عبدالرحیم سوارنژاد
یادش بخیر عبدالحسن مقتدایی یگانه مرد تاریخ مدیریت استان با ویژگیهایی خاص مانند مورینیو همان مربی فوتبالی که از دیگر مربیان با حرکات و لباسهایش متمایز می شود می باشد و به دلیل علاقه اش به فوتبال انگار از وی کپی برداری نموده بود ! وی متملق نبود ولی قربانی متملقان گردید، او بعنوان نماینده عالی دولت در نقش اپوزیسیون دولت ظاهر می شود و با مهره چینی انتخاباتی آشکار نقش حزب سیاسی را ایفا می کند و علیرغم هزینه های بسیار، مهره هایش مورد اقبال مردم قرار نمی گیرند و بجای واکاوی رهنمودهای خروجی از اتاق فکرش در صدد بر می آید بداقبالی را یک تنه با عزل و نصبها ترمیم کند تا ضرب شستش را در فرجه ای که تا تشکیل مجلس دهم هست نشان دهد و خاطره کلیپ منتخب مردم شادگان به فراموشی سپرده شود.
وی غرق در رویاهایش بود و لبخند می زد و پیش می رفت و در اوج شعف از صدای نی انبان هرگز چنین روزی را بعد از نتیجه انتخابات پیش بینی نمی کرد که باید در قبال این رفتار و تصمیمات شتابزده علاوه بر مردم شیفته خدمت باید برای مقامات بالادستی که بر سر سفره شام و در کنار هم نشسته اند هم ادله ارائه کند تا قانع شوند و پاسخی غیر از تهدید به استعفا نیافت مقبولترین و زیباترین راهکاری که مسیر منطق ، تعامل،همگرایی، پیشرفت و توسعه استان را هموار می کرد و این اقدامش را می توان ممتازترین تصمیم مدیریتی وی برای بهبود شرایط دانست.
وقتی فاجعه روستای پتک جلالی به دلیل عدم وقوف و احاطه بر راهکارهای امنیتی و عدم شناخت روابط تاریخی در آن جغرافیادر بکارگیری اهرمهای پیشگیری و مدیریت بحران بوقوع پیوست! هرگز گمان نمی برد که معادلاتش در رامهرمز و باغملک به چنین پیچیدگی منتج گردد و باید راه گریزی برای پاسخگویی به وجدان خویش بیابد و از خونهای برزمین ریخته شده شرمسار گردد اما چه آسان عبور نمود .
وقتی از وضعیت اسفبار بازنشستگان خوزستانی و رنج تن رنجور آنان غفلت نمود و حاصل این غفلت هر روز بر آلام ناشی از بی تفاوتی مسئولین افزوده می شد و گاهی مرهم در اسارت باندبازی های استاندار نیزگم می شد! ودر سالی که یکی از اولویت اصلی دولت توجه به صندوق بازنشستگی کشوری است نامهربانی مضاعف و دگم شدن در اقدامات چه توجیه ای داشت؟شاید یکی از دلایل این تصمیم دولت بی حرمتی و بی توجهی استاندار خوزستان به این قشر شریف بوده است! نمی دانست که عنقریب به جرگه این دل شکستگان که معادن تجربه اند خواهد پیوست و باید انگشت ندامت به دندان گیرد .
وقتی آبادان گرایی محض بدون در نظر داشتن راهکارهای آبادانی و پیشرفت در منظری گعده دارانه، اندیشه حاکم بر مدیریت استانی بود! و گفتمان سیاسی در تحلیل رویدادهامحلی از اعراب نداشت و می دانیم که چنین اندیشه ای موجب زایش جریانات قومی و گسست اجتماعی می گردد تا ماحصل این دیدگاه شدت روشهای تقابلی جای تعامل در برخوردمطالبه گران را بگیرد و فرصتها را در این نوع تقسیم بندی نا صواب بسوزاند .
