شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۷۴۵۴
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۴
یادداشتی به قلم جمال درویش
مام راحل ما(ره) بی‌شک مردی آسمانی بود. برای آسمانی بودن، پیامبری نیاز نیست نگاه آدمی است که او را آسمانی یا زمینی می‌کند...




شوشان/ جمال درویش

حقیقت دیدن، دیدن حقیقت است، اما به‌ت صریح نامه حضرت دوست لهم اعین لا یبصرون بها" آنان را چشم‌هایی است که بدان نمی‌بینند" و به قول مولانا نه هر چشمی نظر دارد.

بسیار پیش‌آمده است که برای دقایقی طولانی به نقطه‌ای یا شی‌ء ای یا صحنه‌ای خیره شده‌ایم و آنگاه‌که به خود آمده‌ایم اگر از ما می‌پرسیدند چه دیدی؟ می‌گفتیم هیچ، هیچ ندیدیم؛ این اتفاق ساده تکراری که برای همه پیش‌آمده موجب شده است تا فلاسفه مدعی شوند که چشم با همه اجزاء و اعصابی که او را به مغز متصل می‌کند و آنزیم‌هایی که در نقطه اتصال اکسون‌ها و دندریت‌ها ترشح می‌شوند و همه فعل‌وانفعالات پیچیده‌ای که در نرون‌های مغز و اعصاب بینایی رخ می‌دهند تنها وسایل و ابزاری هستند در خدمت روح بشر(که خود ناشناخته‌ترین جزء وجود آدمی است).

روح آنگاه‌که به دیدن چیزی اراده می‌کند از این وسایل و ابزار جسمانی مدد می‌گیرد و هرگاه میل به دیدن ندارد از این ابزار کاری ساخته نیست . همچنین است داستان شنیدن و حتی فهمیدن. خلاصه اینکه آدمی فقط چیزی را که می‌جوید یا می‌خواهد می‌بیند. 

طالب هر چیز ای یار رشید
جز همان چیزی که می‌جوید ندید

اما داستان روح و طلب و اراده و رابطه این سه خود حکایتی است دیگر، نگارنده نمی‌داند چرا اما می‌داند که چشمان ابوسفیان در وجود نازنین پیامبر(ص) فقط قدرت را می‌دید (قدرت دنیوی را) و لحظه‌ای که شهادتین را بر زبان آورد شاید به این می‌اندیشید که روزی فرزندانش وارث آن قدرت شوند و چنین نیز شد!! و منطقی است اگر فرض کنیم که دیگر اصحاب پیامبر نیز هریک از منظری متناسب با درک و فهم خود وجود مبارک رسول‌الله را می‌دیدند تا برسد به علی عالی(ع) که به اقتضای روح متعالی خود در حبیب خدا چیزهایی می‌دید که دیگران نمی‌دیدند این شرح‌حال همه مردان آسمانی است .هیچ رنجی برای اهل آسمان سخت‌تر از این نیست که با دیدگان زمینی دیده شوند.

امام راحل ما(ره) بی‌شک مردی آسمانی بود. برای آسمانی بودن، پیامبری نیاز نیست نگاه آدمی است که او را آسمانی یا زمینی می‌کند. امام راحل(ره)را نیز هر کس یا هر گروه از مردم از منظر خود می‌دید. اکثر مردم ایران و جهان امام را رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی می‌دانند مرجع تقلیدی مجاهد و مبارز که توانست با رهبری و هدایت مردم انقلابی ایران یکی از قدرتمندترین پادشاهان را از اریکه قدرت به زیر کشد و در مقابل صهیونیسم جهانی با همه قدرت اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی که در اختیار دارد بایستد و بگوید اسرائیل باید از بین برود(البته این جمله ربطی به کلیمیان ندارد و کسانی که به‌جای اسراییل کلمه یهود را بکار می‌برند آشکارا از خط امام فاصله گرفته‌اند)و قوی‌ترین حامی او یعنی آمریکا نیز هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

میلیون‌ها نفر از مردم ایران و جهان آن‌قدر مجذوب این قدرت روحی امام شدند که فرصت نیافتند دیگر ابعاد روحی آن پیر فرزانه را ببینند سرعت زمان و ترتب حوادث در فضای انقلابی نیز مزید بر علت شد تا کمتر کسی فرصت کند و بیندیشد و به این نکته پی ببرد که خمینی بت‌شکن پیش از اینکه بت شاه را بشکند بته‌ای زیادی را شکسته بود. طلبه جوانی که اشعار عاشقانه می‌سرود!!

در میخانه گشایید به رویم شب و روز 
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

به همسر جوان خود نامه عاشقانه می‌نوشت!! مجتهدی که دختران خود را به مدرسه و دانشگاه می‌فرستاد!! به طلبه‌های خود فلسفه درس می‌داد!! سیر و سلوک عرفانی داشت !!و شاگردانش را سیاسی بار می‌آورد !!و طرح حکومت می‌ریخت!!! و این‌همه مغایر باسنت مرسوم حوزه‌های علمیه بود این‌ها بت‌هایی بود که امام پیش از بت شاه شکست.

عده‌ای نه‌چندان زیاد از مردم که بیشتر فضلای حوزه و دانشگاه هستند این وجه از شخصیت امام را می‌دیدند و برای این افراد، فقهی که امام مبتکر آن بود از جذابیت و گیرایی زیادی برخوردار بود اگر بناست احکام اسلام اجرا شود باید قدرت سیاسی در دست فقیهی جامع‌الشرایط که صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولا باشد قرار گیرد پس باید حکومت تشکیل داد اما در دنیای متحول و متغیر آن‌هم با این سرعت با فقهی ایستا نمی‌توان، پس فقیهی لازم است که قدرتش فوق احکام باشد و علاوه بر اسلوب سنتی و متعارف تفقه از سه اهرم زمان و مکان و مصلحت نیز بهره بگیرد تا به فقه پویایی ببخشد و فقهی خلق شود کارگشا و پاسخگو به نیاز روز جامعه.

این مکتب فقهی امام از چشم آن میلیون‌ها عاشق سینه‌چاک پنهان ماند و پنهان‌تر از این لطافت عرفانی امام بود، عده‌ای انگشت‌شمار از مردم نیز شب‌ها و روزها را منتظر می‌ماندند تا شب بعثت رسول خدا فرارسد و امام این بار نه در جمع عامه مردم بلکه در جمع علما و فضلا و مجتهدین با نمی‌دانم سقراطی خود دهان همه مدعیان معرفت را ببندد که ما نمی‌دانیم!!در آن شب(نخستین شب بعثت)میان آن نامحدود(ذات اقدس اله)و آن محدود(وجود دنیوی پیامبر اکرم(ص)چه گذشت باید نبی باشی تا نبوت را درک کنی دیگران هر چه می‌گویند ظن و گمانی بیش نیست و پای استدلالیان چوبین بود و باز منتظر می‌ماندند تا شب ولادت علی عالی(ع) فرارسد و امام بازبگوید علی فقط بنده خدا بود. بنده خدای احد و واحد در عالم مرکبات و کثرات. علی نقطه اتصال وحدت و کثرت بود (ساقی کوثر) نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت و باز در شب شهادت بانوی دوعالم از 75 روز مراوده جبرئیل امین (ع)به خانه زهرای مرضیه (س)بگوید که در شأن هیچ‌یک از انبیاء الهی نیامده و قلم را دیگر یارای نوشتن نیست...

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار