لفته منصوری
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ﴿روم:22﴾
و از نشانه هاى [قدرت] او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شماست قطعاً در اين [امر نيز] براى دانشوران نشانههايى است
وقتی کوچک بودم و به مدرسه نمیرفتم. هنگامیکه پدرم از روستای جلیعه مرا به آرایشگاهی در ملاثانی میبرد، از اینکه بچههای کوچکتر از خودم فارسی را بلبلزبانی میکردند، احساس حقارت و کوچکی میکردم. اضطراب و استرس فراوانی سرم میریخت که من «فارسی» بلد نیستم و حالا چگونه به مدرسه بروم؟! وقتی کمکم بزرگتر شدم و خطاب به معلم ام بهجای جملهی «آقا اشتباه کردید»، «آقا غلط کردید» را گفتم باز شرمندگیام بیشتر شد. بهویژه هنگامیکه عکسالعمل معلم درباره این خطای راهبردی گفتاری را نوش جان کردم!
حالا هم که زبان فارسی بهعنوان «زبان معیار» و «زبان ملی» در کنار زبان قومی و مادریام جزء شناسنامه و هویتم شده است. منِ خوزستانی در رویاروی با لهجه تهرانی کم آورده و دوران بازگشت همان استرس دوران کودکی را تجربه میکنم؛ اما این اضطراب جدید بزرگسالی بیش و پیش از آنکه به تفاوتهای معمول و معقول بینا زبانی ارتباط داشته باشد و یا ناشی از ساختار درون زبانی نظیر تبدیلهای آوایی متنوع و متعدد، یا ویژگیهای منحصربهفرد واژهسازی و تنوعهای معنایی و کاربردی در «تکواژههای» لهجه تهرانی در مقایسه با زبان معیار باشد. ناشی از تمرکز قدرت در لهجه تهرانی در مقایسه با دیگر لهجههای رایج در کشور است. هنگامیکه لهجهای «زبان قدرت» میشود از «قدرت زبانی» برخوردار شده و رابطهی آن با دیگر لهجهها نامتقارن میگردد.
زبان حافظه جامعه است و تصویر حافظهی هر جامعه در زبان آن جامعه منعکس است. علاوه بر این جامعه شناسان معتقدند زبان یک رفتار اجتماعی است. گروههای اجتماعی موجود در هر جامعهای تابع قواعد کلی زبان آن جامعه هستند؛ اما چون از طرفی دارای هنجارهای گروهی خاص خود نیز هستند در زبان جامعه تغییراتی متناسب با هنجارهای گروهی خود میدهند؛ و اینیکی از راههای به وجود آمدن گونههای اجتماعی زبان است؛ بنابراین «جامعه شناسان زبان» و «زبان شناسان جامعه» متفقالقول هستند که ما با یک جامعه زبانی متنوع روبرو هستیم.
طبقهی اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﯾـﺎ ﻣﻮﻗﻌﯿـﺖ اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ- اﻗﺘﺼـﺎدي ﮐﻪ واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻋﻮاﻣﻠﯽ ﭼﻮن ﺷﻐﻞ، ﻣﯿﺰان درآﻣـﺪ، ﻣﺤـﻞ ﺳـﮑﻮﻧﺖ و ﻏﯿـﺮه اﺳـﺖ ﻧﻘـﺶ ﻣﻬﻤﯽ در اﯾﺠﺎد تفاوتهای زﺑـﺎﻧﯽ و ﺷـﮑﻞ دادن ﺑـﻪ گونههای ﻣﺘﻔـﺎوت اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ زبان بازی میکند. «ﻃﺒﻘـﺎت اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮن در ﻫـﺮ ﺟﺎﻣﻌـﻪ، اﻟﮕﻮﻫـﺎي رﻓﺘـﺎري درونگروهی ﻣﺸﺘﺮك دارﻧﺪ... رﻓﺘـﺎر زﺑـﺎﻧﯽ ﻧﯿـﺰ بهطورکلی ﺑﺨﺸـﯽ از رﻓﺘـﺎر اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﻣﺤﺴﻮب میشود».[1] و ﺑـﻪ ﻫﻤـﯿﻦ دﻟﯿـﻞ ﺷـﺎﻫﺪ تفاوتهای زﺑـﺎﻧﯽ ﺑـﺮ اﺳـﺎس تفاوتهای ﻣﻮﺟﻮد در ﺟﺎﯾﮕـﺎه اﻗﺘﺼـﺎدي-اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﻫﺴـﺘﯿﻢ.
«ساموئل هانتینگتون» نظریهپرداز محافظهکار آمریکایی اعتقاد دارد: «جوامع ازهمپاشیده نمیتوانند بدون قدرت متمرکز به حیات خود ادامه دهند، ازاینرو باید دستگاه اجرایی نیرومند و بروکراسی کارآمدی، بدون دخالت مؤثر دستگاه پارلمانی، در آن جوامع ایجاد شود و برای تأمین شرایط توسعهی خویش حدود و فشار تقاضاهای گروههای تابع را محدود کند».[2] به نظر هانتینگتون «مسئله اولیه، ایجاد نظم سیاسی مشروع است نه ایجاد آزادی، آدمیان البته ممکن است بدون آزادی از نظم برخوردار باشند، اما نمیتوانند بدون نظم از آزادی برخوردار شوند، قدرت باید بیش از آنکه محدود شود وجود داشته باشد».[3] بر این اساس، نیاز اولیه جوامع درحالتوسعه ازنظر او «انباشت و تمرکز قدرت است، نه پراکندگی آن».[4] هنگامیکه تمرکز قدرت در پایتخت صورت گیرد. لهجهی تهرانی را به «زبان قدرت» تبدیل میکند. این در حالی است که خوزستان صاحب مکتبی در زبان است که بهویژه در داستانسرایی آن شهرت دارد.
