حال این که مبتنی بر تجارب گذشته، به ویژه در اواخر دوره شورای دوم و اوائل دوره شورای سوم،تنش و ناآرامی در حوزه شورا و شهرداری اهواز بازی دومینویی راه انداخت که دود آن، چشم مردم را از هر قشر و سلیقه ای کور کرد و تر و خشک را با هم سوزاند.
ابراهیم دوستی
وقتی در کنار رودخانه ای نشسته ایم و ریگی بر گرفته و بر امواج رودخانه می نشانیم؛ غافلیم که همان ریگ و تکانه محدود، موجی خروشان و طوفانی لرزان را بر می آورد که تا دور دست ها پیش رفته و عاقبت بر دامنه دامن گاه می نشیند و راستی که بر شاخ نشسته و شاخه می بریم و این کشتی را یکایک سورانی است.
بگذریم؛ شهرداری اهواز چنان ساخت پیچیده و بافت در هم تنیده ای دارد که گویی در آرام ترین وضعیت و کم حاشیه ترین موقعیت نمی تواند از تیررس نگاه اهالی قدرت خارج شود.
به تعبیری دیگر این اصحاب قدرت هستند که تاثیر مجموعه ظرفیت های شهرداری اهواز را بر سپهر سیاست و اقتصاد و اجتماع خوزستانی نمی توانند نادیده انگارند، بنابراین هر کنش گری، بسته به بهره ای که از کیک قدرت دارد یا سهمی که برای خود از کیک قدرت قائل است، سعی می کند راهی به ساخت مدیریت شهری در گستره اهواز بیابد و از این طریق اگر قدرت دارد، ثروت خود را باز تولید نماید و اگر ثروت دارد به افزایش قدرت خود میل نماید.
حال این که مبتنی بر تجارب گذشته، به ویژه در اواخر دوره شورای دوم و اوائل دوره شورای سوم،تنش و ناآرامی در حوزه شورا و شهرداری اهواز بازی دومینویی راه انداخت که دود آن، چشم مردم را از هر قشر و سلیقه ای کور کرد و تر و خشک را با هم سوزاند.
اشکال کار اما از آن جایی آغاز می شود که دولت ها تاب دوری از شهرداری را نداشته و میل معطوف به قدرت همواره دولتی ها را به سمت دخالت در کار مدیریت شهری سوق می دهد. این دخالت ها تا جایی پیش می رود که شهردار و ارکان شهرداری به دست نشاندگان استانداری ها تقلیل می یابند غافل از این که شهرداری نهادی غیر دولتی، عمومی و زیر نظر شورای اسلامی شهر است. این کشاکشِ دنباله دار گاه تا انحلال شورا و انقیاد ناگزیر شهرداری به پیش رفته است و گاه در مواردی استثناء مانند شهرداری تهران کج دار و مریض و بدون نتیجه ادامه یافته است.
این در حالی است که نهاد شهرداری در گذشته تا حد زیادی از منابع دولتی ارتزاق می کرد و اما امروز با قطع کامل کمک های دولتی، این شهرداری ها هستند که بار اجرایی دولت را در حوزه توسعه شهر بر دوش گرفته اند و دولت ها علی رغم اعتبارات بی حسابی که ساختار نفتی کشور در اختیارشان نهاده است بدون هر گونه پاسخگویی، شانه از زیر بار مسئولیت هایی که در حوزه مدیریت شهری دارند خالی می کنند.
حیرت آور این که، آن جا که اگر قدرشناس نیست؛ باید مدافع آرامش فعلی باشد، خود در مقام ایجاد تنش و بازگشت به گذشته قرار می گیرد و البته بر آگاهان پوشیده نیست که داستان تصاحب چرخه قدرت در شهرداری، سَرِ درازی دارد که خون از مژگان می چکاند.
با این همه، شهرداری اهواز در دوره چهارم نوعی تازه از شرایط تعاملی با شورا را تجربه می کند، تجربه ای که انتخاب شهرداری خارج از دایره اکثریت قومی و ثبات مدیریت فعلی را به ارمغان آورده است. تا جایی که قیام شایسته سالارانه شورای چهارم علیه آموزه های سنتی و نخ نمای قومی تحسین وزیر اطلاعات و معاون ریاست جمهوری در امور اقوام را در پی داشت و افسوس و صد افسوس که این درون استان، فاقد چنین نگاه سترگ و راهبردی و دوراندیشانه مبتنی بر منافع ملی هستیم.
تغییر و استیضاح مکرر شهرداران تا جایی که فرآیند خدمت رسانی در شهر اهواز مختل و آنارشی و سرگیجه حاکم در شهرداری اهواز به ضرب المثلی جهانی تبدیل شده بود و اداره شهر آن هم مدت ها توسط سرپرست، موج بی قانون استخدام ها و در نهایت بسته شدن باب دموکراسی محلی و انحلال تلخ شورا که شرایطی بحرانی را در شهر بوجود آورد و تا امروز هنوز انعکاس سکته ای که در روند خدمترسانی در شهر اهواز ایجاد شد را می توان در نقطه نقطه شهر دید، آیا این همه آیا کافی نیست تا یک امتیاز ویژه برای شورای چهارم قائل شد.
بی تردید بحران زی بودن برخی خرق عادت نیست و متاسفیم که آب گل آلود فرصت مناسبی برای ماهی گیران سیاسی پدید می آورد اما چه باید کرد آیا دولتی ها از نقش خود در توسعه شهر غافل نشده اند، سهم آن ها در حل مشکل قطار شهری اهواز، حل مشکل فاضلاب این شهر، زیر زمینی شدن خطوط فشار قوی برق، محرومیت زدایی از حاشیه و ده ها مشکل دیگر چه میزان است.
این که سال هاست شهر اهواز حتی یک اتوبوس و تاکسی از محل تسهیلات دولتی دریافت نکرده است، یا نفت و فولاد و حفاری عوارض قانونی خود را پرداخت نمی کنند را چه نهاد بالادستی و دارای اختیارات قانونی می تواند پیگیری نماید. آیا بهتر نیست به جای اتهام پراکنی، سهم خود را در توسعه شهر بازنگری کنیم، یادمان باشد در فضای آرام است که می توانیم انگشت اتهام خود را به سوی این و آن بچرخانیم، در فضای مبهم و غبارآلوده، همه مقصریم. یادمان باشد در کنار هم بودن و ماندن هنر مدیریت است، جایگاه انتقاد مناسب صاحبان منصب و اهالی قدرت نیست، این را مردم در قضاوت هایشان مورد توجه قرار می دهند.
حالا باید این پرسش را مطرح کرد که چرا وقتی با تدبیر افراد کاردان، اسب چموش شهرداری اهواز رام شده و آرام گرفته، بازیکنان به نظم و قاعده ای آراسته شده و داور جانب عدالت را گرفته است، روی سکوها زمزمه هایی شنیده می شود و علاقه ای برای برهم زدن آرامش درون زمین پدیدار شده است، براستی چرا؟