وقتی از کمبود اعتبارات سخن می گفت چون احداث و تعمیر میلیاردی ساختمان استانداری و احداث میلیاردی ساختمان سازمان مدیریت در یکی از بهترین و گرانترین مکانهای اهواز بدون در نظر داشتن اولویتها و ساخت و سازهای فراوان درحریم کارون را می دیدند کسی باور نمی کرد و به حرفها گوش نمی داد!
وقتی هجوم ریزگردها با خالی دیدن میدان بیرحمانه نفس ها را می برید و در خشکی زرد زمین خانه نشینی رجحان می یافت و مصاحبه های تصنعی هم کارساز نبود .
وقتی برویرانی بافت تاریخی شهرهای کهن چشمی نگران نمی شد و خانه های پدر بزرگ با همه میراثش مدفون گردید و لابی ها بافت را باور نداشتند و رها شدند !
وقتی آب آشامیدنی مردم را به مدیریت پروازی سپردند تا در نوش این دیار گوارا ننماید و بابطریهای آب رفع عطش گردد تا دلی برای کارون تنگ نشود! سیل را هم سوژه می سازند و اتفاق نمی دانند!
وقتی حلقه بسته مدیریتهای محفلی مانع از شکوفایی استعدادهای جوان میگردید و دلسوزان به بازی گرفته نمی شدند و حصار تنگ مدیریتی هر روز فشرده تر می گشت و اندیشه ها را محصور و زایل می ساخت .
وقتی اعمال فشار بر رسانه های محلی مانع از بیان مطالبات مردم می شد و جهت جلوگیری از انتقاد و بزرگنمایی اقدامات کوچک خویش محفلهای رسانه ای تشکیل می شد تابرای روزنامه نگاران محدودیت ایجادگردد و فرمان برداشتن یادداشتهای انتقادی از صفحه سایتها صادر می گردید.
وقتی رشد بیماریهای خطرناک مانند سرطان بر اثر عدم توجه به طرح سلامت و مخالفت و لجاجت با ریاست دانشگاه علوم پزشکی که از متخصصان صاحب نام کشور است ولی در حلقه وی جای نداشت تهدید جدی خوزستان شد و فرار منابع و نیروی انسانی را از استان در خود داشت!.
وقتی سیاست زدگی محض در تصمیمات مدیریتی بدون توجه به ظرفیتها و منابع آشکار گشت و مشارکت را کاهش داد همراه بسیاری مشکلات و معضلات دیگر ی که ناشی از روش مدیریت یکسویه جناب استاندار بود طاقتها را طاق نمود و کاسه صبر مردم را لبریز کرد انسداد کانالهای اطلاع رسانی مانع از به گوش رسیدن فریاد می گردید ، همه این حوادث و وقایع دردناک مولود مدیریت مقتدایی بود که برای خدمت آمده بود و اما شیوه اش را نمی دانست و بالعکس هدر داد.
در این هرزروی فرصتهای پر اغراق یک پیام نهفته بود که خدا ناظر است و رضایتش را با رفتار اجتماعی مردم عیان می نماید ولی وی نگاه نکرد و نشنید و باز بر طبل لجاجت کوبیدکه این مشی جهت توسعه و آرامش استان سم مهلکی بود که چاره ای به جز بدرقه اش نیافتند و با بدرقه اش علیرغم همه تلخیهای برجای مانده همه لبخند می زدند و یکصدا گفتند : مقتدایی جام شیردال بود علیرغم تکرار اعداد اصلا ورژن نداشت، بی کت با پژو آمد و با کت در ماشین پلاک اروندی رفت خوب شد که رفت ؛ همین!
اگر موافق دولت تدبیر و امید هستید پس باید از اقدام وزارت کشور در برکناری مقتدایی تمکین نمایید و اگر احمدی نژادی هستید حرفی نیست شما درست می فرمایید، موافقت با دولت اینجا مشخص می شود