مکتب بندی و قائل شدن به سبکهای مختلف در داستاننویسی معاصر ایران، بیشتر بر اساس خاستگاه نویسندگان و تأثیر محیط و جغرافیای اقلیمی بر داستان پدید آمده است. این مقوله پیشینهی زیادی ندارد و نخستین بار محمدعلی سپانلو در مقالهای (۱۳۵۸) در بررسی داستانهای داستاننویسان جنوبی اصطلاح «مکتب خوزستان» را به کار میبَرد و از تأثیر اقلیم بر داستاننویسی جنوب سخن میگوید و معتقد است که جغرافیا سبک آفریده است. سپانلو همچنین در مقاله دیگری در سال ۱۳۷۶ به نام «داستاننویسی معاصر؛ مکتبها و نسلهایش»، از چهار مکتب داستاننویسی خوزستان، اصفهان، تبریز و گیلان نام میبَرد که باید آن را بحث تکمیلی مقالۀ پیشین او دانست.[5]
محیط جنوب غربی ایران، بهویژه بخش صنعتی آن که تضادهای جهان معاصر را یکجا کنار هم دارد، بهترین آزمایشگاه برای آزمون سبک نویسندگان رئالیست آمریکایی در شکل بومی و ایرانی بوده است که به برخی از نویسندگان معاصر فرصت یافتند تا مکتب خوزستان را به وجود بیاورند. میتوان گفت جغرافیا سبک آفریده است. نمایندگان این مکتب عبارتنداز: احمد محمود، منیرو روانی پور، غلامحسین ساعدی، محمدرضا صفدری و...[6]
در مقابل مکتب خوزستان، مکتب اصفهان قرار دارد و از مهمترین پیروان آن میتوان به بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری اشاره کرد. این دو مکتب ازآنرو در مقابل هم قرار دارند که اولی (مکتب جنوب) برونگرا است و دومی درونگرا. اولی برمدار عینیت میگردد و دومی برمدار ذهنیت. داستاننویس جنوب بر پایهی عینیتها به خواننده کمک میکند تا بر موضوع داستان احاطه یابد؛ حالآنکه نویسندهی پیرو مکتب اصفهان بیشتر بهمنظور تکمیل تصویر درونی و ذهنی به عینیتها توسل میجوید.
در آثار اکبر رادی و محمود طیاری، تأکید بر عناصر اقلیمی جغرافیای شمال ایران (مانند رطوبت و باران) بیش از عوامل رنگآمیزی صحنه عمل میکند. داستانهای محمود دولتآبادی و کسانی که به شیوهی او قلم میزنند باعث پیدایی مکتب خراسان شده است که به تصویر کشیدن خشکسالیها و سیلهای دشت خراسان از ویژگی آنها است.[7]
در این میان حاکمیت جغرافیای خوزستان در ادبیات داستانی ایران از هر جای دیگر بیشتر است تا آنجا که مکتب خوزستان توانسته است اصول کلی خود را بر پارهای از آثار متعلق به نویسندگان غیر خوزستانی اعمال کند و با گرایشی نهایی آنان را دستکم در حوزهی آن اثر وادار به تسلیم نماید.[8]
حال ما هستیم و ارزشهای مکتب ادبی که به دوش میکشیم. تا که بازیان شفاف، روشن، برونگرا، ملهم از رودخانهها، کوهها، دشتها و جلگهها؛ نخل، بلوط و پرتقال؛ نفت، فولاد، تجارت و کشاورزی و مردانگیها و ایثارگریهایی که در تاریخ این مرزوبوم و دفاع مقدس در اندیشه و رفتار اجتماعی مردان وزنان این دیار تبلوریافته است. خوزستان و خوزستانی را در جایگاه واقعیاش قرار داده و هیچگاه شرمنده زبان، گویشها و لهجههای خود نباشیم که این اقتدار پشتوانه ما است.
منابع :
[1] - ﻣﺪرﺳﯽ، ﯾﺤﯿﯽ. (1368). درآﻣـﺪي ﺑـﺮ جامعهشناسی زﺑـﺎن. ﺗﻬـﺮان: موسسهی ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ. ص 149.
[2] - هانتینگتون، ساموئل (1370). سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: نشر علم. ص 125.
[3] - پیشین، ص 128.
[4] - پیشین، ص 137.
[5] - سپانلو، محمدعلی (۱۳۷۶) «داستاننویسی معاصر؛ مکتبها و نسلهایش»، آدینه شمارۀ ۱۲۱/۱۲۲، صص 64-62.
[6] - انوشه، حسن؛ فرهنگنامهی ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376، جلد دوم، ص 38.
[7] - پیشین، ص 38.
[8] - یاحقی، محمدجعفر؛ چون سبوی تشنه (تاریخ ادبیات معاصر ایران)، تهران، جامی، 1375، چاپ دوم، ص 220.
او همواره در عرصه ادب نوآوری میکند. امید که از چنینافرادی در حل مسایل جامعه شناختی خوزستان استفاذه کاربردی شود