زشت ترین باجه های مطبوعاتی در خوزستان

اینکه مردم خوزستان سرانه خواندن روزنامه در آنها پایین تر از سایر شهرهاست بماند ! اینکه علاقه مردم به خواندن مجله ها و هفته نامه های خوش بر و رنگی است که گویا آن را برای برگه گلاسه و یا تصویر زیبای آن می خرند هم بماند !

بی نظمی باجه های مطبوعات در سطح شهر و پاتوق فروش سیگار و کبریت و فندک شدن یکی از معضلاتی است که دامن باجه های مطبوعاتی را گرفته است .اخیرا هم اتوبوس رانی خیال خودش را راحت کرده و در بعضی مکان ها این باجه ها را محل فروش کارت الکترونیک کرده بهتر نیست نام این باجه ها به کیوسک های سیگار فروشی تغییر نام پیدا کند تا خیال مردم  راحت شود که همه چیز این جا پیدا می کنند الا روزنامه ....

وجود باجه های رنگارنگ ، هر کدام با سردری و نداشتن جا برای نگه داری روزنامه موجب شده است تا در بالای شهر اهواز که اصلاحا کیانپارس  هم نام گرفته شاهد زشت ترین باجه های مطبوعاتی نظیر آنچه در عکس می بینید باشیم.

این در حالی است که در کلان شهرهای دیگر مانند  شیراز شاهد باجه هایی یک شکل و یک رنگ هستیم که هیچ کدام شان روزنامه ها را بر روی زمین نمی گذارند آخر اگر یک کیوسک مطبوعاتی جایی برای فروش روزنامه نداشته باشد پس جا برای فروش چه چیزی دارد ؟امیدورایم شاهد فروش سیگار در این باجه ها نباشیم تا یک مکان اجتماعی ناقض بدیهی ترین قانون سلامت فردی نباشد و باز هم امید داریم که شهرداری اهواز نگاهی کوچک به سایر شهرها بیاندازد .

هرچند که شهرداری اهواز تصمیم بر یکسان سازی کیوسک ها گرفته بود ولی در پی اعتراض کیوسک داران، برخی از مسئولین مطبوعاتی استان به شهرداری اهواز مراجعه نموده و طی رایزنی های صورت گرفته، در نهایت مقرر شد که با ایجاد کارگروهی متشکل از مدیر صنف کیوسک داران، نماینده اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، سه تن از اهالی رسانه و مطبوعات، نماینده سازمان بازرگانی، نماینده پارک ها و فضای سبز، نماینده سازمان میادین میوه و تره بار و نیز شهردار و یا نماینده ی شهرداری، طی چند جلسه به معضلات این قشر در اسرع وقت رسیدگی شود.

حال همگی کلاه خود را قاضی کنید آیا تجمع این همه افراد چند سال زمان نمی برد ویا شهرداری برای سرپوش گذاشتن به اصل ماجرا این هفت خوان رستم را ساخته است یاد حکایتی از عبید زاکانی اینجا بی مناسبت نیست : سلطان محمود را در هنگام گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند ، خوشش آمد و گفت : بادمجان طعامی است خوش .

ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت و چون سیر شد گفت : بادمجان چیز خیلی مضری است

ندیم ، باز در مضرت بادمجان مبالغتی تمام كرد . سلطان گفت : ای مردك نه این زمان كه مدحش می گفتی ؟ گفت : من ندیم توام نه ندیم بادمجان ، مرا چیزی باید گفت كه ترا خوش آید نه بادمجان را