست‌نوشته‌های شهید احمدرضا احدی است. او رتبه اول کنکور پزشکی در سال 64 بود ولی این کتاب به مسئله مهم‌تری می‌پردازد.
 شهید احمدرضا احدی در سال 45 در اهواز متولد شد. بعد از شروع جنگ به زادگاه خانوادگی‌اش ملایر بازگشتند. در سال 65 بعد از بارها اعزام به جبهه در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید.

او در سال 64، رتبه اول کنکور پزشکی را به دست آورد و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی شد. این اتفاق را مهم‌ترین خصیصه این شهید می‌دانند و خیلی، هنگام معرفی این شهید، دانشجویِ نخبه‌بودن او را پررنگ‌ترین وجه شخصیتی او بر می‌شمارند. اما به زعم این قلم، این خصیصه، یکی از پیش‌پاافتاده‌ترین ویژگی‌های شخصیتی این شهید والامقام است.

نگارنده بعد از مطالعه کتاب «حرمان هور» به این برداشت رسیدم که مهم‌ترین ویژگیِ شخصیتی، که می‌توان از دریچه آن احمدرضا احدی را بازشناخت، «رفیق‌بازی» اوست؛ نه آن مفهوم ساده و سطحی که ما از رفیق و رفیق‌بازی در ذهن داریم؛ بلکه آن رفاقتی که در مرامِ اولیای الهی است و از «حب الهی» سرچشمه می‌گیرد و در حب به بنده خدا بروز پیدا می‌کند. تلاش برای گذر از «علم حصولی به علم حضوری» دیگر خصیصه بارز این شهید بزرگوار است.

کتاب «حرمان هور» مجموعه دست‌نوشته‌های شهید «احمدرضا احدی» که آن‌ها را به فراخور حال و مقال نوشته است. آن‌طور که از دست‌نوشته‌ها مشخص است، بیشتر آن‌ها زمان حضور در جبهه نوشته شده‌اند؛ از پادگان‌های تقسیمِ نیرو و مقرهای آموزشی تا خط مقدم جبهه، مکان‌هایی بودند که شهید در هر فرصتی که می‌یافت، چند خطی می‌نوشت. یعنی در این کتاب با روایت خطیِ زندگی شهید احمدرضا احدی از زبان یک راوی ثالث روبه‌رو نیستیم؛ بلکه با پاره‌هایی از اندیشه‌ها، رویدادها، تجربه‌ها، کشف‌ها و حالات شهید احمدرضا احدی رو‌به‌رو‌ هستیم که به قلم ساده، صمیمی و دوست‌داشتنیِ خودِ او نگاشته شده است.


البته دست‌نوشته‌های شهید در این مجموعه به ترتیب تاریخ پشت سر هم نیامده‌اند؛ با این حال بعد از خواندن کتاب می‌توان آنچه شهید احدی از سر گذرانده را درک کرد و رشد یک سربازِ امام تا مرحله یک عارفِ دل‌سوخته و فناخواه را لمس کرد. کارِ تدوین و تنقیح این یادداشت‌ها را «علیرضا کمری» انجام داده است؛ این کتاب که مجموعه چند دفتر از دست‌نوشته‌های شهید است، توسط «انتشارات سوره‌مهر»، در سال 67 زیر چاپ رفت و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است. بعدتر علیرضا کمری، به مدد دوستان و نزدیکان شهید، دست‌نوشته‌های دیگری از شهید به دست آورد که در فصل «بازیافته‌ها و افزوده‌ها» به کتاب اضافه کرد.

در این کتاب با چند نوع دست‌نوشته و یادداشت از شهید مواجهیم که حتی در بین آن‌ها «داستان‌کوتاه» هم دیده می‌شود. در یک نگاه کلی دست‌نوشته‌های این مجموعه عبارتند از: خاطره‌ها، شطحیات، تحلیل‌ها، گزارش‌ها، درددل‌ها تمثیل‌ها و داستان‌ها. هر کدام از این انواع، بسته به آنچه شهید از سر گذارنده و آنچه در دل او می‌گذشته روی کاغذ آمده‌اند؛ جوششی‌بودن دست‌نوشته‌ها را می‌توان در تک‌تکِ واژه‌ها و بندهای کتاب حس کرد.

در دفتر اول کتاب، بیشتر خاطره‌‌های شهید را می‌خوانیم؛ اما هر چه جلوتر می‌رویم و دفترهای بعد را ورق می‌زنیم کمتر شاهد خاطره‌گویی هستیم؛ بلکه با نویسنده‌ای همراه می‌شویم که اتفافات زندگی در جبهه و برخوردهای او با آدم‌های اطرافش حال او را تغییر داده و فکرش را زیر و رو کرده است. کم‌کم تحلیل‌ها و بینش‌ها را می‌خوانیم؛ آن هم از کسی که دیگر دانشجوی پزشکی شده، قلم پخته‌تر و جهان‌بینی شامل‌تری دارد ولی لکه‌ای غرور و منیّت ندارد؛ کسی که در حسرت رفاقت با اولیای الهی است؛ دوستانی دارد که از جان دوست‌ترشان می‌دارند و شوقِ دیدار دوباره آن‌ها و رسیدن به مقام‌شان آرزوی خواب و بیداری اوست.

شهید در همان ابتدای دفتر اول در بیان اینکه چرا می‌نویسد می‌گوید: «چیزی که می‌نویسم نه برای آن است که کسی بخواند و نه برای این است که نیت سوء و ریایی داشته باشم، بلکه برای این است که اگر روزگاری خواستم به گذشته‌ها بیندیشم و خاطرات گذشته را به یاد آوردم وسیله‌ای در دست داشته باشم.» برای همین در بیان خاطره‌ها زاوید دید اول شخص و ضمایر اول شخص را نمی‌بینیم، بلکه در خیلی از خاطره‌ها راوی دوم شخص است؛ گویی شهید این‌ها را خطاب به خودش نوشته تا بعدتر که خواند بداند چه کرده است و چه در سر داشته؛ که البته این نوشته‌ها بیشتر چراِغ راه دیگرانی شد که قصد نداشت برای‌شان بنویسد. خود، نخوانده رفت و درسی که می‌باید را گرفت و امتحانی که می‌باید را به بهترین شکل پس داد؛ حتی بهتر از کنکور دانشگاه!

اگر می‌خواهید «رفاقت» و «سیر و سلوک» به سبک «اولیای الهی» را بچشید خواندن این کتاب را از دست ندهید؛ اولیایی که به فرموده امام راحل، یک‌شبه ره صدساله را رفتند و شمع محفل بشریت شدند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار