امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - عبدالرضا شریفات
قرآن، کتاب مظلومی است. بهرغم همۀ سر و
صدایی که به بهانۀ قرائت و تجوید و تفسیر آن راه انداختهایم، بسیاری از آیات و
آموزههای آن ناشناخته است. در این کتاب، آیاتی است که معمولا در مجالس دینی، گفته
و شنیده نمیشود. گویی تصمیمی نانوشته وجود دارد که کسی سراغ آنها نرود و باد به
پرچمشان نیندازد.
قرآن، در سورۀ آل عمران، آیۀ 75 میگوید: گروهی از
اهل کتاب، وقتی امانتی را میپذیرند، آن را به صاحبش بازنمیگردانند، به این بهانه
که صاحب آن همکیش ما نیست: قَالُوا لَیسَ عَلَینَا فِی الأُمِّیینَ سَبِیلٌ.
«امی» یعنی کسی که پیرو هیچیک از کتابهای آسمانی نیست. آنان میگفتند ما دین
داریم و «اُمّی» دین ندارد. پس وقتی او امانتی را به ما میسپارد، ما مجبور به
بازگرداندن آن نیستیم، زیرا هیچ تکلیفی در برابر او نداریم و - به تعبیر قرآن - او
بر ما «سبیل» ندارد. قرآن میگوید: این هم یکی دیگر از دروغهایی است که بر خدا
بستهاند: یقُولُونَ عَلَی اللّه ِ الْکذِبَ وَ هُمْ یعْلَمُونَ. یعنی خدا نگفته
است که برای آنان حقی نیست.
بنابراین قرآن، «حق به معنای حقوق فردی و اجتماعی»
را به «حق در برابر باطل» گره نمیزند. میگوید: گیرم که تو بر حقی و باطل نیستی؛
این، چه ربطی دارد به اینکه حقوق دیگران را مراعات نکنی؟ اینکه تو خود را حق میدانی
و دیگری را باطل، حقوق اجتماعی تو را بیشتر یا متفاوت نمیکند. قرآن، سه بار به
مسلمانان گوشزد کرده است که «وَ لَاتَبْخَسوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ.»(سورۀ هود،
آیۀ 85؛ سورۀ اعراف، آیۀ 85؛ سورۀ شعراء، آیۀ 183) یعنی آنگاه که ترازو در دست میگیرید،
کفههای آن را همسنگ کنید و حق هیچ کس(ناس) را به هیچ بهانهای، از کفۀ حقوقش
بیرون نگذارید. ترازو را با زبانههای آن میزان میکنند، نه با سود و زیان
ترازودار:
هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد
هر که با ناراستان همسنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
(مولوی)
پیام قرآن – دستکم در این آیات - این است
که حق بودن تو، نه بر حقوق تو میافزاید و نه از حقوق آنان که باطلشان میشماری میکاهد.
اگر این آیات و مانند آن را، جزء «محکمات قرآن» بدانیم، باید هر متن يا عبارتی را که بوی تبعیض میدهد، «متشابه» بخوانیم و به حاشیه برانیم؛ اما آنچه رخ داده است، عکس این است؛ یعنی اینگونه آیات را توجیه و تفسیر کرده یا نادیده گرفتهاند و متنهایی را برکشیدهاند که به تبعیض در حقوق طبیعی و اساسی انسانها، روی خوش نشان میدهند. من بر این باور نیستم که میتوان از قرآن و دیگر متون دینی، همۀ مواد اعلامیۀ حقوق بشر را بیرون کشید یا میتوان متون دینی را مدافع حقوق انسان، به معنای امروزین آن، قلمداد کرد؛ اما میدانم که اگر کسی به حقوق انسانها بیندیشد و به آن اهمیت بدهد، همان مقدار میتواند از گشتوگذار در مجموعۀ متون دینی، با دست پر بازگردد که مخالفان حقوق بشر میتوانند آیه و روایت بیابند و به ما نشان دهند. یعنی نقطۀ عزیمت، متون نیست؛ چشمی است که به این متون مینگرد و متاع خویش را میجوید و میيابد. پس چشمها را بايد شست.