امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان: ابو محمد سهل پسر عبدالله پسر یونس شوشتری (تُستَری) یکی از عارفان بزرگ ری است وی در سال 20قرن سوم قم3 قمری در شوشتر بدنیا آمد و در سال 273 یا 283 قمری در تبعید گاه بصره از دنیا رفت . سالهای نامبرده خیلی دقیق نیست زیرا نویسندگان در درستی آنها تردید دارند به هر حال ایشان را در بصره به جرم زندقه گرفتار کردند و بر گفتار وی ایراد داشتند .
سهل یکی از متکلمان بود ؛ عطار
نیشابوری در تذکره الاولیاء در مورد گفته است : سهل ابن عبدالله تستری ( ره ) ، از
محتشمان اهل تصوف بود و از کبار این طایفه و درین شدوه مجتهد و در وقت خود سلطان طریقت
بود و برهان حقیقت و در ریاضت و کرامات بی نظیر بود . شیخ روز بهان بقلی شیرازی در
«شرح شطیحات روزبهان بقلی شیرازی ص 38» درباره سهل می گوید :
از جمله کبار مشایخ بود ، در
شهرستان تصوف ، مشکات غیوب ، جاسوس قلوب سهل
ابن عبدالله تستری در علم و اخلاص و توکل و آیات و مجاهدات ثانی نداشت .
گویند روزی در مسجد نشسته بود
، کبوتری بیافتاد از گرما و رنج ؛ سهل گفت : شاه کرمان بمرد. چون تحقیق کردند درست بود.
می گویند زیر آب می رفت تا وقت
نماز ، بعد بیرون می آمد بدون اینکه موهای او تر شده باشند!
با اشاره او از آسمان زر می ریخت.
نقل است که سهل بیماری عمرولیث
را درمان کرد ؛ سعدی آن را در بوستان نقل کرده ؛ عمرولیث صفاری که مدتی بیمار بود به
او گفتند عارفی بزرگ به نام سهل بن عبدالله مستجاب الدعوه است ؛ از سهل دعوت کردند
تا با کرامات خود امیر عمرولیث صفاری را معالجه کند ؛ وی پس از دعا او را درمان نمود
؛ عمرولیث به او پیشنهاد کرد که هرچه می خواهی بگو تا بدهم از زر و پول و مال ؛ اما
سهل هیچ چیز نپذیرفت و گفت من از مال دنیا بی نیازم بعد از بیرون رفتن از کاخ شاگرد
او به سهل گفت ای کاش مقداری زر از امیر می گرفتی ما که چیزی نداریم ؛ جناب سهل به
او گفت : واقعا تو طالب زر هستی!پس نگاه کن ، وقتی به ریگهای صحرا نگاه کرد آن ها زر
شده بودند و گفت اکنون هر چه می خواهی بردار.........!
سهل در طول 13 سال سیر و سلوک
خود با دو عارف بزرگ مصاحبت داشت یکی دایی او محمد بن سوّار شوشتری و دیگری حبیب بن
حمزه که راهنمایش بود .در نیمه ی قرن سوم هجری تقریبا تمام صوفیه جنوب عراق و سرزمین
های مجاور آن مثل خوزستان را تحت تاثیر قرار داد و هواداران او در اصفهان ، آبادان
و بصره فراوان بودند .
برگرفته از کتاب دانشوران شوشتر تالیف عبدالله بهمنش ص ۴۴