اگرچه سیل یک حادثه طبیعی تلقی میشود ولی عوامل انسانی در بروز و تشدید آن نقش قابلتوجهی را ایفا میکنند، این نقش اغلب ناخواسته و در اثر عدم آگاهی است.
دیروز که از روی سیل بند روستای عیله یک شعیبیه به قد دراز و نحیف خاک ریز نگاه میکردم این پرسش برای من جدی شد که سیل قدرتمند است اما با چه تدبیر و فوت و فنی زیر یک خم خاکریز را گرفته، تعادل اش را برهم زده و ضربهفنی کرده است؟
پاسخ این پرسش در یک جمله خلاصه میشود: «قدرت یک زنجیر بهاندازه قدرت ضعیفترین حلقه آن است» ضروری است که مسئولان علل و عوامل سیل فروردین 1395 را بهدقت بررسی کنند و در سطح خرد و کلان این علل و عوامل را شناسایی، تحلیل و میزان تأثیر هرکدام از آنها را استخراج کنند. شاید یکی از روشهای مفید در این زمینه استفاده از ابزار تئوری محدودیت یا TOC۱ است. ایده اصلی این تئوری بر مدیریت گلوگاهها استوار است، این تئوری مدعی است که به بهبود مستمر از طریق شناسایی محدودیتهای گلوگاهها در سیستم منجر خواهد شد، بدین ترتیب تمرکز اصلی این تئوری ابتدا شناخت محدودیتها و سپس مدیریت بر روی آنها در جهت افزایش کارایی سیستم است؛ بنابراین تعیین وزن عوامل طبیعی و عوامل انسانی این سیل یک کار مهم پژوهشی خواهد بود.
اما هنگامی که بر روی سیل بند قدم میزدم تا آن ضعیفترین حلقه را پیدا کنم. یک روستایی سوار بر موتور در حال گذر به زبان عربی به همراه ما گفت: «بهشون بگو [سیل بند] پهنش کنند» او از ما میخواست دخالتهای بیرویه خودش را در تضعیف این خاکریز اصلاح کنیم! او [خطاب من عام است] زهکش را در پای این سازهی حفاظتی قرار داده و در هر فصل کشت به خاطر افزایش سطح زمین زیر کشت اش بخشی از خاکریز را شخم زده و سالبهسال آن را ضعیفتر و نحیفتر کرده است.
حال پس از چند سال این دخالت نا بهجا و تخریب این سازهی حفاظتی، هستی او را از بین برده و به عزا نشانده است. البته این قصور یا تقصیر تنها متوجه کشاورز روستایی نیست. او باید بداند که خاکریز هم حریم دارد و حریم اش را باید پاس بدارد. او باید بداند که برای خارج کردن آب و املاح اضافی از بستر و یا عمق خاک کدام روش بهینه است؟ هدف او فراهم کردن محیطی مناسب برای رشد ریشه گیاه اش است اما به چه روشی این کار انجام شود؟ او که هیدرولوژی مهندسی نمیداند! اما دریغ از زهکشی که میتوانست موجب کنترل فرسایش، کنترل سیل، حفاظت محیطزیست و سلامت عمومی و بهداشت شود، خود در فهرست علل و عوامل سیل در روستای عیله یک قرارگرفته است.
اگرچه سیل یک حادثه طبیعی تلقی میشود ولی عوامل انسانی در بروز و تشدید آن نقش قابلتوجهی را ایفا میکنند، این نقش اغلب ناخواسته و در اثر عدم آگاهی است. اینجاست که آموزش معنا پیدا میکند زیرا نقش آموزش تأمین شرایط بهتر و زیست همگانی در قبال افزاش دانش، مهارت و نگرش صحیح است.
بررسی میدانی و جامعه شناختی ما در روستای عیله این نظریه را اثبات میکند؛ اما دولت نمیتواند شانه خود را از زیر بار مسئولیت حقوقی حفاظت از سازهها و آموزش روستائیان خالی کند. همه ما مسئولیم.