شوشان / علی عبدالخانی
شخصی را می شناسم که حدود دو دهه پیش بنا به تشخیص پزشکان و صرفا جهت امر درمان و مداوا عازم یک کشور اروپایی شد و البته به سلامت نیز بازگشت. یکی از آثار برجای مانده بر روح و روان و حتی شخصیت آن شخص از آن سفر درمانی (ونه تحقیقاتی) مقایسه افراط گونه اینجا و آنجاست بدون انکه به درجه یا رتبه توسعه یافتگی کاملا متفاوت و معیارهای حاکم بر دو مکان و محرومیتها و حرمانهای زادگاه خود توجه و اعتنایی بکند.
او مقایسه میکند اما از جنس فراغ زیرا در قیاس شکلی خود تنها معلول را دیده و از علت و عوامل آن حجم از تفاوت براحتی گذشته است.
فرماندار اهواز در آخرین مصاحبه بلند و طولانی( احتمالا بیش از سه هزار و دویست کلمه ای ) خود با ایسنای خوزستان تقریبا قصه آن مرد سفر کرده به دیار فرنگ را برای راقم تداعی نمود. موارد ذیل بخشهایی از وجوه مقایسه ای کلی شهر و مردم شیراز با شهر و مردم اهواز است که قائل آنها جناب فرماندار است:
"در شیراز مردم روزنامه حوادث اصلا نمی خوانند و مردم میگویند وقتی کاری از دست ما بر نمی آید چرا اوقات خود را تلخ کنیم اما در اهواز اخبار حوادث بار روانی بالایی برای مردم دارد..."
" باوجود نسبت بیشتر جرایم در شیراز به نسبت اهواز اما وقتی من که فرماندار هستم وقتی به شهر شیراز بروم نسبت به شهر اهواز احساس میکنم که در جای امن تری قرار دارم و دلیل آن آرامش روانی آدمهاست.... طبق قانون سال34 هر 6ماه باید میزان بودجه شهر و نحوه هزینه آن به تفکیک در معابر شهر به اطلاع عموم برسد اما آیا تاکنون این اقدام انجام شده است و اصلا چرا باید در زمان مقایسه کردن شهرداری اهواز را با شهرداری شیراز مقایسه کنیم یا چرا بودجه شهرداری شیراز باید دوبرابر بودجه شهرداری اهواز باشد؟ "
" در شیراز هزینه ها (منظور خدماتی) در قالب قبوض آب و برق به درب منازل شهروندان ارسال می شود..."
البته ایشان از تفاوتهای عمرانی دو شهر اصفهان و اهواز نیز سخن بمیان برده است.
در رابطه با اظهارات مقایسه ای و فراغ گونه فوق نکاتی قابل عرض است:
اول: سخن ایشان مبنی بر اینکه شیرازیها بیزار از حوادث و اخبار آن و خوزستانیها بویژه اهوازیها دوستدار حوادث، سخنی غیر برخوردار از مبنای علمی، غیرمعیاری، سلیقه ای و حداکثر اجتهادی شخصی است و صحیح آن بود که ایشان با ارایه آمار مقایسه ای و داده های علمی و تحقیقاتی به اظهار خود بعدی منطقی و قابل قبول می بخشید.
استناد به تجمع مردم پیرامون محل وقوع حادثه آنهم از دیدگاه و منظر مشاهدات فردی دلیل بر تعمیم چنین حالتی نمی تواند باشد. دوم: ایشان ادعا می کند که مردم شیراز اصلا روزنامه حوادث نمیخوانند و مردم میگویند وقتی کاری از دستشان بر نمی آید چرا اوقات خود را تلخ کنیم.
این بخش از گفته های ارزانی نیز در قامت و قواره یک بیان متین، علمی و قابل دفاع ( آنهم از سوی فرماندار یک کلانشهر ) نمی گنجد، زیرا :
الف: آقای فرماندار بر اساس کدام مکانیزم مشخص، قابل استناد یا اکادمیک به این نتیجه رسیده اند که درجه حادثه دوستی خوزستانی ها بیشتر از شیرازیهاست؟ لطفا شیوه و نحوه دستیابی، به آنچه به آن دست یافته اند را جهت تنویر افکار عمومی و در راستای روشنگری بیان کنند.
ب: شیرازیها اصلا روزنامه حوادث نمیخوانند.
در این رابطه این سئوال مطرح می شود که ایشان چگونه به این قطعیت توام با جزمیت که عادتا با معیار شخصی سنجیده نمی شود، رسیده اند؟
لطفا روشنگری بفرمایند.
ج: آنجا که جناب ایشان به نقل از مردم شیراز اظهار میدارد که آنها وقتی کاری از دستشان برنمی آید چرا اوقات خود را در رابطه با حوادث تلخ کنند...همچون سایر اظهارات پیش گفته وی، فاقد وجاهت عقلی و منطقی است و در یک فضای عقلانی با چاشنی تضارب آراء باید توضیح دهد که ابزار نظر سنجی ایشان که منجر به دریافت آن نتیجه شد، کدام است؟
آیا می تواند ادعا کند که نقل قول وی از شیرازها نقلی عام و فراگیر است یا اینکه آنچه میفرماید تحلیلی است که میزان صحت و سقم آن به میزان و وسعت دریچه دید جناب ایشان باقی می ماند.
