امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - سعید آژده
این غم انگيزترين حادثه مرگ شاعر
در فروردین امسال بود برایم...
امروز مراسم ختم یکی از عزیزانم
بود مراسم مرگ شاعری که مثل همه شاعران از زندگی درون پیله دنیا خسته بود و خواست تا
پروانه شود....شد....و پر کشید. ......
محمد رضایی. ...دوست و همشهری
ی من.....شاعری به ظاهر نا آرام اما بسیار دلی نازک و شاعرانه داشت....
قبلا یادم هست مرگ رستم آله مرادی
هم در دوشنبه بود اما محمد را در دوشنبه ختم گرفتند.....
جوانی فعال و تازه نفس بود....او
اما انگار تمام جهان را در جوانی اش طی کرد تا به نقطه ی ثقل سوختن در مرگ برسد...
حادثه ی مرگ شاعر همیشه اندوهناک
است....و این غم انگيزترين حادثه ی این فروردین بود که در روز میلاد من هفتم فروردین
برابم رقم خورد.....
من نه جرات کرده ام سر مزارش
بروم نه مراسم اش....چرا که مرگش را هنوز نپذیرفته ام......
چراکه مرگ الول،را نپذیرفته ام
مرگ رستم اله مرادی را مرگ منصور نوذری و سیروس رادمنش را.....
مرگ استاد بهرامی و علی مقیمی
را.....
من مرگ هیچ شاعری را باور ندارم....
شاعران برای مردن آفریده نشده
اند.....شاعر هرگز نمی میرد....شاعران در همیشه ی اعصار ماندگارترین موجودات زمینند
که در همیشه ی تاریخ می مانند،......اصولا
شاعر برای جاودانگی آماده است....
امروز علی رغم اینکه مسجدسلیمان
ام و فاصله ای تا مزار محمد رضایی ندارم اما جرات ندارم بروم....چرا که هنوز نپذیرفته
ام.......
و روزیکه بپذیرم او مرده است
آن وقت شاید خودم هم برای همیشه از پیله به پروانه گی برسم.....
من این عروج را برای شاعر ،تلخ
و اندوهگین کننده و عصیان می دانم......
عصیانی که زندگی ی امروز را به
چشم ما بیشتر از همیشه بی ارزش می کند.....
به رسم و آیین ایلی ام،برایش
امشب در اتاقم مصیبت میگیرم و مرثیه میخوانم....
محمد الان وقتش نبود.....ولی
شاعر هیچ گاه نمی میرد....
دوشنبه 9/1/1395، مسجدسليمان