امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
محمدخطیب
در دوره قبل از دبیرستان، شهید مصطفي چمران را شناختم و مجذوب تک تک ابعاد شخصیتی او شدم. شهید چمران با وجود اینکه رشته فیزیک پلاسما خوانده، همه چیز را رها می کند و می رود بیروت «چریکی» یاد می گیرد. کسی که زندگی یکنواختی نداشته، همیشه در ذهنم بوده است. در یک کلام هم عالم بود و هم شجاع؛ هم دانشمند بود و هم چريك، هم زاهد بود و هم هنرمند، هم وزير بود و هم عارف و در نهايت عاشق.... سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالکاشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نماییم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید.....
«مصطفای شهید» مردي بود كه تنها ايران را موطن خود نمي دانست. به اعتقاد او در هر نقطه جهان كه ستمي به مسلمانان وارد مي شود، بايد حضور يافت و مبارزه كرد. او مردي بود كه مبارزه و عرفان را در هم آميخت و به جايگاهي رسيد كه شايد در اين زمانه براي كمتر كسي متصور باشد. او زماني به لبنان رفت تا پايگاه چريكي مستقل تشكيل دهد و روز ديگر براي هدفي مشابه رهسپار مصر شد. چمران از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله هاي بلند كوه هاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرماني هاي بسياري به يادگار گذاشته است. به طور حتم اگر «مصطفي» امروز در ميان مان بود كاروان آزادي را قبل از همه تشكيل مي داد، به سزمين غصب شده فلسطين مي رفت و با هنرمندي اش خواب را از چشمان غاصبان مي ربود و غروب اسرائيل را نزديكتر مي كرد. از سوی دیگر، «مصطفای شهید»، ما را به یاد دو مصطفی می اندازد؛ نخست مصطفی چمران که ذوب در روح الله و سردار پر افتخار جبهه یاران خمینی و مالکاشتر جنوب لبنان بود و دوم «مصطفای جوان» شهید مصطفی احمدی روشن سردار ولایتمدار عرصه علم و فناوری. بی شک راهنمای مصطفای جوان و شهید هسته ای سالهای اخیر ما مصطفی چمران بود. آری، یکی از والاترین نمونه های انسان سازی و تربیت ولایی انقلاب اسلامی، «مصطفی چمران» است که همچنان شهادت کسانی چون «علی محمدی ها»، »شهریاری ها» و «احمدی روشن ها» در عرصه علم و فناوری و بالندگی روزافزون حزب الله لبنان، پویایی راه «مصطفای شهید» را بیش از پیش به ما یادآوری میکند.
چمران«عارف و زاهد» بود. وقتي به راز و نيازهاي اش مي رسي، منقلب مي شوي و از خود بيخود.. و فقط حسرت و غبطه مي خوري به عرفان مداري و انس گيري اش با مولاي اش حسين بن علي (ع)؛ آنجا كه خطاب به سالار شهدا مي گويد: «ببين چگونه در ميدان نبرد مي خروشم، ببين چگونه به معركه هاي خونين فرو مي روم، ببين چگونه به گرداب خطر غرق مي شوم، ببين چگونه در توفان حوادث جولان مي دهم، ببين چگونه در درياي مرگ شنا مي كنم تا به ساحل نجات برسم و چه زندگي عاشقانه اي، چه قرباني زيبايي، چه عشق بازي تهور آميزي و چه داستان شور انگيزي». یا در جای دیگر كه مي گويد: «من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد».
اينگونه است كه حس خستگي از ميهماني در دنياي فاني و بي تابي را با گوشت و پوست مي توان در مناجات هاي «عارفانه» چمران احساس كرد. آري؛ آدم ها را از دعا و راز و نيازي بايد شناخت كه آن را زمزمه مي كنند.
«دكتر» فرمانده جنگ هاي «نامنظم» بود، اما در مقابل معبودش هميشه «منظم» و مقرراتي بود. براي نماز كه مي ايستاد، شانه هايش را باز مي كرد و سينه اش را مي داد جلو. يكبار همرزمش از او مي پرسد« چرا سر نماز اين طور مي كني؟» گفت: « وقتي نماز مي خواني مقابل ارشدترين ذات ايستاده اي. پس بايد خبردار بايستي و سينه ات صاف باشد». همرزمش با خود مي خندد و مي گويد دكتر فكر مي كند خدا هم تيمسار است.
