آنان که شفیانی را ندیدند و نمی شناسند امروزه به راحتی در لابلای این 5 جلد می توانند او را بشناسند، یا بخوانند. این ادبیات دهه چهل به بعد است، ادبیاتی که رایج بود، این نویسندگان بنیان گذاران ادبیات دهه چهل هستند. بسیاری از کسانی که آنان را شاخص های ادبیات ایران می دانند به همین زبان نوشته اند
منصور محرابی فرد به مناسبت انتشار دوره پنج جلدی مجموعه اثار منوچهر شفیانی نویسنده بزرگ خوزستانی نوشت:
سرگذشت ظهور و افول منوچهر شفیانی، سرگذشت مغموم روشنفکر جهان سومی است که از قضا در ایران و بدتر از آن در خوزستان و بدتر در بختیاری رشد کرد و بالید.
شخصت او جوانی بود که تلاش فراوان کرد تا در تهران و تا در مجلات و روزنامه های مطرح نامش حک شود. بدون شک توان بسیار زیادی به کار برده بود.
معمول است در جریان کشورهای جهان سومی خط و مشی روشنفکری رسم شده است. روشنفکران بر اساس آن خطوط می روند و و تلخی این جریان آن است که نویسنده را بخصوص نویسنده از خوزستان آمده را در تنگنای این ترسیم نهاده بودند. اما شفیانی گاه و بیگاه در این معرکه به جریان تفکر و روشنفکری روی کرده است و آنجا که به بیان بعضی ها کلی گویی کرده در حقیقت خودش را خواسته تا رها کند از بندی که بسته بودند و خطی که کشیده بودند. از سوی دیگر نوشته هایی نیز داشته که در این خطوط و ترسیم ها رد شده بود آنان نیز در این 5 جلدی جمع شده اند.
بیشتر باید خواند آثار او را و این 5 جلد می تواند آغازی باشد بر اولین کار بسیار ارزشمندی که جناب آقای محسن حیدری به آخر برد و در حقیت باید گفت آغازی است برای منوچهر شفیانی که بسیار جوان مرد و بقولی وقت مردن هنوز نرسیده بود.
نه می توانم تعریف بیهوده بدهم که تعریف غیرعلمی بر کار می تواند آسیب جدی بر این آثار باشد و بلکه باید اول از هر چیز این 5 جلدی را خواند.
دوستان متخصص و نویسنده ام که کم نیستند و بسیارند و امیدوارم بیشتر شوند، روی نقاط خاص داستان ها دست بنهند و انتقادی برخورد کنند، زیرا شفیانی در لابلای آثارش و در آثار قلمی نویسندگان خوزستان و کشور کاملن هویدا و زنده است.
بحث نوشتار را از بحث زندگیش جدا کنیم و بحث خط و مشی سیاسی را اگر در داستان ها واقع باشد بررسی کنیم.
شفیانی بدون شک روشنفکر زمان خودش بود، پس نمی توانیم او را از صف سیاسی دور کرد، اما باید با دقت کنارهم چید تا لطمه ای نخورد.
در این زمانه عسرت که بسیاری نشسته اند تا اگر منتصب به دیگری شد قبایشان را آتش زنند.
سالها پیش در روزنامه ی تولید شهرام گراوندی دوستانی دور هم گرد آمدیم و ویژه نامه ای برای او بنا نهادیم، خیلی خوشحال بودیم که توانستم اندک کاری برای شفیانی بکنیم، اما اکنون آثار 5 جلدی او در پیش رویم نهاده است، نمی توانم خوشحالیم را پنهان کنم.
آنان که شفیانی را ندیدند و نمی شناسند امروزه به راحتی در لابلای این 5 جلد می توانند او را بشناسند، یا بخوانند. این ادبیات دهه چهل به بعد است، ادبیاتی که رایج بود، این نویسندگان بنیان گذاران ادبیات دهه چهل هستند. بسیاری از کسانی که آنان را شاخص های ادبیات ایران می دانند به همین زبان نوشته اند، اما شفیانی جا مانده بود، به او نگاهی نشده بود، چرا؟ نمی دانم، شاید به دلایلی که در اول همین مطلب نوشتم و نخواستم بیشتر توضیج دهم، هر کسی باید کار خودش را بکند.
شفیانی متعلق به این خطه است و موظف هستیم بچه های این خطه در باره او بیشتر کار کنند. این تلاش او را به کشور و بیرون از مرزها معرفی می کند.
امیدوارم تلاش دوست گرامی ام آقای محسن حیدری به دیده همه ی اهل کتاب ارزشمند جلوه کند.