امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
سالیان درازی است که مبلغان قیاس؛خوزستان را در کفه ترازویی قرار می دهند که در کفه دیگر آن اصفهان قرار دارد.محصول چنین قیاس چندش آور و نخ نما شده ای تنها احساس حسرت و اندوه و تشدید تبعیض مخرب بوده است .
شوشان / محمد مالی : «قیاس» مولود عقلانیت است و «حسرت» رهیافت پسرفت.
گذار ناکام خوزستان به توسعه و پیشرفت در طول ده های پشت سرگذاشته بیش از آنکه با نگاه قیاس آلود و تحلیلگرانه مورد بررسی قرار گرفته باشد اسیر تبعیض تلخ حسرت آلود بوده است.حسرت است که ناغافل می سوزاند و قیاس اما عمارتی نو برپا می دارد که تو گویی راه پیشرفت را گشوده و افقی تازه پدیدار می سازد.
اصحاب قدرت در جامعه خوزستانی یا از جنس قیاس کنندگان بوده اند که عمری کوتاه داشته و امروز علی رغم همه شایستگی ها از قدرت محروم و مغضوبند و یا از جنس حسرت آلودگان به شماره رفته اند که عمر دوام بر قدرت ایشان تمدید گشته و به درازا فرمان هدایت امور را بر عهده داشته اند.
این فرآیند ناخجسته غول های از بطری گریخته خوزستانی را یا اسیر انگ و برچسب کرده و یا از وطن کوچانده و شاید اما به بطری ها بازگردانده و در مقابل؛خیمه محفل نشینان و عالیجنابان را برافراشته است.
در چنین شرایطی است که باب نقدِ اراده معطوف به قدرت؛تعطیل و دایره نقادان روز به روز تنگ تر می شود؛طنز تلخی است اما مگر موانع فراروی پیشرفت،ارتقاء و توسعه هر جامعه ای جز با همت نقد و سرانگشت نقاد برطرف می شود؟پس چرا عالیجنابان خوزستانی دستور به انحصار قدرت بجای توزیع و بازتولید آن و احتکار نقد بجای تشویق و عرضه عمومی آن می دهند!آیا «فرموده» دیگری در میان است؟
خاطرم هست؛از «احمد محمود» که فارغ از وجوه ادبیاتی و فرهنگی؛در دوران منع کارش پیش از انقلاب تجربه مطبوعاتی نیز پیدا کرده بود از قحط قیاس و وفور حسرت در جامعه خوزستانی در آن سال های دور حکایت می کرد.او بر این باور بود که عالیجنابانِ از نقد گریزان؛قیاس را سمّ حضور و آفت استمرار قدرت خویش می دانند و از این روست که در کار قیاس؛ منع می آورند.
توضیح این نکته را در دو پرده شرح می دهم تا دریابیم که یک جرعه نقد یعنی چه؟
نقد عالیجنابان:
سالیان درازی است که مبلغان قیاس؛خوزستان را در کفه ترازویی قرار می دهند که در کفه دیگر آن اصفهان قرار دارد.محصول چنین قیاس چندش آور و نخ نما شده ای تنها احساس حسرت و اندوه و تشدید تبعیض مخربی بوده است که سبد مغزها را در استان فقیرتر و بر سرعت فرآیند فرار نخبگان و سرمایه ها از خوزستان افزوده است.این قیاس نه تنها مایه حرکت و تغییر نبوده است که خود بر زخم جانان نمک ها ریخته است.
ما نیز البته بر کارِ قیاسیم.
آمارها می گویند که استان اصفهان در سال 90 در بیشتر بخش ها پیشرفت داشته است.در اینجا هرچند کوتاه،نگاهی داریم به وضعیت این استان در حوزه های مختلف و میزان پیشرفت سال 90 نسبت به سالیان گذشته؛بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی استانداری اصفهان.
رشد طرح های عمرانی؛13 برابر
نرخ باسوادی؛68 درصد افزایش
تعداد ناوگان حمل و نقل عمومی؛94 برابر
طول آزاد راه های استان؛13 برابر
طول بزرگراه های استان 5/14
تعدا مشترکین برق خانگی؛5 برابر
تعداد مشترکین تلفن ثابت:6/38
تعداد مشترکین آب؛5/10
تولید گوشت مرغ؛7 برابر
تولید گوشت قرمز؛1/3 برابر
تولید شیر؛4برابر
تعداد معادن فعال؛4برابر
تولیدات باغی؛9/2
البته لیست طولانی تری نیز می توان ارائه داد حال اما عالیجنابان می بایست با زبان آمار پاسخ دهند تا دریابیم که در مقام قیاس ما در چه نقطه ای قرار داریم.
نقد نقادان:
اگر عالیجنابان از مولفه های پسرفت و واماندگی خوزستان به شمار می روند؛نقادان و روزنامه نگاران خوزستانی نیز بی تقصیر نیستند.بگذارید همچنان در دایره بسیط قیاس بمانیم.
«بشیر اسماعیلی» از دوستان روزنامه نگار اصفهانی می باشد.تفریح و سرگرمی او به اتفاق یکی دیگر از دوستان همکارش بازدید از پروژه های نیمه کاره اصفهان است.او می گوید:«از ماهیت این تفریح روشنفکرانه که بگذریم؛آنچه عیش ما را ناقص می گذارد،مشاهده عدم پیشرفت اغلب طرح هاست.از مصلای زیبای اصفهان گرفته تا پروژه ناکام مترو،شهربازی و میدان امام علی.»
این روزنامه نگار دردمند اصفهانی در ستون ویژه خود بدون هراس از فشار و تهدید عالیجنابان؛شاهد مثال آورده و ادامه می دهد؛«همین دیشب فلاکس چای و زیرانداز برداشتیم تا به اتوبان شهید کشوری رفته و پروژه های آنجا را تماشا کنیم.اما تا چشم کار می کرد خاک و خل بود و...»
آیا این نگاه در روزنامه نگار خوزستانی وجود دارد؟
آیا روزنامه نگار یا نقاد خوزستانی نیز با علم و معرفت نسبت به رسالت سنگینی که بر دوش دارد چشمی ناظر و امین را برای رصد پلشتی و کم کاری به کار انداخته است؟
به عنوان صاحب قلمی که بیش از یک دهه دود چراغ خورده ام صادقانه می گویم؛خیر!
این تنها دست های آلوده عالیجنابان نیست که دشنه ها بر پیکر رنجور خوزستان ارزانی داشته اند.ما نیز بر عهد خود نبوده ایم.
سخن این بار در کارگاه «قیاس» انداختیم تا شاید اما از چاه ویل خوزستان ندایی برخیزد.بی گمان این ندا هم پاسخی در خور خواهد داشت.چرا که به تعبیر زیبای حضرت مولوی؛این «مرغ مرگ اندیش»،غلام آفتاب است و با تاریکی و شب پرستی نسبتی ندارد.
اتاق شیشه ای در سایه آفتاب معنای واقعی خود را خواهد جُست.
اتاق شیشه ای در تاریکی فاقد محتوا و معناست از این رو عالیجنابان پیش از آنکه پریشان از تولید حقیقت باشند؛راه های نشر آن را مسدود می کنند.
راستی اما مرغ مرگ اندیش راه را خواهد جست.
حتی اگر لازم باشد در مسیر تاریخ به پرواز درآید.