شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۱۴۳۵
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۴

شوشان - علی عبدالخانی

در علم اقتصاد، بویژه شق تجاری آن، همیشه میان قدمت علامت تجاری یک کالا (برند) و اعتماد مردم نسبت به آن کالا رابطه مستقیمی وجود دارد. اساسا رمز ماندگاری کالای مفروض و تبدیل شدن آن به برند، چیزی جز پس انداز تدریجی اعتماد مردم نیست.

در عالم سیاست هم وضع به همین گونه است و چنانچه عملکرد قابل استناد و سلوک مردمی، امانتداری، صداقت و سایر اوصاف شایسته یک مفروض سیاسی بگونه ای منجر به کسب نسبتی از اعتماد مردم بشود و در گذر زمان، شخص مورد نظر بتواند بر محبوبیت و اعتماد مردم به خود بیفزاید، در چنین حالتی می توان به آن مفروض به چشم یک برند سیاسی نگریست. بنابر این میان قدمت فعالیت سیاسی از جمله وکالت و نمایندگی مجلس از یک سو و تبدیل شدن یک فعال به یک چهره محبوب (برند سیاسی) از دیگر سو هیچ تضاد و تعارضی دیده نمی شود.

اکنون این سوال را مطرح می کنیم که چرا این قاعده در شهر و دیار ما کمتر دیده میشود؟ یعنی یک شخص با بکارگیری همه شیوه های اعتمادساز و توسل به لطیفترین حالات و رفتارهای انسانی و طرح شعارهای ناشدنی و بعضا شدنی و همه لطایف الحیل بلاخره اعتماد مردم را کسب و به آنچه در صدد آن است می رسد، اما بمحض عبور چهارپای مرادش از پل یا مانع مردم، همه چیز را فراموش و از سازندگان و اعتبار بخشانش براحتی عبور میکند و در وادی کاملا متفاوت با آنچه قولش را داده بود سیر میکند.

در چنین حالتی آیا می توان انتظار برند شدن و محبوب باقی ماندن و اعتماد دوباره مردم به چنین مفروضی را داشت؟

وقتی یک کالا بدلیل صداقت و اعتبار سازندگانش بر روی مخاطبان اثر مثبت میگذارد و به برند و مارک پر طرفدار تبدیل می شود، علی القاعده انسانها با توسل به سازه های انسانی نیز می توانند اعتماد آفرین و اعتماد ساز شوند که براساس تجارب و مستندا به حافظه کماکان فعال راقم، چنین رابطه ای نسبت به نمایندگان مختلف استان و مرکز آن کمتر دیده شده است؟

بر اساس توصف پیش گفته شخصی که نماینده مردم بوده و تعاملی متناسب با نیاز واقعی اکثریت شهروندان داشته و در مدت نمایندگی یا تصدی مسئولیتش خدمت صادقانه را پیشه خود ساخته، چنین شخصی نباید با سقوط آراء یا کم اقبالی مردم مواجه شود، پس راز چنین وضع و حالتی چه چیزی جز بی اعتمادی مردم می تواند باشد؟

یکی از سرگرمیهای شبه تحقیقاتی راقم تطبیق دو صحنه دوران تبلیغات یک کاندیدا و ژستهای انسانی و تبسم های جعلی ایشان از یک طرف و انقلاب و دگرگونی رفتاری وی در دوره پس از پیروزی از طرف دیگر بوده و هست که بر اساس چنین تطبیق و انطباقی، دوگانگی رفتاری و بعضا نفاق گونه بویژه در طرح شعارها و ایده های واهی و توهمی و لغزش ملموس در لیزگاه منافع شخصی و گروهی و...مردم نسبت به مفروضهای مختلف انتخاباتی (شما بنامید کاندیداها) ابتداء بی اعتماد و سپس روی بر می گردانند.

این بی اعتمادی محدود به مفروضهای این بحث نمی شود و بدلیل فقدان مکانیزم های متعارف انتخاباتی مرسوم در دنیا شامل صوری یا محدود بودن مفهوم تحزب و نابرخورداری جامعه از سازوکارهای رسانه ای مستقل یا غیروابسته نیز می شود.

برغم همه این واقعیتها اما حکایت برخی نخبگان جان برکف و غیور شهر من که کاندیدای مورد نظر خود را تا سرحد فرشته و تبلور همه نیکی ها و نیکویی ها معرفی می کنند و بسان یک معشوقه به ایشان بعدی عاطفی و اخلاقی می بخشند و...واقعا حکایت ویژه ای است که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. 

یکی از دوستان راست گفتارم در وصف حال یکی از کاندیداهای اهوازی که قرابت خاص و مخصوصی با ایشان دارد، می گوید:

سالیان است او را از نزدیک میشناسم. بحکم طبیعتش عبوس و نامهربان، عصبی و بشدت تنگ چشم است اما این روزها بسیار مهربان، با آستانه تحمل فوق عالی و دست و دل باز ظاهر میشود...

آری، حکایت دوست من انعکاسی از برخی دوگانگیها  و دورنگیهای حاکم بر این عرصه است.

از آنجا که یکی از کاربردهای این قبیل مقالات آینده است، پس نوشته های بعدی قطعا به سمت شفافیت هر چه بیشتر و تعیین مصادیق و مفروضها پیش خواهد رفت.

شنبه بیست و یکم فروردین ماه1395

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار