چندی ست در فضای سیاسی جامعه حرکاتی مشاهده می گردد که شاید بیانگر پوچی تفکرات سیاسی موجود باشد.
این اتفاق شِگفت و ناگوار، از سودجویی سیاسی عده ای که خود را در جامعه معیار تفکر مردم می دانند برخاسته و چهره واقعی و علت شکل گیری آنان را افشا نموده ، همچنین موجب یاس و ناامیدی در میان جامعه که به آینده بهتری در پرتو حضور دیدگاه های احزاب سیاسی امیدوار بودند،گردیده است.
این تحرکات و اقدامات مایوس کننده و تاسف بار ، باعث زیر سئوال رفتن کنشگران واقعی و دارندگان دیدگاه های سیاسی شده،به شکلی که حتی موجب مخدوش شدن اصالت سیاسی تفکرات آنان در فضای جامعه گردیده و این سئوال را در اذهان بوجود آورده که چگونه جمعیتی با عقاید صد درصد متفاوت در بحث های کلان و جزیی ، به یکباره همصدا و همگرا گردیده اند و در کنار هم برای پیشبرد اهدافی مشترک که شاید همان رسیدن به قدرت باشد گام برمی دارند.
براستی این گروه ها برای گذشته سیاسی خود که با طناب کشی بیهوده باعث عقب ماندگی جامعه شده اند چه پاسخی خواهند داشت؟
و بر چه اساسی شعار ترویج استفاده از تفکرات جمعی گوناگون براساس توسعه احزاب سیاسی متفاوت را زیرپا گذاشته و برخلاف اصول و معیارهای سیاسی مورد نیاز یک جامعه حزبی گام بر می دارند؟
چرا به جای ترویج تفکر و و ارایه نقشه راه برای آینده و توضیح راهکار مناسب بطور مثال در انتخابات فقط با دادن یک نام و یک کد ساده و بی محتوا ، تفکر و گزینه خود را بعنوان انتخاب برتر در جامعه هدف مطرح و اقدام به پیچیدن نسخه می نمایند و با این توجیه که چون در حال حاضر مردم ناتوان بوده و ابزار تشخیص را ندارند جامعه را به بیراهه می برند؟
امروز در جامعه ما دیگر اصولگرا و اصلاح طلب تفکری(باتوجه به چرخش یک شبه در جناح)معنا ندارد و آن را به اصلاح طلب و اصولگرای رقابت برای دستیابی به کانون های قدرت و چانه زنی برای سود جویی و مطامع شخصی تبدیل کرده که برای بدست آوردن ثروت نه ملیت مهم است و نه دین و نه هم تباری و نه هم نوعی و این واژگان تنها مستمسک و وسیله ای برای برتری بر باقی مانده اردوگاه رقیب و اغفال جامعه شده اند.
در این زمینه تفکرات سیاسی تبدیل شده اند به کاراگاهان خصوصی برای برملا کردن باقی ماندگان هم صنفی های خود در تیم رقیب و تلاش در جهت ناکارمدی آنان برای رسیدن خود به قدرت و نابودی سرمایه های معنوی و مادی بدون هیچ ابایی اقدام کرده و به پیش می روند.
ترویج به دادن رای تکلیفی در قشر اصلاح طلب که با نفی همین تفکر،اندیشه خود را برتر از رقیب دانسته و تکلیفی فکرک ردن را یک تفکر واپس گرایانه در جبهه رقیب عنوان می نمودند، اما حال مردم را به تشویق به تقلید بی چون و چرا می کنند و وجود تفکر و اندیشه را در جامعه خود نمی پذیرند و آن را نهی می کنند و برای به قدرت رسیدن در پی حذف شعور سیاسی جامعه می باشند و با این کار پویایی و تدبیر را از مردم گرفته و اجازه فکر کردن را سد نموده و تاکید بر پذیرش بی چون و چرای گزینه های مطرح خود دارند.
براستی آیا این دوستان در حال تاثیرگذاری در تفکر اصولگرایان موجود در جامعه هستد یا خود تاثیر پذیر از تفکر آنان گردیده اند؟