اين كار «دكتر» يعني نظم مداري كه خيلي ها امروز آن را فراموش و يا بهتر بگويم دوطلاقه كرده اند!
چمران «وزير» بود اما ساده مي زيست، يعني خدم و حشم نداشت. رسولي فر در كتاب «يادگاران»اش مي آورد: «ناهار اشرافي داشتيم: ماست. سفره را انداخته و نينداخته، دكتر رسيد. دعوتش كرديم بماند. دست هایش را شست و نشست سر همان سفره. يكي مي پرسيد اين وزير دفاع كه گفتن قراره بياد سركشي، چه شد پس؟».
اين يعني چمران ساده زيستي و بي ريايي اش همه جا بود، حتي در بين نيروهاي زير دست اش. حالا بماند كه برخي از وزراي امروزي براي سركشی و بازديد اول خدم و حشم شان را به اضافه تعدادی خبرنگار مي فرستند، بعد خودشان قدم رنجه مي كنند!
«شهید هنرمند» را برادرش «مهدی»خوب توصیف کرده بود آنجا که درباره اش می گوید: شهید مصطفی چمران یک شخصیت چندوجهی و جمع اضداد بود. باری؛ شهید چمران یک دانشمند فیزیک هسته ای بود که وقتی طرح حای خود را در این زمینه در دانشگاه مطرح می کرد شاید تنها معدودی از دانشمندان، به اندازه انگشتان یک دست سخن او را می فهمیدند اما او یک رزمنده توانا، رشید، شجاع و مدبر نیز بود. او پایه گذار مقاومت لبنان بود و در ایران و در جمهوری اسلامی هم وزیر شد و هم وکیل مردم در مجلس، اما اینها باعث نمی شد در فلسفه هنر دارای تحلیل نباشد و آنها را منتشر نکند. نقاشی، عکاسی، خطاطی و شعر دیگر هنرهایی بود که شهید چمران در آن تبحر داشت.
لیکن متاسفانه با وجود تمام خصلت های بیشمار این اسوه جهاد و عمل و با همه اهمیتش، هنوز کسی در عرصه تصویری، برای او اثری نساخته است. هرچند شنیده هایی مبنی بر علاقه «ابراهیم حاتمی کیا» کارگردان برجسته کشور، برای ساخت اثری در وصف شهید می باشد اما همواره حاشیه ها پیرامون امکان ساخته شدن یا نشدنش مطرح بوده است و کماکان ادامه دارد. البته این بی توجهی در خصوص ساخته نشدن فیلم درباره اکثر شهدا صدق می کند که توجه نهادهای ذیربط از جمله وزارت ارشاد را می طلبد تا اسوه ها و ستارگان درخشان این مرز و بوم به بوته فراموشی سپرده نشوند و نسل سومی ها «رادمردان دیروز» را بهتر بشناسند.
همچنین از این زاویه باید نکته دیگری را متذکر شد و آن هم این است که: صدا وسیما به عنوان رسانه ملی در معرفی سبک زندگی و سلوک «مصطفای شهید»، «چمران عارف »، «دكتر» فرمانده جنگ هاي «نامنظم»، «چمران وزير»، « وکیل زاهد مردم در مجلس »، «چریک ولایتمدار»، «هنرمند عاشق» و در یک کلام این «شخصیت چندوجهی و جمع اضداد» چه سهمی ایفا کرده است!؟
و اما در وصف «دانشمند چريك ولايتمدار» همانند همه شهدا چه بگویم که هر چه گفتم تنها بازی با کلمات بود و بسنده کردن به جملاتی که نشان از کوتهی عقل ماست؛ عقلی که از شناخت شهدا وامانده و خود را به کنار هم چیدن کلمات زیبا قانع می کند.
پس، سلام بر آن مرد بزرگ، سلام بر علم و عمل، سلام بر مرد بی ادعایی که وقتی نامش را در محافل علمی داخلی می بری لرزه بر اندام مدعیان دروغین علم می اندازد. سلام بر ابرمردی که با تمام وجودم از هنگامی که او را شناختم به او عشق می ورزم و خوشحالم که این ارادتم به مقام او اشتباه نبود. سلام بر مجاهدی که برای اقدام ولایی نه زمان می شناخت و نه مکان .....