شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۹۸۶۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۸
حاج اسدالله یک مرد بود بالاتر از یک شیر زرد و در تقدیم کردن پاره های تنش به آستان الهی دریغ نکرد و برای رضایت آفریننده هستی همه آزمونها را پشت سر گذاشت

دیروز حاج اسدالله دهقانی پدر شهیدان علیرضا و غلامرضا دهقانی را از مسجد جامع نمره یک مسجدسلیمان همانجایی که دوفرزندش به جبهه رفتند و از همان جابردوش مردم تشییع شدند و در کنار رب خویش آرمیدند اوهم تشییع شد و با قلبی آرام در کنار فرزندانش آرمید، نه کسی تیراندازی کرد!نه گاگریوه خواند و نه شیرزردش خواندند! ونه پوستری بر دیوار زده شدیا بنری از پایه آویزان گردید! در صورتی که شیرهم در مقابل عظمتش تعظیم کرد، و هراس دشمن از این هیبت و ابهتی است که در ایستادگی آنان به تصویر کشیده می شودپاکمردی که هرگز زبان به گلایه نگشود و در سینه کش نفسگیر کوچه های تنگ نمره یک خدا را شکر می کرد و گاهی که نفس کم می آورد نگاهی به آسمان می انداخت و دستهایش را بر زانو فشار می داد و به سوی خانه اش بر بلندای تپه گام برمی داشت و با لبخندی پر از خس خس و سرفه از سینه اش پله ها رادرمی نوردید و بوته گل باغچه و نهال انار درون حیاط را تماشا می کرد وآنجا را که فرزندانش پرورش یافته بودند و به جبهه ها راهی شدند را به کاخهای بلند ترجیح می داد و سربلندی نزد دادار را در دیوارهای گلی خانه می یافت و جستجو می کرد . الحمدلله گفتنش را بعد از شنیدن خبر شهادت علیرضا در گوش دارم ،من این خبر به وی دادم ، درخواست و اصرارش را بعد از شنیدن شهادت غلامرضا برای قرائت زیارت عاشورا هنوز در یاد دارم و نگاهش که گاهی گریه ام می انداخت و دلداریهایش و وفایش ، حاج اسدالله یک مرد بود بالاتر از یک شیر زرد و در تقدیم کردن پاره های تنش به آستان الهی دریغ نکرد و برای رضایت آفریننده هستی همه آزمونها را پشت سر گذاشت و شهر مسجدسلیمان بایداین برکتهای خداوندی را پاس بدارد ، وقت رفتن هم مظلوم بود آن صبور شهیدپروری که هرگز گریه نکرد فقط در روضه اهل بیت که در منزلش برگزار می شد مانند آن روزها که زیر گنبد مسجد جامع می نشست ، اما در بیمارستان امام اهواز وقتی همرزمان و دوستان شهدا را صدا زد و در انتظار آنان ایستاد و نیامدند گریست!فهمید که اسیر گرفتاریهای روزه مره زندگی شده اند همان هشداری که امام داده بودند !خواست برخیزد طاقت و توان نداشت و دل دریایی اش تنگ می شد ! حاج اسدالله در کنار دو فرزندش به خواب رفت برای بیداری همه مردانی که در فداکاری مردانگی می کنند و امید داشت فردا باور شود پر ازشکوفه هایی با بوی عطر خدا و سینه هایی پر از یاد و قدرشناسانه ،مردان سترگ نمادهای حرکت آفرین این سرزمین هستند
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۲
comment
comment
دهقانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
comment
0
0
comment مرحبا به غیرت شما مرحبا به وفاداری شما دست مریزاد
comment
دهقانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
comment
0
0
comment چقدر این متن واقعیت داشت دیشب تا الان هزاران بار خوندم و فهمیدم همچنان مثل همیشه همراه پدرم بودی فقط میتوانم بگویم خوشا به غیرتت
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار