امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
آرش قلعه گلاب
خدمت تون عرض كُنم كه ما يكي دو هفتهاي تو نيويورك خوب گشتيم و همهی محلههاي مهمشه زير و رو كرديم! اي، بگي نگي بد نبود! بهترين محله شون كه منهتن بود،خودشه ميكُشت تازه در حد بازار کویتی ها و امیری خودمون نميشد! ميگفتن كه تو اي محلهي منهتن همهي آدمای خوشتيپ نیویورک زندگي ميكنن!
ولي مو هر كيه ميديدم اصلن خوشتيپ نبود! ولي خب راسشه بخين يه بار كه داشتم از پيش يه باغي رد ميشدم، سوفيا لورن ديدم كه داشت تو باغ حياطش گُلاشه آب ميداد! يه نگاهي هم به مو انداخت! ولي مو زود رومه كردم اوطرف! يعني كه مو اصلن نديدمت! ولي از پشت سر حس ميكردم كه چشم ازوم ور نميداشت!
بگذريم! تا يادم نرفته هم بگم كه تو اي دو هفتهاي كه مو تو نيويورك بودم يه اتفاقي هم برام افتاد كه بد نيست براتون تعريف كنم! يه روز كه داشتم تو يكي از اي خيابوناي معروف مُد نيويورك قدم ميزدم! ديدم يكي از او دست خيابون داره يه بند نگام ميكنه! فك نكنم بتونين حدس بزنين كي بود! سريع اومَد اي دست خيابون و شروع كرد شُونه به شُونم راه رفتن! اولش يه كم جا خُردم، فك كردم طرف از سازمان سيا باشه ولي ده بيست متري كه بام قدم ورداشت! شروع كرد بام سلام و هِلو گفتن، كه آره من كالوين كلين هستم! طراح معروف مُد!
اولش خودم زِدم به او راه كه يعني نميشناسمت! تو اصلن كي هستي! ولي تا اومِدُم به خودم بجنبم ديدم كه تو كارگاه طراحي لباس عمو كالوينم، شيش هفت تا زن و دخترم اونجا بودن كه مو تا ديدمشون سرم انداختم پايين!
راسشه بخين حس كردم كه بايد بشون نشون بدم كه ما آبودانيها غيرتمون قبول نميكنه به ناموس مردم نگاه كنيم ولي باور نميكنين با همو سر پايين و لباساي نِشُسته و اتو نكرده! توش مونده بودن كه اي لباسام چطوري تو تنه مو فُرم گرفتن و تَنگ تنُم چسبيدن! خلاصه يه سه ساعتي مانه همو جوري سر پا نگه داشتن و هي به اين ور و اون ور چرخوندن تا راضيشون كردم كه بوبا بَستون نيس اي همه مانه سر پا نگه داشتين! كه ديدم يه دفعه عمو كالوين دستشه براي دخترا اوكي كرد كه يعني بسه ديگه! بعدشم يه ساعتي مونه بُرد تو دفترش و كلي با هم گپيديم (مو كه زياد از حرفاش چیزی نفهميدم)! وقتي هم خواسُم از دفترش بيام بيرون ديدم يه چك هزار دلاري برام کشیده بود!
راسشه بخين قبول نكردم! و گفتم كه ما آبودانيها زياد خوشمون نمياد بره كسي يه كاري انجام بديم و ازش پول بگيريم! همونجا چِكشه بش پس دادم! از شما چه پنهون سه دلارم بيشتر تو جيبم نبود!
از دفترش كه اومدم بيرون ديدم يه ليموزين منتظرم ايستاده بود! عامو کالوین زنگ زده بود رانندش اومده بود دنبالم! بدبخت رانندهه خودشم اومد دره برام باز كرد! آدرس كافهي جواد شكلات (جروم جكسون) بش دادم! تو راه كه داشتيم ميرفتيم! ديدم رانندهي عمو كالوين دست كرد تو داشبورد و يه پاكت درآورد و بهم داد! همو چك هزار دلاري ای بود كه كالوين کلین تو دفترش بهم داده بود! مونم يه نگاهي به چكه كردم و به رانندهه گفتم برو خیابون وال استریت! به خیابون وال استریت که رسیدیم! با اشاره به شيشهي ماشين گفتم، پليز پايين! شيشهي كه كشيد پايين! چكه كالوين كلينه پارَش كردم و ريختمش تو خيابون وال استريت نيويورك!بزرگترين مركز مالي دنيا! ادامه دارد...