امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
عبدالرحیم سوارنژاد:
می گویند کریم خان زند که لقب وکیل الرعایا به او داده بودند هر روز صبح برای دادخواهی ستمدیدگان می نشست و مردم مراجعه می کردند تا او به شکایت شان رسیدگی کند. یکی از روزها مرد حیله گری پیش او آمدتا به حضور او رسید چنان اشک از دیده فرو ریخت و گریه کرد که دل شهریار بر او سوخت ! هرچه می خواست سخن بگوید گریه مجال اش نمی داد.
کریم خان فرمان داد او را به آسایشگاهی ببرند تا کمی آرام گیرد، غم و اندوهش که فرو نشست او را نزد شاه آوردند. پادشاه قبل از رسیدگی به خواسته اش دلجویی بسیاری از او به عمل آورد و به برآوردن درخواستش امیدوارش نمود. آن گاه از کارش سؤال نمود.
آن مرد گفت: از هنگام تولد ،خداوند قوّه ی بینایی را از من گرفته بود. عمر خود را تا چندی پیش با محرومیت از نعمت دیدن گذراندم، تا این که روزی افتان و خیزان و عصا زنان به « عیناق ابوالوکیل » آرامگاه پدر بزرگوارتان رفتم، دست توسّل به مزار شریف آن مرحوم زدم و از او درخواست دو چشم بینا کردم.
آنقدر گریه کردم که بی حال شده و به خواب رفتم! در عالم خواب مردی جلیل القدر را مشاهده کردم که بر بالین من آمد و دست بر چشمانم گذاشت و گفت: من «ابوالوکیل»، پدر کریم خان زند، چشم تو را شفا دادم و دعایت را مستجاب نمودم! اینک با خاطری آسوده حرکت کن.
از خواب بیدار شدم و چشم های خود را بینا یافتم و جهان تاریک برایم روشن گردید! این همه گریه ی من از باب ستایش و سپاسگزاری بود که توان خودداری نداشتم و شرفیاب حضور شدم تا به عرض برسانم که فرزند چنین پدری هستید. چون من با داشتن این دو چشم زندگی تازه ای یافتم، به پیشگاه شما آمدم تا خود را برای همیشه جزء فدائیان معرفی کنم و عرض نمایم که از هیچگونه خدمتگزاری دریغ نخواهم کرد.
کریم خان دستور داد دژخیم را حاضر کنند. وقتی دژخیم آمد، دستور داد چشم های آن مرد را بیرون بیاورد. کسانی که نزد شاه حضور داشتند برای او تقاضای گذشت و عفو کردند که او مردی حیله باز است که به امید کرم و بخشش شما آمده است و کریم خان را از این کار منصرف کردند، ولی فرمان داد او را به چوب بستند. هنگامی که بر بدن او چوب می زدند کریم خان گفت: پدرم تا وقتی که زنده بود در گردنه ی بید سرخ خَر دزدی می کرد، من به این مقام که رسیدم عدّه ای چاپلوس برای خوش آیندم بر آرامگاهش مقبره ای ساختند و آنجا را عیناق الوکیل نامیدند! تو ای دروغگوی چاپلوس، او را صاحب کرامت خدایی معرفی می کنی؟ ای کاش چشم هایت را درآورده بودم تا می رفتی و برای مرتبه ی دوم از او چشم تازه می گرفتی!
روایت فوق را آوردم تا مثالی باشد از اینکه در همه ادوار تاریخی مداحنه به عنوان یک آسیب بزرگ کشور را تهدید می کند که زیرکی و هوش و علم همراه با قاطعیت حکام می تواند مجموعه حاکمیتی را ازاین بلیه مصون نگهدارد و چنین دیدگاهی را از درون دستگاه دور سازد.
گاهی آماری ارائه می شود یا سخنی به میان می آید که برای مخاطب آداپته کردن مورد با شرایط رئال اجتماعی غیرممکن است و عدم امکان این مقوله ابهامات و پیچیدگی هایی رقم می زند که برای رفع آنها باید جامعه هزینه های بسیاری را بپردازد.
مثلا" اخیرا" آقای فرزاد جمشیدی مجری برنامه های مختلف بویژه در شبهای ماه رمضان که از برکت رسانه ملی به او لقب مرغ سحر داده اند !مصاحبه ای با (همشهری آیه ) انجام داده است و ضمن تعاریف بسیار از کرامات مجری گری اش ، شیعه شدن ۱۳ نفر از اعضای یکی از خانواده های سنی خوزستانی را نتیجه بکارگیری واژه های خوب و متن زیبای خود در اجرای برنامه ها دانسته اند.
وقتی این مصاحبه را مطالعه کردم مبهوت ماندم و متعجب !! که این مرغ سحر چه می گوید؟ این 13 نفر عضو خانواده سنی در کجای خوزستان بودند که ما ساکنان خبر نداریم!
مگر نمی داند خوزستان دروازه ورود تشیع بوده است و به روایتهایی متبرک به قدوم اهل بیت (ع) می باشد ؟ مگر نمی داند گره خوردن بهمن شیر آبادان با رودهای دجله و فرات عشق به قهرمان کربلا و فرزند مظلوم مولا علی بن ابی طالب (ع) را در دلهایشان حک نموده است .
آیا پیشانی بندهای رزمندگان جنوب و متون آنها را ندیده است؟مگر از جایگاه فقهی و نفوذ کلام علامه بزرگ سید نعمت اله جزایری که مبلغ تشیع در این استان بودند اطلاع ندارد؟ مگر این مرغ سحرنمی داند خوزستان مرز بین تشیع و اهل تسنن است و بعد از زمان حیات علامه سید نعمت اله جزایری ،پیرو سنت در این جغرافیا سکونت نگرفت و وجودنداشت. خوزستان سکونتگاه تام شیعه ست و چنین موردی در تماس تلفنی با مرغ سحر کذب ست هر چند به برادران سنی احترام می گذاریم و منش مهمان نوازی و مردمداری در خوزستانی های خونگرم زبانزد همه می باشد اما وقتی چنین امری وجود ندارد چرا اصرار به پذیرش دارید؟ باید اصلاح گردد!
آقایانی که اهل تحقیق می باشند به ویژه روحانیت معزز در این خصوص اظهار نظر نمایند و جغرافیای سکونت اهل تسنن را در خوزستان نشان دهند و اگر به نتیجه ای نرسیدند ،فرزاد جمشیدی عذرخواهی نماید ! تا موجب ارائه اطلاعات غلط نشود.
و باید بگوییم که برادر عزیز اجرای شما خوب است همان را ادامه دهید و از کرامات سخن مگویید البته قیاس شما با مرد حیله گر مع الفارق ست و منظور شرح یک آسیب است و می دانیم که مجری باید احساسات را برانگیزاند اما در مقام استدلال باید مستندات خود را ارائه نماید .
برادر فرزاد ؛ قبل از شما همکارانتان سعیدابوطالب ، علیرضادهقان و... با استفاده از تریبون رسانه گفتند و آمدند و رفتند اما نمی توانستند بمانند اما خیرخواه ،علیرضاافشار و .. در هواپیمای c130حامل خبرنگاران به سوی رب خویش رفتند و ماندند برای همیشه با لبخندهایی جاودان و رفیق ماندگار اهل بیت (ع) شدند بدون اینکه کسی با آنها تماس بگیرد و از بینا شدنش بگوید! من خوزستانی ام و باور دارم که راست نگفته اید هرچند بر مولای متقیان قسم یاد کنید!