شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۶۰۱۲
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۳:۱۴
سعید آژده 

 زحمات همه عزیزان ام را صادقانه سپاسمندم و خرسندم از اینکه از خوزستان ما معدودی صاحب، رتبه هایی شدند،مبارک است بر ما و این مهر و مسروری،دام و مداوم باد...
تا باد چنین بادا...

چقدر شنیدن افتخار آفرینی، برگزیده شدن،خوب است قدر جایزه های پاک و حلا گرفتن خوب است ،چقدر افتخار آفرینی،برای استان خوب است،یک طرف تعدادی عزیز که با کارهای خداپسندانه شادمانمان،مکنندو طرفی دیگر مواجب بگیرانی مفت گو که ما را بدبین،به هرچه خوبی های دنیاست  کرده اند. و متاسفانه حلالخوران،این صنف مقدس خیلی در اقلیت اند در مقابل تمجیدکنندانی،که آبرو و ایمان خود و آخرتشان را دستخوش دنیا و دینارها یکنندباری برادران،گرامی ام چقدر بد است که من تنها اندکی را در این جغرافیا،صداقت پیشه،و سرافراز می بینم ولی اکثریتی،که نان تنبلی،و تعداد طلاسکه،ها را میخورند که تشنگان قدرت به آنان ،صله می دهند!!
می خواهند تا با اجیر نمودن انها عیوبشان،پوشیده و مکنون باشد.

چه سخت است دیدن این چیزها و بنوعی مرا دیوانه می کند وقتی به عینه اینهمه فساد را می بینم و اراده و شجاعتی،برای پاسخ قلم ها نه!یا به ندرت. که ترسوها همواره با تهدید و تطمیع با تو سخن می گویند و منطقشان،ابزار قدرتی ست که به دست دارند....

عزیزانم،من هرگز در این شانزده سال فعالیت نوشتاری ام،هرگز در هیچ جشنواره ای شرکت نکرده ام،هرگز برای هیچ سکو و مدالی،مطلب ننوشته ام،هرگز در هیچ مکانی از من تقدیر آنچنانی،نشده هرگز نه صله ای گرفته ام نه سلامی به سیاهی کرده ام،هرگز برای اندکی،آگهی،/آگاهی،مردم و عدالت را و عشق به انسانها را به سخره و ملعبه نگرفته ام.

هرگز نخواسته ام برای چیزهای مقطعی و متوسط،آینده انسانها و آخرت خودم را تیره کنم.....شتاب نکرده ام ،تامل نموده ام!

هرگز اهل زدوبند،نبوده ام و هیچ مسول و مدیری را به هیچ محرومی،ترجیح نداده ام. هرچه قلبم و عقلم گفت بگو می نویسم:(بارها گفته ام و بار دگر میگویم/که من گمشده این ره نه به خود می پویم/در پس آینه طوطی صفتم،داشته اند/آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم  حافظ)

بارها فشارها و فاصله های انسانی و طبقاتی،را با تمام وجود  وخون و پوست و گوشت و استخوانم،لمس کرده ام و دقیقا از دل محرومیت ها رشد کرده ام و آمدم تا به جهان بگویم :

ما می توانیم فقر را به فرهیختگی تبدیل کنیم  می توانیم مقابل پول های آلوده را پرت کنیم و عدالت را با عشق پیوند بزنیم تا دیارمان،و دنیایمان،همواره دوست داشتنی و بری از تیرگی،و تباهی باشد. ما میتوانیم آزاد اندیش باشیم و آزادی و انسانیت را با هیچ چیز دیگر تعویض نکنیم....

و من هرگز در طول زندگی ام مقابل فساد و تبعیض و ناکارامدی،برخی ها سکوت نکرده ام برای همین همواره در معرض  خطر بوده ام و اکنون نیز در شرایط انواع  ترور زندگی می کنم. ترور شخصیتی و روحی روانی ترور آسیب و حتی ضرب و شتم از آدم های اجیر شده .

دستم را شکستند سالها قبل اما با قلبم نوشتم که ما برای تحریر آزادی و عشق الزاما نیاز به دست نداریم! سالهای،سال مرا به دادگاه های مختلف و بازجویی های بی بهانه کشاندند و هنوز هم رهایمان،نمی کنند می دانید چرا !؟ چون علت خود منم! آن قدر دست هایشان،را رو کرده و به آنها رودست،زده ام که رویایشان،مرگ من است اما من حتی پس از مرگ هم رهایشان،نمی کنم و ترسناک ترین کابوس ها را برایشان،رقم میزنم تا یک شب هم از هراس ،خواب راحتی نداشته باشند،چراکه خوابشان را بریده ام.

من که کسی نیستم  بلکه خدا خواسته وگرنه خودم میدانم و یقین،دارم که هیچ قدرتی ندارم الا اینکه خواست خدا این است.....

س عزیزان هم صنف و هم سنگر من! اگر بدانید که شما چه جایگاه و ارزش والایی،دارید هرگز محرومین،را با مکاران،عوض نمی کنید که یک نگاه چرکین و شکسته ی یک پبرزن،روستایی شرف دارد به هرچه میز و منصب و ...
 مزاری بس تنگ و تاریک انتظار ما را می کشد.

درود بر آنان که در شرایط ترور ، تهدید و تهمت و تخطئه  خم به ابرو نمی آورند. درود بر  همه و هرکس که زحمات،صادقانه،و پاک می کشد. درود بر آنان که قلم هاشان بر قلب ها می نشیند،همانان،که در طول تاریخ می مانند،نه مواجب گیران،دنیا طلب که در بالابردن،آنها بلاها،نزول می شود!  هر دوستی که روزی حتی واژه ای را در تکریم  شعور  و شرافت تحریر نمود آن دوست یقینا،رسولی ست که حامل الهامی قلبی ست که چیزی از وحی ،کمتر ندارد که حدیث عاشقان همواره در طول  حیات بشری زیبا و خوش بوده و چه نغمه هایی از بلبلان شیرین سخن که بر دل ها فرود می آیند و گاه چه کلاغانی،زشت که آگار مرغان ابابیل اند که عذاب الهی را در منقارهاشان،به اعجاز می آورند ! دراین،زمانه بی های هوی لال پرست/،خوشا،بحال کلاغان قیل و قال پرست / چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را/ چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟/به شب نشینی خرچنگ های مردابی/چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند/ به پای هرزه علفهای باغ کال پرست/رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست/
کمال دار برای من کمال پرست/هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست/به چشم تنگی نا مردم زوال پرست


برچسب ها: سعید آژده
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار