علی لطفی پور
قریب به دو هفته ای است که استاندار محترم استان خوزستان جناب اقای دکتر مقتدایی با استانداری به هر دلیل وداع کرده است .
در اینجا قصد کند و کاو در عملکرد ایشان ندارم از سویی دیگر با علم به اینکه همه از اهمیت استراتژی استان خوزستان باخبرند به ضرورت ان نیز اشاره ای نمی کنم از اینکه استاندار بالاترین و عالیترین مقام کشوری در استان است همگان بخوبی بدان واقفند. اینکه استاندار نماینده و نمادی از دولت است و لازم است واجد قدرت بالای تعامل در سطح منطقه باشد را نیز همه بدان معترفند.
در این چند روز شخصیت ها _ نخبگان _ سیاسیون و تشکلات سیاسی درون استان و برون استانی پیرامون موارد فوق الذکر بحث های کارشناسی و بعضا عمیقی ارائه کرده اند که هر کدام به نوبه خود می تواند در سیاستهای کلان راهبردی مفید فایده باشد اما ان چیزی که این روزها از کلام افراد تشکلات سیاسی استان مشاهده می شود متاسفانه بوی عدم هماهنگی و تفرقه و شاید بشکل بدبینانه ترین ان سهم خواهی و قدرت طلبی است که برای پیشبرد و توسعه استان می تواند بار منفی بزرگی بهمراه داشته باشد .
یکی از سیاستهای اصلاح طلبان توسعه سیاسی بود که کلید ان از دوم خرداد سال 1376 بر قفل بسته فضای بسته سیاسی زده شد اما صاحبان اصلی این کلید نتوانستند به وظیفه فنی و کارشناسی خود این فضای باز سیاسی را مدیریت علمی کنند به زبان دیگر تشکلات سیاسی نتوانستند تمرین دمکراسی شایسته ای در خور فرهنگ ملی و دینی خود را هدایت و قانونمند کنند این تمرین دمکراسی از طرف تشکلات رسمی می باید استمرار می یافت لیکن متاسفانه بدلایلی اینچنین نشد اما هر دم بشکل مقطعی و موسمی تشکلات برای تصاحب قدرت به میدان می آمدند و بعد از ان هم خاموش می شدند تا دوره ای یا انتخاباتی دیگر که اعلام موجودیت می کردند که درست این برخلاف اهداف و وظایف یک حزب تعریف شده در جهان امروز سیاست است .
احزاب می باید در تمام فصول و مستمر سیاستها , اهداف و فعالیتهای خود را در معرض دید افکار مردم قرار می دادند باید با عملکرد خود قدرت سیاسی , اجتماعی جامعه را ارتقاء می دادند و عضوگیری جدید و گسترده ای می داشتند و دائما هسته مرکزی را در معرض قضاوت فعالیتها و اندیشه های خود قرار می دادند و دیدگاه های خود را نسبت به مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی متطقه و کشور بصورت شفاف برای جامعه بخصوص اعضاء ارائه می داد . اما امروز تشکلات و احزاب درون استان ما نه تنها به وظایف فوق الذکر توجهی ندارد بلکه درظهار نظرهای خروجی خود علیرغم خرد و نظر حزبی , هر کدام ساز جداگانه ای می نوازد بطوریکه در مباحث چند روزه پیرامون معرفی استاندار خوزستان بخوبی شاهد نواختن این تک ساز اعضاء می باشیم
این نشانه تمرین بی قاعده دمکراسی و عدم توسعه نیروهای سیاسی احزاب درون استان می باشیم. از یک سو فلان تشکل نیرو به وزارت کشور معرفی می کند از سویی دیگر اعضای وابسته به ان فردی غیر از نیروی معرفی شده را شایسته استاندار می داند تشکل تاکید بر نیروی بومی دارد اما فردی از میان این تشکل انتخاب نیروی غیربومی را رد نمی کند.
احزاب باید بدانند یک حزب شناسنامه دار دارای اندیشه و روش و اهدافی است که قطعا با احزاب رقیب نقاط افتراق زیادی دارد پس چگونه می شود در اجراء و روش با هم هماهنگ باشند که بعضی از اعضاء تشکلات در انتخاب استاندار صحبت از هماهنگی با دیگر احزاب می کنند.
تعامل با مسئولین اعم از امام جمعه و نماینده محترم ولی فقیه در استان , نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی , دانشگاه , سپاه و نهادهای رسمی دیگر از ضروریات پیشبرد برنامه های استانداراست استاندار باید از پتانسیل همه این مسئولین در جهت رشد و توسعه استان کمال استفاده را بنماید اما تعامل با احزاب بدلیل ماهیت احزاب رنگ دیگری بخود خواهد گرفت.
دولت اقای دکتر روحانی همانگونه که اعلام کرده است دولت اعتدال است دولتی است که نه تمام اصلاح طلب است و نه تمام اصولگرا بلکه برای خود مؤلفه ها و شاخصه هایی دارد سال 1396 سال انتخابات ریاست جمهوری است قطعا استاندار انتخابی باید به خط و مشی دولت اعتدال کاملا باور داشته باشد و منویات ان را در استان پیاده کند او در رضایت یا عدم رضایت شهروندان نسبت به عملکرد دولت نقش اساسی دارد بنابراین قاعده تحزب و دمکراسی ایجاب می کند که فردی را در منصب استاندار بگمارند که به نکارت مطروحه عملا پایبند باشد.
حال چگونه احزاب و تشکلات درون استانی نیروهایی را معرفی می کنند که با اهداف و خط مشی دولت ناهمگونی دارد ایا این جز سوخت نیروهای احزاب و هدر دادن استعدادهای درون حزبی چیز دیگری هم می تواند باشد ؟
احزاب باید به برنامه ها توجه داشته باشند نه به اشخاص
درست همزمان , نیروهای معرفی شده مصاحبه هایی می کننند که با خط مشی اندیشه ها و اعتقادات بنیادی خود در قالب رقابت احزاب تفاوت فاحشی دارد و این یعنی در صورت استاندارشدن که بعید بنظر می رسد یعنی اصطکاک در روند اجرایی پیشرفت استان .
استان خوزستان دیگر ظرفیت تنش و اصطکاک و هدر رفتن زمان را ندارد باید کسی سکان استان را بدست گیرد که در عمل اعتدال گرا باشد قدرت تعامل با مسئولین اجرایی بالاخص افراد ذی نفوذ و تاثیرگذاررا در عمل بخوبی نشان دهد توسعه محور و برنامه محور و خردگرا باشد و بیش از انکه حاشیه ساز باشد متن ها را فعال و بارور سازد اهل مشورت بانخبگان و طراحان و فعال اقتصادی و اجتماعی باشد نسبت به مسائل منطقه اشراف اطلاعاتی داشته باشد.
تشکلات و احزاب اگر می خواهند استان در ارامش و امنیت توسعه همه جانبه داشته باشد از برنامه ای که از درون ان اینچنین نیرویی زاده می شود حمایت و پشتیبانی کنند