د: در دنیایی که معیارهای سنجشی کم نیستند و مقامات مسئول حق ورود در حوزه سلایق و علایق و اجتهادات شخصی را ندارند، آیا جایز است که مردم یک استان و مرکز آن را تنها بواسطه تحلیل یک شخص به شوژه قیاسی آنهم از نوع فارغ تبدیل کنیم و چنین مقایسه مختل الاجزاء را در مقیاسی به وسعت یک کشور و فراتر از آن توزیع و منتشر نماییم.
سوم: در رابطه با آن بخش از گفته ایشان که با وجود کثرت جرایم در شیراز اما وقتی وارد شیراز بشویم (به نسبت اهواز ) حس میکنیم در جای امن تری هستیم و دلیل آن آرامش روانی آدمهاست، باید گفت:
اگر بپذیریم که آرامش در یک فرایند تحلیلی معلول است و علت آن را باید در امور دیگری جستجو کرد، چرا ایشان نگاهی معلولی به پدیده آرامش روانی شیرازیها نسبت به پریشانی یا نا آرامی اهوازیها داشته و از علت یا علل سازنده یا منتهی به این و آن سخنی بمیان نیاورده است؟
آیا سخن ایشان تشابه شبه کاملی به مقایسه های دوست به فرنگ رفته مان که صرفنظر از همه شرایط، دو سرزمین و مردم آنها را با افتخار به مقایسه ای فارغ، غلط و نابرابر میخواند، ندارد؟
از طرفی ایشان باید بجای بیان معلولی و گذر از علل و عوامل، تحلیلی واقع بینانه از محرومیتها و مشکلات متراکم اجتماعی که منجر به عصبانیت و آسیبهای روانی و اجتماعی بخش عمده ای از مردم اهواز شده از یک طرف و فعالیتها و اقدامات ایشان بعنوان فرماندار از طرف دیگر ، در راستای کاهش چنین آسیبهایی ارایه می نمودند وگرنه مدح اعصاب محکم و آرامش روانی فارس نشینان و دوری آنها از هرگونه اوقات تلخی از یک سو و مذمت مردمان، واقعا محروم و نگونبخت و بیگانه با آرامش اهواز از دیگر سو آنهم از سوی چنین مقامی نه حکمت و خلاقیت می طلبد ونه سخنی هنرمندانه تلقی می شود.
چهارم: در رابطه با تحقق بودجه ای دو برابری شهرداری شیراز نسبت به اهواز نیز باید گفت که این نیز بیان و اظهاری سطحی و معلول نگر است و به علل و عوامل بافتی، ساختاری، موانع توسعه ای، عدم همکاری موسسات و شرکتهای بزرگ و پذیرش خیل عظیم مهاجران پس از جنگ که در اثر آن محیطهای حاشیه ای و پیرامونی شهر اهواز بشدت گسترش یافت و...همگی حداقل علل و عواملی است که مقایسه میان دو شهر از حیث عمران و درآمد را از وصف منطقی خارج می سازد.
وقتی شرکت نفت و شرکتهای دیگر با توسل به فلسفه ضعیف کشی حقوق طبیعی شهر را نمی پردازند و در شیراز یا اصفهان همه مسئولان محلی و پشتوانه های ملی آنها همه توان خود را جهت دریافت مطالبات بسیج میکنند و انواع حمایتها از شهر خود را وظیفه ای دین گونه تلقی می کنند، معلوم است که مقایسه آن شهرها و مسئولین آنها با اهواز مقایسه صحیح الاجزاء تلقی نشده و در آن سلایق و علایق و حب و بغض فراوان موج می زند.
پنجم: جناب ارزانی همه چیز اهواز و شیراز را در کفه مقایسه فاقد مقیاس خود قرار داده و حتی از روان مردم دو شهر هم نگذشته است، خیلی خوب میشد اگر وضعیت حاکم بر اداره آب و فاضلاب شیراز و شاخصهای عملکردی و درجه رضایتمندی شهروندان شیرازی از آن را با فعالیتهای چند سال اخیر اداره و مدیریت آب و فاضلاب نیز مقایسه می نمود تا خوانندگانی همچون راقم به این باور می رسیدیم که مفهوم و معنای موسسات خدمات رسان شهری در یک جا خلاصه نمی شود و هستند موسساتی که از جهت ناکارآمدی مدیریتی و عدم کسب رضایت شهروندان زبانزد خاص و عام هستند اما در پوششی از معافیت (از هرگونه نقد و انتقاد) قرار گرفته اند.
ارزانی بجای روی آوردن به این قبیل شیوه های سنجشی ابداعی و نامتعارف، از روشهای آماری کشوری که قطعا مبتنی بر بیس اقناعی و علمی هستند، بجای اجتهادات شخصی و بین شهری استفاده کنند. این سخن را تنها از بیم ایجاد ملال ناشی از کثرت گفتار در همینجا به پایان می بریم و تتمه آن را برای وقتی دیگر به کناری می نهیم.